كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





رضا شاه

فریده دیبا در ادامه ی خاطرات خود می نویسد: پرواز به مصر، بیش از سه ساعت به طول انجامید.

محمدرضا هدایت هواپیما را به اتفاق خلبان بهزاد معزی عهده دار بود.

پس از حدود یک ساعت پرواز، محمدرضا کابین خلبان را ترک کرد و به محل ناهارخوری هواپیما آمد و به اتفاق من و

دخترم، سرگرم خوردن غذایی شد که توسط علی کبیری، آشپز مخصوص تهیه شده بود.سر میز غذاخوری، امیراصلان

افشار، رئیس کل تشریفات دربار شاهنشاهی هم حضور داشت.در کنار دست من، سرهنگ کیومرث جهان بینی

نشسته بود.

نمی دانم در مخیله محمدرضا چه می گذشت و در چه فکری بود که بدون مقدمه گفت: «پدرم اشتباه

بزرگی کرد. او وقت کافی داشت تا مثل کمال آتاتورک، روحانیون را به طور کلی از دم تیغ بگذراند!» 

(م 4 / ص 398)

 ********************

منبع: تاریخ پهلوی- ج4

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب: پدرم اشتباه بزرگی کرد, ] [ 9:2 ] [ اكبر احمدي ]
شاپور بختیار

مسعود بهنود می نویسد:

روزها چنان به سرعت می گذشت که بختیار هم دیگر هیچ گاه فرصت نکرد تا از خود بپرسد، چرا شاه با این شتاب،

مسؤولیت ها را به گردن او انداخت و چطور شاه به این سادگی حاضر شد تا شرایط او را بپذیرد و از کشور خارج شود؟

واقعیت این بود که بختیار به تنگ آمده از بیست و پنج سال قرار داشتن در سایه و گمنامی، از یک سال

پیش، همراه با بقیه سران جبهه ملی فعال شده بود؛ اما احساس می کرد که جبهه ی ملی این فرصت

را هم دارد از دست می دهد. او از مدتی پیش، آماده ی آن بود که حساب خود را از بقیه ی رهبران جبهه

ملی جدا کند. حالا این فرصت به دست آمده بود. او حاضر نبود به هیچ ترتیب این فرصت را از دست بدهد.

در مقابل ناصحان و مصلحت اندیشان یک استدلال داشت: «هیچ کس جز من نمی تواند تخته پاره ی این مملکت را

كه در حال متلاشی شدن هست را به هم متصل کند.» او یک ماه قبل، وقتی با مهندس قباد ظفر (فرزند سردار ظفر

بختیاری و از نزدیکان شاه) سخن گفت و از رویه ی جبهه ملی در متابعت از روحانیت اعلام نارضایتی کرد، انتظار

نداشت به این سرعت به پیامش پاسخ گفته شود. اما رژیم در حال متلاشی شدن بود، قباد پرسید: «شاپور،

حاضری دولت تشکیل بدهی؟ »  او پاسخ مثبت داد.

یکشنبه سوم دی، به توصیه ی قباد ظفر و تأیید تیمسار ناصر مقدم – رئیس فعال سازمان امنیت – شاه بختیار را به

حضور پذیرفت و برای اولین بار او را دید. صحبت ها زیاد طول نکشید. یک ساعت بعد، شاه حل مشکل تظاهرات و

درگیری ها را به گردن او انداخت. بختیار تازه از کاخ به خانه ی خود رسیده و با تلفن عده ای از جبهه ملی را جمع

کرده بود و داشت خبر می داد که از شاه دو هفته مهلت خواسته تا اعضای کابینه ی خود را مشخص کند که گفتند

رئیس ساواک پشت تلفن است و از او دستور می خواهد. و او گفت: «من هنوز مطالعاتم را کامل نکرده ام.

