كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

اهل لغت در معناى لهو گفته‏ اندهر عمل سرگرم کننده‏اى که انسان را از کارى مهمّ و عملى واجب باز دارد.

«لعب» از ماده‏ىِ «لُعاب» به معناىِ «آب دهان» است که از لب‏ها سرازیر گردد. کلمه‏ىِ لعب به معناى بازى آمده و وجه تسمیه‏ىِ آن این است که همانندِ ریختن لعاب از دهان، بدون هدف انجام مى‏گیرد.

- راغب مى‏نویسد:

[لعب] فعلى است که هدف و مقصدِ درستى در آن موردِ قصد و نظر نباشد.(23)

- صاحبانِ «اقرب الموارد» و «قاموس اللغة» آن را ضدِّ «جدّ» دانسته‏اند.

- «صحاح» و صاحب «قاموس»، لهو و لعب را مترادف یکدیگر دانسته‏اند. «لعب» در اصطلاح به معناى عملىِ نظام‏دار است که غرضِ عقلایى در آن قصد نشده باشد؛ بلکه غرضى خیالى و غیرواقعى در آن فرض شده باشد. در این عمل مفاهیمى موهوم و خیالى همچون پیروزى، سود و زیان و... فرض مى‏گردد. لعب، عبارت از هرگونه سرگرمى و بازى است که معمولاً براى پر کردن فراغت انجام مى‏گیرد.

به نظر بسیارى از فقها، «لهو» حرام است. البته این گونه برداشت بر نوعى مبانى متوقّف است که مى‏توان بر آنها خدشه کرد؛ چون بسیارى آیات و روایاتِ ناظر به حرمت لهو را با قرائن و شواهد به مواردى خاص، منحصر دانسته‏اند و «لهو» در غیر آن موارد را جایز شمرده‏اند.

در میان فقها، به جز ابن ادریس حلّى کسى به حرمتِ لعب فتوا نداده است. البته برخى مثل شیخ انصارى میان لهو و لعب فرق نهاده و لهو را امرى غیر جایز و لعب را امرى جایز شمرده و لذا نظر ابن‏ادریس را ناشى از خَلطِ لهو با لعب دانسته است.

لغو

«لغو»، در لغت به معناى کلام بى‏فایده‏است:

- راغب اصفهانى مى‏گوید:

کلامِ لغو آن است که توجّهى به آن نیست و از روى عدمِ فکر باشد.(24)

- برخى نیز لغو را هم‏معناىِ «لهو» دانسته‏اند.

به هر حال، لغو به کلام یا عملى اطلاق مى‏گردد که در باب آن تفکّرى نشده‏است و فایده‏اى ندارد.

باطل

«باطل» به معناىِ فسادآور، بى‏اثر و ضایع کننده آمده‏است و به چیزهایى ناچیز و بیهوده اطلاق مى‏گردد. در «مفردات» در این باره آمده است:

باطل ضدِّ حق است و چیزى است که در مقامِ فحص، ثبات ندارد و در موردِ فعل و قول به کار مى‏رود.(25)

قول زور

تعبیر «قول زور» که در قرآن آمده‏است(26)، یکى از دلایل قائلان به حرمت غنا و موسیقى است، زور به معناى باطل و دروغ بودن است. کلمه‏ىِ «زور» به معناى انحراف از حق است و به همین دلیل به دروغ نیز «زور» مى‏گویند. مفسران قرآن مراد از زور را در قرآن هر سخن باطل و منحرفى مى‏دانند.(27)

لهو الحدیث

تعبیر «لهو الحدیث» نیز که در قرآن آمده، یکى از دلایل قائلان به حرمت غنا و موسیقى به شمار رفته‏است.

لهوالحدیث سخنى است که انسان را از راه حق منحرف و منصرف نموده و به خود مشغول کند. داستان‏هاى انحرافى و افسانه‏هاى فسادآور و سرگرمى‏هایى که انسان را از یاد و ذکر خدا مشغول مى‏سازد و سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و دیگر آلات لهو، همه از مصادیق «لهوالحدیث» به شمار مى‏روند.(28)

***

همان‏طور که ملاحظه گردید، غنا دو گونه تعریف شده است و بنا بر هر کدام حکمى دارد:

در تعریفى مطلق صوت و آواز بلند انسان غنا دانسته شده‏است؛ بنابر آن غنا به‏طور مطلق حرام نخواهد بود؛ بلکه براى حرمت آن باید دو قید مطرب و مناسب با مجالس لهو نیز لحاظ گردد.