اعلیحضرت به من پانزده روز برای تعیین کابینه وقت داده اند، هنوز معلوم نیست...» اما مقدم می گفت که: «نه، دکتر

بختیار وقت نداریم. ارتشبد ازهاری سکته کرده و مملکت بی سرپرست است. هر ساعت و هر دقیقه، ارزش یک ماه و

سال را دارد.» از آن لحظه به بعد، هر ساعتی شاه به بختیار تلفن می کرد، هر روز مقدم به دیدار او می رفت. (م 1/

ص 115)

 ******************************

منبع: تاریخ پهلوی- ج 4

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:مملکت بی سرپرست است!, ] [ 9:0 ] [ اكبر احمدي ]
امریکا

اینک امید شاه به امریکاست. مسعود بهنود می نویسد:

سرانجام، شبی در حصارک، باغ بزرگ سپهبد زاهدی در شمال تهران که حالا به پسرش رسیده بود، در مجلس

عیشی که در کنار شومینه برپا بود، اردشیر سر در گوشش (شاه) گذاشت و خبر خوش را داد: سوپر من می آید!

اردشیر زاهدی که پس از شش سال به ایران آمده بود، می کوشید تا خاطرات و روابط سابق را با ترتیب دادن

میهمانی های گرم و شاد در خانه ی بزرگ پدری اش در کوهپایه های شمال تهران، تجدید کند...

از صبح آن روز، او که هنوز عنوان سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا را یدک می کشید، علاوه بر نظارت بر تدارک

میهمانی، چندین بار با دوستان بلند مقام خود در واشنگتن تماس گرفت. کیسینجر را راضی کرد که شب در خانه ی

او با شاه تلفنی صحبت کند. اما شادمانی او وقتی شکل گرفت که برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، با قید

محرمانه بودن، به اردشیر خبر داد که یک ژنرال آمریکایی با مأموریت مخصوص، در همین یکی، دو روز به تهران می

آید. این پیشنهاد را اردشیر از چندی پیش، در واشنگتن مطرح کرده بود، او می خواست به این ترتیب، روحیه ی از

دست رفته شاه را ترمیم کند. حضور یک ژنرال بلند پایه می توانست اثرات خرد کننده ی حوادث تهران و گفته های

ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا را خنثی کند.

با شنیدن این خبر، اردشیر از شادمانی روی پایش بند نبود. به خواهر غم زده اش که از زندانی شدن شوهر خود –

داریوش همایون – غمگین و عصبانی بود، امیدواری داد و به تدارک میهمانی پرداخت. از دید اردشیر زاهدی، ژنرال

آمریکایی که به تهران می آمد، همان «کرومیت روزولت» بود.

شاه که با فرح و چند نفری از درباریان به میهمانی شام زاهدی رفته بود، از همان ابتدای ورود، بقیه را رها کرد و

نشست کنار شومینه، خیره به آتش. کوشش اردشیر و میهمانانش برای جلب نظر او فایده ای نمی کرد. تا آن که

اردشیر کنارش به زمین نشست و مژده ی حرکت سوپرمن را به او داد. واکنش اولیه شاه از سر بی حوصلگی بود:

«مزخرف نگو اردشیر»؛ اما اصرار و ابرام زاهدی کار خود را کرد؛ تداعی مرداد 32؛ یعنی امریکایی ها بالاخره سر عقل

آمده اند؟ وقتی شاه، همسرش را صدا کرد و از او پرسید که با یک ماهی اقامت در کیش چطور است؟ اردشیر دریافت

که تیرش به هدف خورده است. تلفن دکتر کیسینجر هم کارساز شد. کیسینجر هم به شاه همین خبر را داد؛ با این

تفاوت که آشکار کرد ژنرال اعزامی، رابرت هویزر، معاون ژنرال الکساندر هیگ، دوست نزدیک هر دوی آنهاست. پس

اردشیر راست گفته بود.(م1/ ص 30)

 ************************

منبع: تاریخ پهلوی- ج 4

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, ] [ 8:59 ] [ اكبر احمدي ]
رضا خان و محمدرضا

فریده دیبا، مادر فرح در خاطرات خود می نویسد:

محمدرضا در دو سال آخر حکومت، به هیچ چیز علاقه و توجه نشان نمی داد. تعیین دخترم فرح به عنوان نایب

السلطنه و بعداً تعیین شورای سلطنت، فقط به این خاطر بود که پزشکان فرانسوی و اسرائیلی به محمدرضا گفته

بودند او مدت زیادی زنده نخواهد ماند.بعداً به مشکل «پروستات»، بزرگ شدن «کبد» هم اضافه شده...محمدرضا در

روزهای پایان عمر سلطنت خود، فقط شاهد بر باد رفتن سلطنت پهلوی نبود؛ او شاهد دود شدن شمع وجود خود نیز

بود.شب ها به طور مرتب جلسات احضار ارواح در نیاوران برگزار می شد و محمدرضا با استفاده از چند حاضر کننده ی

ارواح و مدیوم های نیرومند، تلاش می کرد روح پدرش را احضار و از او کسب راهنمایی کند.یکی از این احضار کنندگان

ارواح که تبحر زیادی در این کار داشت، استوار بازنشسته ی ارتش شاه و دیگری یک نویسنده ی کهنسال روزنامه ی

اطلاعات بود که دومی به علت پیری، قادر به احضار روح نبود و فقط در جلسات شرکت می کرد تا صحت عمل احضار

کننده ی اولی را به عینه معاینه نماید.فرح که یک بار در این جلسات شرکت کرده بود، می گفت: محمدرضا توانست

با ارواح چند تن از نخست وزیران سابق هم ارتباط بگیرد...ما کاملاً شاهد خرد شدن و در هم ریختن جسم و اعصاب و

روان شاه بودیم. چطور می توان از یک چنین انسانی که تا چنین اندازه بیمار است، انتظار برخورد با متجاسرین و

سرکوب قیام مردم را داشت؟!

از همه بدتر این که، مشاوران نزدیک شاه نظیر آقای مهندس اردشیر زاهدی، مرتباً به او توصیه می کردند هرچه زودتر

ایران را ترک کند؛ زیرا برای آمریکاییان و انگلیسیان، جان محمدرضا و خانواده اش کوچکترین اهمیتی ندارد و حتی آن

ها ترجیح می دهند خانواده‌ی پهلوی در ایران قتل عام شوند تا این، درس عبرتی برای سایر حکومت های وابسته به

اردوگاه غرب باشد و بدانند، در صورت به خطر انداختن منافع کمپانی های غربی، به چه سرنوشتی دچار خواهند

گردید!

محمد رضا و فرح

دخترم فرح می گفت: اینها همه خواب و خیال و توهم است؛ زیرا پرزیدنت کارتر در ملاقات با او پشتیبانی

از محمدرضا و سلطنت پهلوی را مورد تأیید قرار داده است.

طرح پرزیدنت کارتر این بود که محمدرضا برای مدتی از کشور خارج شود تا بختیار بر اوضاع مسلط گردد و پس از فرو

نشستن موج هیجانات، شاه به ایران برگردد و یا به نفع فرزند ارشدش (ولیعهد) از سلطنت کناره گیری نماید.

اما محمدرضا این اظهارات کارتر را دروغ های پوچ می نامید و می گفت، آمریکایی ها می خواهند او را از کشور بیرون

کنند تا بنای سلطنت پشت سر او فرو بریزد!محمدرضا مرتباً سفرهای مخفیانه ی ژنرال «رابرات هایزر» فرمانده ی

نیروهای ناتو در آلمان غربی به تهران را متذکر می شد و می گفت: «این مردک مأموریت دارد وفاداری ارتش نسبت به

شخص وی را خنثی نماید!» (م 4 / ص 395)

 ***************************

منبع: تاریخ پهلوی- جلد 4


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:احضار روح رضاخان, ] [ 8:56 ] [ اكبر احمدي ]

 

شاه باور نکرد!

شاه

ویلیام شوکراس در کتاب خاطرات خود، آوارگی شاه را چنین توصیف می کند:

در اواسط فوریه که شاه بیش از یک ماه بود در مراکش به سر می برد، در میان دیپلمات های مقیم آن کشور، به

شدت شایع شد که رفتار حسن با او سرد شده است. مقامات آن کشور، گفت و گو از «مردی که برای شام آمده

بود» (و پس از صرف شام نمی رفت) می کردند و این مطلب را روشن ساخته بودند که شاه باید پیش از کنفرانس

سران اسلامی که قرار بود در آوریل در مغرب تشکیل شود، از آن جا برود.

وقتی جعفر بهبهانیان که هنوز در مراکش به سر می برد و مشغول نامه نگاری به بانک هایی بود که شاه در آنها
 
حساب داشت، به شاه گفت که حسن مایل است او هرچه زودتر از کشورش خارج شود، شاه باور نکرد.