امّا در تعریف دیگر غنا عبارت است از: آواز و خوانندگى انسان؛ طورى که شأنیّت ایجاد طرب در اکثر شنوندگان را داشته باشد یا شبیه آوازهایى باشد که چنین شأنیتى را دارد.

طرب عبارت است از یک حالت خفت و سبکى در انسان که از شدت شادى یا یادآورى خواست‏هاى نفسانى و شهوانى و یا از شدت غم از دست دادن یا یادآورى آن ناشى مى‏گردد و باعث مى‏شود انسان از حالت عادى و تعادل خارج شود.(29)

این نوع از غنا به طور مطلق حرام است؛ زیرا علاوه بر آیات و روایات، اجماع نیز بر حرمت آن اقامه شده است. در این صورت نزاع و تفاوت دیدگاه حرمت و تفصیل، لفظى خواهد بود.

نظر به این که لفظ غنا در میان لغت‏دانان و عرف و فقیهان مجمل است، باید قدر متیقن را اتخاذ کنیم و شاید بتوان گفت: تعریف دوم قدر متیقن از تعاریف مختلف فقهاى شیعه است؛ زیرا در این تعاریف به قید مطرب بودن آواز غنایى اشاره گردیده است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:لهو و لعب, ] [ 15:57 ] [ اكبر احمدي ]

برخى از علما بر این عقیده‏اند که واژه‏ىِ عنا در زمان نزولِ آیات و ورودِ روایات بابِ غنا، در موردِ آوازهاى لهوى و آلوده به گناه، به کار مى‏رفته و به اصطلاح در این معنا داراى حقیقتِ عرفى بوده است.

«حقیقت عرفى» در اصطلاح فقه و اصول عبارت است از معنایى از یک کلمه که در میانِ عُرِف معمولِ مردم، معناى حقیقىِ آن به شمار مى‏رود؛ حال خواه، آن معنا، موضوع لهِ واقعىِ کلمه باشد، خواه چنین نباشد. به اعتقادِ برخى از فقها، مرادِ آیات و روایات را باید در این معناى عرفى، جستجو نمود.

براى آن که صحت و سقم این عقیده، روشن شود، لازم است، این مسئله از نظر تاریخى، تحلیل گردد که در ادامه به آن پرداخته مى‏شود.

2. 2. 4. نسبت غنا و موسیقى

از آنچه در معناى موسیقى و غنا گذشت، استفاده مى‏شود که موسیقى در معناى اول خود از غنا اعم است و هر صوت و صداى آهنگ‏دارى را که محرک احساسات انسان باشد، شامل مى‏گردد.

باید دانست که در نظر بسیارى از فقها، آنچه با نام «غنا» خوانده مى‏شود، تنها به موسیقىِ آوازى، محدود مى‏شود؛ اما در نظر برخى غنا شامل موسیقىِ سازى نیز مى‏شود؛ چنان که موسیقىِ سازى در بسیارى از احادیث، موضوعِ احکام شرعى واقع شده، و گاه از نوع خاصّى از سازها نیز نام برده شده است.

2. 3. ترجیع

ترجیع، در کلامِ اهل فنّ مفهومى کاملاً واضح ندارد:

- زمخشرى ترجیع را به «گردانیدن آواز و نغمه زدن» معنا مى‏کند.

- صاحب منتهى الارب(ناظم الاطباء) مى‏گوید: «[ترجیع] بازگرداندن آواز در حلق است».

- بسیارى از اهل لغت و فقها آن را به «غلتاندن و رفت و برگشت صدا» تعریف نموده‏اند.

مى‏توان گفت: ترجیع همان «چهچهه» در موسیقى ایرانى است که به «تحریر» نیز معروف است و خواننده در آن بدونِ اداىِ کلام و کلمه‏اى، حرکتى از حرکات الفبا را با قطع و وصل متوالىِ صوت، نغمه مى‏کند. از انواع آن مى‏توان به «تحریر بلبلى» و «تحریر شارکى» اشاره کرد.

2. 4. طرب

در موردِ معناى طرب، نظریّات مشابهى عرضه شده است:

- «زمخشرى» در باره‏ىِ طرب مى‏نویسد:

هو خفّة من سرورٍ او همٍّ؛(21) [طرب] سَبُکى حاصل از شادى یا حزن است.

- در کتاب‏هاىِ «قاموس المحیط»، «محمع البحرین» و «مصباح المنیر» نیز معناى طرب را به این صورتِ شرح داده‏اند:

طرب عبارت است از سَبُکى ناشى از غایت اندوه و یا غایت شادى و یا غایت آرزو.(22)

مشهورِ اهلِ فنّ (اعم از لغویان و فقها) نیز، همین نظر را برگزیده‏اند.

با اندکى تأمّل در کلامِ اهل لغت و فقها، درمى‏یابیم که طرب همان حالتِ خاصّى است که بر اثرِ شنیدن اقسامِ لهوىِ موسیقى، بر انسان عارض مى‏گردد و نوعى سَبُکىِ عقلى را به همراه آورده، انسان را از حالتِ هوشیارى خارج کند.

از نشانه‏هاى ظاهرىِ این حالت، فاصله گرفتن شخص از هویّت و شخصیّتِ واقعى خویش است. این نشانه ممکن است به صورتِ حرکاتِ دور از شأن، خود را نشان دهد. این حالت، روحانى نیست؛ چون سبکىِ روحى یا به عبارتى نشاط و انبساطِ روحى، مطلوب و ممدوح است و حتّى بر اثرِ شنیدنِ تلاوتِ قرآن ممکن است دست دهد؛ بلکه حالتى مادّى است که در نتیجه فاصله گرفتن از «عقل» رخ مى‏دهد. این حالت را مى‏توان به حالتِ افرادِ مست، تشبیه کرد.

واژه‏ىِ «طرب» در اصطلاحِ فقها، تمامىِ آوازهایى را که شأنیّتِ ایجادِ چنین حالتى را در عرف مردم دارد، شامل مى‏شود. در حقیقت این واژه در عبارت فقیهان «مطرب» بودنِ بالقوّه را افاده مى‏کند، نه بالفعل را؛ چرا که ممکن است بر اثرِ عدمِ تعادلِ شخصیّت یک فرد، این حالت در او بروز نکند؛ در حالى که هر نغمه‏اى که شأنیّت مطرب بودن را دارا باشد، بالقوّه چنین خصوصیّتى را داراست؛ به همین رو براى همه اشخاص حرام شمرده مى‏شود.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:حقیقت عرفى غنا, ] [ 15:55 ] [ اكبر احمدي ]

از اقوالِ اهلِ لغت به نکاتى ارزنده، پى مى‏بریم:

الف. غنا در نظر اهلِ لغت، از جنسِ «صوت» شمرده مى‏شود؛ نه کلام. همه‏ىِ لغویان در بیانِ جنسِ تعریفِ غنا، لفظِ صوت را به کار برده‏اند و برخى نیز، بدان تصریح نموده‏اند:

- صاحب مصباح المنیر، چنین مى‏گوید:

انّ الغناء الصوت؛(18) غنا، صوت است.

- در کتاب مقاییس اللغة نیز این امر، به صراحت بیان شده است:

الغناء من الصوت؛(19) غنا از [جنسِ] صوت است.

ب. تعاریفِ لغویان از غنا، اغلب، ناتمام و مبهم است. شاید ریشه‏ىِ آن در این باشد که بدون شنیدنِ مستقیم یک صدا، نمى‏توان چیستى و چگونگى آن را با الفاظ به درستى درک کرد.

همین امر، باعثِ ابهام و تشتّتِ معانىِ یاد شده براى «غنا» گشته است. مثلاً برخى، غنا را به «صوت» معنا نموده‏اند؛ امّا واضح است که هر صوتى را غنا نگویند. برخى دیگر، کشیدن صوت یا نازک کردن آن را غنا مى‏دانند؛ اما هر کشش صدایى را حتّى از نظر لغوى و در میان اعراب نیز، غنا ننامند. تعاریف دیگر نیز اغلب داراى چنین نقایصى است.

ج. با وجودِ اختلافِ آراى لغویان، مى‏توان یک معناى مورد اتّفاق را از فحواى کلام آنان به‏دست آورد و آن عبارت است از: «آوازِ خوشِ شادى آفرین».

ص1398 این معنا، در پاره‏اى از کتب لغت، همچون «اقرب الموارد»، «لسان العرب» و «منتهى الادب» و... مورد تصریح قرار گرفته و در برخى دیگر به آن اشاره شده‏است. براى مثال، کُتُب «قاموس المحیط»، «مجمع البحرین»، «صحاح» و «مستند الشیعه»، «مطرب بودن» را جزئى از معناى غنا قرار داده و بدین نحو، «شادى آفرین بودن» را که قسمتى از لوازم تحقّقِ معناى مطرب است، براى غنا یاد مى‏کنند.

بنابراین با یقین مى‏توان گفت:

معناى لغوىِ غنا عبارت است از صوت شادى آفرین

د. با این تعریف در مى‏یابیم که معناى شرعىِ غنا مساوىِ معناىِ لغوىِ آن نیست؛ چرا که هر «صوت شادى آفرین»، غناى مورد نظر شرع نیست، وگرنه باید هرگونه صوتِ نشاط آور، حتّى در قرائت قرآن و اذان نیز، از سوى شرع، حرام و ممنوع گردد؛ در حالى که چنین نیست و حتّى احادیثى در استحباب یا جوازِ آن وارد گردیده است. افزون بر این که اگر هر صوت شادى آفرین حرام باشد، تخصیص اکثر لازم مى‏آید که مستهجن است؛ چون صداى قرآن و کلیه‏ىِ نواهاى دلنشین غیرلهوى و نوحه‏سرایى‏ها و مولودى‏خوانى‏هاى غیرمناسب با مجالس لهو و لعب و سرودهاى غیرمناسب با محافل گناه از کلام خارج مى‏گردد.

آیة‏اللّه‏ خویى رحمه‏الله در این خصوص مى‏گوید:

غنا، در معناى لغوى از غناى حرام [موردِ نظرِ شرع] عام‏تر است و تمامى اصوات خوش را شامل مى‏شود؛ لذا در برخى از احادیث به تغنّى در قرآن، امر شده است.(20)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:اقوالِ اهلِ لغت , ] [ 15:53 ] [ اكبر احمدي ]

 

مفهومِ لغوىِ غنا

به طور کلّى، کلامِ لغویان در بیانِ معناى غنا در چند محور اساسى خلاصه مى‏گردد:الف. صوت شادى‏آفرین: ابن منظور، غنا را به صداى شادى‏آفرین معنا نموده‏است.(6)ب. صوت طَرَب آور: بسیارى، معناى غنا را مقیّد به قیدِ «طرب» دانسته‏اند:- فیروز آبادى در معناى غنا چنین مى‏گوید:الغِناء ککِساء من الصوت ما طرب به؛(7) غنا همچون کِساء[در اعراب]، صوتى است که حالتِ «طرب» به وسیله‏ىِ آن ایجاد مى‏شود.- دهخدا نیز در معناى غنا چنین مى‏نویسد: آوزا خوش که طرب انگیزد.(8)ج. کشش و بلندى صوت: شیخ انصارى از برخى از لغویان نقل مى‏کند:الغناء هو مدّالصّوت؛(9) غنا، کشیدنِ صوت است.

- ابن اثیر نیز همین معنا را از غنا مى‏پسندد و مى‏گوید:کل من رفع صوته و والاه فصوته عندالعرب غناء؛(10) هر کس که صدایش را بلند کرده و آن را بِکِشَد [و ادامه دهد] نزد عرب غنا است.مقصود ابن‏اثیر از این سخن، آن است که صداى حاصل را غنا مى‏نامند؛ نه خواننده را.- ابن منظور نیز در بخش دیگرى از توضیح غنا مى‏نویسد:هر که صوتش را بلند مى‏کند، عرب به آن [صوت] غنا گوید.(11)د. صوتِ مُرَجَّعْ (ترجیح‏دار): بسیارى از فقها و لغویان، قیدِ ترجیع را در معناى غنا ذکر نموده‏اند:- کتاب قاموس در معناى غنا، قیدِ «رجع» را که به معناى ترجیع و غلتاندن صداست، ذکر مى‏کند.(12)- فخرالدین طریحى نیز در قسمتى از تعریف غنا مى‏گوید:الغناء ککساء الصوت المشتمل على الترجیع؛(13) غنِاء همچون کَساء[در حرکت]، صوتِ در بردارنده‏ىِ ترجیع است.ه. سماع: برخى نیز «سماع» و «غنا» را به یک مفهوم گرفته و بدین‏گونه تعریف کرده‏اند:والغناء بالکسر من السماع؛(14) المسمعة: المغنیه.(15)همان‏گونه که گذشت، میان اهل لغت، بر سر مفهوم غنا، اختلافات فراوانى دیده مى‏شود. گروهى از آنها، یکى از معانى مذکور را برگزیده و در تعریفِ غنا، ذکر نموده و برخى دیگر، بیش از یک معنا را درباره‏ىِ غنا، یاد کرده‏اند:- در کتاب «قاموس» براى معناى غنا آمده است:الغناء من الصوت ماد و حسن و مرجّع؛(16) غنا از جنس صوت است؛ صوتى کشیده، زیبا و برگردانده(مرجّع).در این تعریف دو مورد «کشش» و «ترجیع» در مفهومِ غنا، یاد شده است.- فخرالدین طریحى نیز دو قیدِ ترجیع و مطرب بودن را در مفهومِ غنا، به‏کار مى‏برد؛ اعمّ از آن که در شعر و قرآن و جز آن باشد:الغناء ککساء الصوت المشتمل على الترجیع المطرب او ما یسمى بالعرف غناء و ان لم یطرب، سواء کان فی الشعر او قرآن او غیرهما.(17)غنا مانند کِساء (در وزن)، صدایى است مشتمل بر ترجیع طرب‏آور یا چیزى است که در عرف غنا نامیده شود؛ اگر چه طرب‏آور نباشد؛ خواه در شعر باشد یا قرآن یا غیر این دو.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 29 مهر 1391برچسب:مفهومِ لغوىِ غنا, ] [ 16:16 ] [ اكبر احمدي ]

غنا

به منظور روشن شدن معناى غنا نخست باید ملاکى براى تعریف آن به دست داد و پس از آن تعریف‏هاىِ عرضه شده را بر آن محک زد.

ملاک تعریف غنا

باید تحقیق کنیم: آیا مرادِ روایات از لفظ «غنا» معناى لغوىِ آن است یا نه و اگر جواب منفى است، چه معنایى، مراد است. حقیقت آن است که درکِ مرادِ شارع از «غنا»، و سنجش معناى آن با مفهومِ لغوى بدونِ بررسى‏هاى تاریخى، عقلى و لغوى، میسّر نیست. در این راه، ابتدا باید معانى مختلف، فهرست شود و سپس با تحلیلى درست و واقع‏بینانه، نسبتِ آن معانى با معانى مُجْمِلِ آیات و روایات سنجیده شود.تحقیقِ تاریخى در احتمالاتِ معناىِ عرفىِ «غنا» در زمان صدور احادیث نیز در این زمینه راهگشا خواهد بود؛ چرا که مى‏توان آن را «قرینه‏ىِ حالیّه‏اى» براى تطابق یا عدم تطابقِ معناى شرعى غنا یا معناى لغوىِ آن دانست؛ هم چنین آن مى‏تواند ما را در تحدیدِ هر چه بیشترِ معناى مراد یارى کند و بسیارى از معانى محتمل را طرد نماید.با استفاده از این توضیحات در مى‏یابیم که ملاکِ درست، در فهمِ معناىِ مراد«غنا» ترکیبى است از تحلیل‏هاى نقلى، تاریخى، لغوى و عقلى، و به عبارت دیگر، ملاکِ تعریف شرعىِ غنا عبارت است از:آراء متخصّصانِ این مبحث (یعنى لغویان و فقها) و سنجشِ آن با معناىِ مجمل مراد از روایات با استفاده از قراین تاریخى و عقلى.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 29 مهر 1391برچسب:غنا, ] [ 16:13 ] [ اكبر احمدي ]

موسیقى در زبان فارسى به کسر قاف و سکون یاء و در زبان عربى به فتح قاف و الف مقصور تلفظ مى‏شود و از کلمه یونانى Mousike گرفته شده‏است. Mousikez نیز از کلمه‏ىِ Musa گرفته شده که نام یکى از نُه ربّ‏النوع اساطیرى یونان است که حامى هنرهاى زیبا بوده است.(1)

معادل لاتینى آن Musike و معادل انگلیسى آن Music و معادل فرانسوى آن Musique و معادل آلمانى آن Musikمى‏باشد.(2)

کلمه‏ ىِ موسیقى از کلمات معرّب است و در رسائل «اخوان الصفا» مرادف غنا به معناى آواز خوش و سرور آمده است.(3)

برخى، در تعریف موسیقى گفته‏اند:

موسیقى علم به احوالِ نغمات است و روح از آن لذت مى‏برد. کارشناسان، آن را هنر بیانِ احساسات، به وسیله‏ىِ صدا دانسته‏اند؛ صداهایى با ارتعاشاتِ منظّم، هم‏آهنگ و متناسب.(4)

آقاى آذرى صاحب «جواهر الاسدار» موسیقى را مرکب از دو کلمه‏ىِ «مو» و «سقى» مى‏داند و مى‏گوید:

«مو» در لغت سریانى یعنى «هوا» و «سقى» به معنى «گره» است؛ یعنى موسیقى‏دان به واسطه‏ىِ ظرافت کار گویى هوا را گره مى‏زند.(5)

عبدالحمید لازقى در رساله‏ىِ زین اللحان فى علم تألیف والاوزان مى‏نویسد:

موسیقى مرکب از «موسى» و «قى» است «موسى» در لغت یونانى نغمه و سرود و «قى» به معناى موزون و دلپسند است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 29 مهر 1391برچسب:معناى موسیقى, ] [ 16:12 ] [ اكبر احمدي ]

چکیده

در آیات قرآن از لفظ «غنا» استفاده نشده، و امر و نهى خاصّى صریحا بدان تعلّق نگرفته‏است؛ بلکه تمسّک‏کنندگان به آیات، آنها را به‏واسطه‏ىِ دلایل خارجى همچون احادیث وارده در این باب دلیل بر حرمت گرفته‏اند. در این آیات الفاظى نظیر «قول زور»، «باطل» و «لهوالحدیث» آمده‏است که برخى آنها را به «غنا» معنا کرده‏اند.در باب غنا و موسیقى، آیات و احادیثى دال بر حرمت و حلّیّت وجود دارند که هیچ یک توانایى اثبات حکم مطلق غنا را نداشته و وافى به مقصود قائلان به حرمت مطلق یا حلیّت مطلق نیست.نتیجه‏ىِ این بررسى کوتاه این است که غناى شهوانى و فسادانگیز حرام و غیر آن حلال و مباح است؛ لذا معناى غناى حرام در آواز لهوى و مفسده‏انگیز متعیّن مى‏گردد.

مقدمه

موسیقى با کارکردهاىِ گوناگونى که در دوره‏ىِ معاصر یافته، موضوعى نو به شمار مى‏رود که از قرآن کریم به عنوان راهنمایى جاودانه انتظار مى‏رود، در خصوص حرمت یا حلیت آن ارائه‏ىِ طریق کند. در این مقاله، تلاش مى‏شود، با استناد به آیاتى از قرآن و روایات تفسیرى مربوط و نقد و بررسى آنها به بررسى این موضوع پرداخته شود.

تحلیل مفهومى غنا و موسیقى

مفهوم شرعىِ «غنا» و «موسیقى» مهم‏ترین مسائلِ این مبحث به شمار مى‏رود. اجمالِ آیات و روایاتِ این باب در خصوصِ این مورد، سبب شده است که این مسئله در ابهام و پیچیدگى از بى‏نظیرترین مسائل به حساب آید.

شاید عدمِ معرفى ملاک واحدى براى یافتن معناى غنا و موسیقى، علّت بروز این مشکل باشد. چرا که عدّه‏اى از فقها، در فتاواى خود، معناى لغوى غنا، پاره‏اى معناى عرفى آن و برخى دیگر مفهومِ خاصّى از آن را ملاک قرار داده‏اند.اوّلین قدم در این راه، آن است که با پژوهشى دقیق، مناط و ملاک معینى در اخذِ معناىِ شرعىِ غنا مشخّص شود.افزون بر این مشکل، ابهام برخى دیگر از اصطلاحاتِ مرتبط با این بحث، بر این پیچیدگى دامن مى‏زند. نقشِ تعیین کننده‏ىِ معناى این واژگان، هنگامى روشن مى‏شود که بدانیم، بسیارى از فقها، احکامِ بابِ غنا و موسیقى را با احکام خاصِّ این موارد به دست مى‏آورند و در بعضى موارد نیز، از آنها در تعریفِ غنا بهره مى‏جویند. اصطلاحاتى همچون، طرب، ترجیع، لهو، لعب، باطل و... که هر یک داراى تفصیلات و توضیحاتِ بسیارى است.لذا براى ورود موفّق به بحثِ فقهى موسیقى، لازم است، معانىِ مراد از اصطلاحاتِ این باب را مورد بررسى قرار دهیم:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 28 مهر 1391برچسب:, ] [ 9:56 ] [ اكبر احمدي ]

شاید بیشتر پژوهشگران هنر همین که اثری هنری دارای موضوع یا روح معنوی است آن را هنر مقدس می دانند.این مسأله که به تکرار در تاریخ نگاران هنر اتفاق افتاده است، شاید بیشتر زاییدۀ این دیدگاه معرفت شناختی باشد که روح را وجه برتر می دانند.اگرچه ممکن است این نظر که روح در هر چه باشد،چه روح انسانی و چه روح حیوانی و گونه های دیگر آن و چه روح به معنای باطن همواره بر جسم و شاکله و صورت یا فرم برتری دارد و وجه متعالی محسوب می شود.اما نباید از نظر دور داشت که عناصر مقوم یک اثر هنری روح و صورت به صورت توأمان است.این توأم بودن صورت و باطن در هنر مقدس و هنر دینی حضور و ضرورتی مضاعف پیدا می کند چرا که معمولا هنر مقدس از رمزها و سمبل ها برای بازخوانی و بازگویی معانی استفاده می کند و چنانچه این صورت در آن ضعیف پرداخته شود یا اصولا هنرمند وجهی برای آن قائل نشود هنر او از دایرۀ هنر مقدس به معنای بازگفته خارج خواهد شد.بنابر آنچه گفته شد هنر دینی ،هنری است که در هر دو وجه معنا و صورت معرف و مبلغ تعاریف و مفاهیم دینی باشد.آثار هنری می توانند معنای آیین یا تجربۀ دینی را بگیرند یا انتقال دهند.
هنر در جستجوی زیبایی، ممکن است الگوی اعلای آرمانی یا مقدس را به انسان ها معرفی کند تا در راه رستگاری آن را دنبال کنند و ممکن است در بیان های دیداری اش از الوهیات راهی برای ارتباط با گیتی پیش پای انسان نهد.دین هم به شکل راه رستگاری و هم الهام معنوی از میل و نیاز بنیادین انسان به بیان خلاق پشتیبانی می کند.زمانی که اغراض موثق دینی از طریق تصویر بیان می شود. هنر به ارتباط دینی تبدیل می شود و این صورت ارتباطی منحصر به فرد،باورها،رسوم و ارزش ها را تقویت می کند.
هنر در ادیان مختلف و از جمله دین مبین اسلام از جایگاهی بس رفیع و قابل تأمل برخوردار است.برخلاف ادعای گروهی که یا از منزلت هنر در اسلام اطلاعی ندارند و یا مغرضانه حقایق را در این خصوص نادیده می انگارند می توان به جرأت بر این نکته تأکید کرد که هنر و هنرمند در هیچ مکتب و مذهبی به اندازه اسلام مورد تکریم و تقدیر قرار نگرفته است.برای درک ارزش هنر در اسلام نخستین گام شناخت کتاب آسمانی این دین الهی یعنی قرآن کریم است.بی گمان حمایت پیامبر اسلام از هنر متعهد و هنرمندان مسئول سنگ اولیه بنای هنر شکوهمند اسلامی به شمار می آید.هنری که دارای پیامی آسمانی است و در آن به تعالی انسان عنایت ویژه ای مبذول شده است.در حقیقت عرضۀ معارف دینی در قالب هنری تأثیر دوچندان خواهد داشت، به دلیل آنکه زبان هنر ،زبان شور ،عاطفه و زیبایی است.شاید به همین دلیل است که قرآن،نهج البلاغه و احادیث ائمه اطهار(ع) در بهترین الفاظ و زیباترین قالب ها عرضه شده است.به عنوان نمونه توجه و تعمق در سورۀ یوسف گواه بر این مدعاست.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1391برچسب:هنر دینی و تبلیغ دینی, ] [ 9:40 ] [ اكبر احمدي ]

از آنجائى كه سعادت انسان و هدايت وى موضوع اصلى مورد نظر دين بوده و هنر نيز توسط انسان پديد مى‏آيد، تبيين رابطه انسان و هنر از اهميتى خاص برخوردار است. در گذشته رابطه جامعه و هنر همچون رابطه جامعه با دين بود. اگر دين، دينى الهى، تكريم كننده انسان بوده و آورنده دين نيز با جامعه قرابت و همزيستى داشت، هنر نيز چنين بود. با اين اوصاف مى‏توان گفت كه دين با هنر پيوند و قرابتهايى دارد. به اين معنا كه همانطور كه دين قصد هدايت انسان به سمت رستگارى و فلاح و در واقع راهنمايى براى رجعت او به اصل خويش را دارد، هنر نيز بايد بتواند انسان را به اصل خويش (جايى كه از آن آمده و به آن رجعت خواهد نمود) متذكر سازد.30
به عبارت ديگر از آنجايى كه دين و هنر با انسان و زندگى او سر و كار دارند نمى توانند بى ارتباط با يكديگر باشند. از طرفی دین هم دارای ويژگيهایى است که هنر بايد بتواند پاسخگوى مناسبى براى این ويژگيها باشد. در واقع رابطه هنر با انسان از طريق همين ارتباط برقرار مى‏شود به اين ترتيب كه:
هنر بايد بتواند فضاى مناسبى را براى رشد و كمال انسان فراهم كند. هنر بايد خود واجد معنايى باشد كه معنويت دينى را به ذهن متبادر نمايد. هنر بايد معنادار بودن حيات را متذكر شود. و در واقع به آگاهى و علم و معرفت منجر شود. هنر بايد مبدأ و بخصوص مقصد نهايى حيات انسان را به او متذكر شود.
هنر بايد چگونگى زيستن را نيز به انسان تعليم دهد. هنر بايد زيبايى و حسن و تعادل و ساير قوانين حاكم بر عالم وجود كه مخلوق خداوند هستند، و از طريق علم شناخته مى‏شوند، را در توليدات انسانى به كار بندد. هنر بايد جاودانه‏ها و جاودانگى‏ها را تذكّر دهد. هنر بايد از ايجاد غفلت و بى‏خبرى در انسان جلوگيرى كند.
در هنر بايد به دنبال ساختن انسان و اثرات دائمى بود و نه اثرات موقّت كه به محض قطع ارتباط با هنر، اثرات مثبت و سازنده آن نيز از بين برود.
هنر بايد بتواند روح ناآرام انسان را كه مدام در پى اصل خويش است آرام نمايد و در واقع بايد با زيبايى خود بتواند روح انسان را به ماندن در كالبد مادى تشويق و ترغيب و راضى نمايد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 28 مهر 1391برچسب:رابطه هنر و انسان, ] [ 9:38 ] [ اكبر احمدي ]

هر چند در قرآن کریم آیه‌ای دربارة هنر و ارزش آن صراحتاً وارد نشده است‌، ولی از آن جا که دعوت قرآن کریم و اسلام به چیزهایی است که در فطرت آدمی یافت می‌شود، مثل میل به زیبایی و استفاده از شیوه‌های مختلف هنری برای جذب بیشتر که در وجود انسان فطرتاً نهاده شده است‌، از اینرو قرآن کریم نیز تلویحاً به هنر و ارزش آن اشاره فرموده است‌ از جمله‌ در آیات زیر:
1. "
الَّذِی‌َّ أَحْسَن‌َ کُل‌َّ شَی‌ْءٍ خَلَقَه‌... (سجده‌،7) او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید..."
2. "
وَ صَوَّرَکُم‌ْ فَأَحْسَن‌َ صُوَرَکُم‌... (غافر،64) و شما را صورت‌گری کرد و صورتتان را نیکو آفرید..."
3. "
فَتَبَارَکَ اللَّه‌ُ أَحْسَن‌ُ الْخَـَـلِقِین‌ (مومنون‌،14) پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است‌"
4. "
صِبْغَة‌َ اللَّه‌ِ وَ مَن‌ْ أَحْسَن‌ُ مِن‌َ اللَّه‌ِ صِبْغَة (بقره‌، 138) رنگ خدایی بپذیرید(رنگ ایمان و توحید و اسلام‌ )وچه رنگی از رنگ خدایی بهتر است‌!..."
5