شاه نمی توانست باور کند که حسن او را اخراج خواهد کرد. خود او هیچ گاه چنین عملی با پادشاهی که در

گرفتاری دست و پا می زد، نمی کرد. وقتی جعفر بهبهانیان که هنوز در مراکش به سر می برد و مشغول نامه نگاری

به بانک هایی بود که شاه در آنها حساب داشت، به شاه گفت که حسن مایل است او هرچه زودتر از کشورش خارج

شود، شاه باور نکرد.

شاه روزهایش را به شنیدن رادیو و گردش در باغ و صحبت با امیراصلان افشار یا فرهاد سپهبدی، سفیر ایران یا

مطالعه در کتابخانه می گذراند. برای او هنوز امکان نداشت بفهمد که در کشورش چه حوادثی روی داده است و چرا. 

  (م 6 / ص 144)

 

منبع: تاریخ پهلوی - ج 4

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, ] [ 8:46 ] [ اكبر احمدي ]

استاد صفر، از علامت سازی تا عشق بازی


استاد صفر از اساتید هنر علامت سازی است. هنرمندی که با شعله عشقش به اهل بیت، فولاد را آب می کند و علم می سازد.


استاد صفر، از علامت سازی تا عشق بازیچهل سال است كه فولاد، مثل موم در دستانش است. بر آتش و فلز آنچنان چیره گشته‌كه این چیرگی او را چون فولاد كرده است. سیرتش به اهل طریقت می ماند. افتاده است و سخنانش با خلق از سر لطف است.نامش صفر علی بهرام نیاكان است اما همه او را استاد صفر و یا استاد فولادگر می‌خوانند. شهرتش به علامت سازی است . به سبب ویژگی آثارش او را بارها در در نمایشگاه‌ها و برنامه های فرهنگستان هنر دیده ایم.هنر علامت سازی 11 رشته هنری است كه‌ در هم ادغام می شود. هنرهایی مثل مشبك كاری، حكاكی، خوشنویسی، طلاكوبی،اسلیمی سازی، پرنده سازی، چرنده سازی، درنده سازی پرداخت كاری و چلنگری . هر كدام از این هنرها یك رشته كار است . اگر این 11 رشته كار را تبحر داشته باشی آن موقع است كه علامت ساز خواهی شد.به مناسبت حضور استاد صفر در كارگاه تخصصی فلز در رواق هنر فرهنگستان با او گفتگویی انجام داده ایم :استاد از چه زمانی این هنر را فرا گرفته اید و با وجود اینكه به قول خودتان هركسی به سراغ این هنر نمی رود؛ چرا شما بدنبال این هنر رفته اید و تا كنون ماندگار شده اید ؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:استاد صفر, از علامت سازی تا عشق بازی, ] [ 8:19 ] [ اكبر احمدي ]

فلسفه هنر از ديدگاه اسلام 

فلسفه هنر از ديدگاه اسلام   

نویسنده : علامه محمدتقي جعفري   

دوشادوش جريان نگرش‏هاي علمي محض در واقعيات طبيعي و انسان سه نوع بينش و آگاهي لازم نيز وجود دارد كه نگرش‏هاي علمي ما را از محدوديت و ركود جلوگيري مي‏نمايد. اين سه نوع بينش عبارتند از:

1 ـ بينش نظري

2 ـ بينش فلسفي

3 ـ بينش مذهبي

بنابراين، ما با چهار نوع نگرش و بينش وارد ميدان معرفت گشته و ارتباطات خود را با جهان واقعيت‏ها تنظيم مي‏نماييم.

1 ـ نگرش‏هاي علمي محض عبارتست از: تماس مستقيم با واقعيات به وسيله حواس و دستگاه‏هايي كه با كوشش و انتخاب خودمان براي توسعه و عمق بخشيدن به ارتباطات خود با واقعيات، ساخته و مورد بهره‏برداري قرار مي‏دهيم. هر يكي از رشته‏هاي علوم به وسيله قوانين و اصول مخصوص به خود، چهره‏هايي از واقعيات را براي استفاده در حيات انسان‏ها نشان مي‏دهند و راه ارتباط و تصرف در واقعيات را پيش پاي ما مي‏گسترانند. البته پيرامون تعريف مسئله علمي و شرايط آن، مباحث متعددي وجود دارد كه در اينجا مورد بررسي ما نيستند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:فلسفه هنر از ديدگاه اسلام , ] [ 8:12 ] [ اكبر احمدي ]

هنر از ديدگاه قرآن


هنر نردباني است كه به بام حقيقت منتهي مي شود ، به شرط آنكه بر ديوار قرآن تكيه كند و در واقع « هنر ، پلكان اضطراري در آسمانخراش روح است . البته هنر در قرآن ، در بردارنده حسي اجتماعي انسان جز با ديانت ممكن نيست :
هيچ هنرمندي نمي تواند از جان و دل به كار بپردازد مگر آنكه احساس كند جماعتي از مردم مخاطب او هستند ... هر هنرمندي كه بخواهد به مرتبه عالي برسد ، بايد به حس اجتماعي مردم توسل جويد و تا كنون بالاترين « حس اجتماعي » همان ديانت بوده است . كساني كه رابطه ضروري ميان هنر و ديانت را منكرند ، بايد حس اجتماعي ديگري معادل ديانت پيدا كنند كه براي هنر ، يك مداومت تاريخي غير ديني را تضمين كندهنر در قرآن تمايلات اين جهاني را براي دستيابي به آرمان هاي معنوي به كار مي گيرد و پا به پاي اشراق انقلابي هر لحظه پويا و پويا تر مي شود


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:هنر از ديدگاه قرآن, ] [ 8:4 ] [ اكبر احمدي ]

رابطه قرآن و هنر


http://img.tebyan.net/big/1388/06/331961485322136149235345323659190821014.jpg

انسان از آن هنگام كه در هبوط گرفتار آمد ، همواره اميد داشت تا روزي خود را به جايگاه حقيقي اش باز رساند ، همين اميد بود كه به او پويايي مقدسي بخشيد تا در حركت تكاملي خود در بازگشت به « فردوس برين » به هر ابزاري دست يابد تا مگر بتواند جام وصل را به دست آورد و جان خود را سيراب كند . بر اين مژده ، خداوند نيز تصريح مي كند« يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه اي انسان تو براي رسيدن به پروردگارت سعي بسيار داري و سرانجام به حضورش خواهي رسيد .( انشقاق / 16 و سرانجام در ميان راه هايي كه امتحان كرده بود . هنر و وحي را بهترين و مطمئن ترين راه ها يافت ؛ از يك سو ، با آفرينش هر اثر هنري ، در واقع ، خاطره بهشت از دست رفته را زنده مي كرد و از سوي ديگر ، با نزول لوح محفوظ در قالب كلمات و آيات وحي ، تصوير آن را عيان مي ديد . از آن پس ، ديگر حجت بر او تمام گشت ، چه مي توانست هر كمبود و نقصاني را در آفرينش هنري خود با التجا به وحي جبران كند و از آن زمان بود كه انسان قدم به قدم مسير واقعي خود را شناخت


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:رابطه قرآن و هنر, ] [ 8:1 ] [ اكبر احمدي ]

استقامت حضرت

استقامت او استقامتی بود که در تاریخ بشری نظیر او را نمی شود نشان داد. آن چنان استقامتی بخرج داد که توانست این بنای متسحکم خدایی را که ابدی است، پایه گذاری کند. مگر بدون استقامت ، ممکن بود؟ با استقامت او ممکن شد. با استقامت او، یاران آن چنانی تربیت شدند. با استقامت او، در آن جایی که هیچ ذهنی گمان نمی برد، خیمه ی مدنیّت ماندگار بشری در وسط صحراهای بی آب و علف عربستان برافراشته شد؛ «فلذلک فادع واستقم کما امرت». اینها اخلاق شخصی پیامبر است.اخلاق حکومتی پیامبر اینها بود: عادل و با تدبیر بود. کسی که تاریخ ورود پیامبر به مدینه را بخواند- آن جنگهای قبیله یی، آن حمله کردنها، آن کشاندن دشمن از مکه به وسط بیابانها، آن ضربات متوالی، آن برخورد با دشمن عنود- انسان آن چنان تدبیر قوی و حکمت آمیز و همه جانبه یی در خلال این تاریخ مشاهده می کند که حیرت آور است و مجال نیست که من حالا بخواهم آن را بیان کنم.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:استقامت حضرت, ] [ 8:6 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 380
بازدید هفته : 878
بازدید ماه : 2268
بازدید کل : 175830
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك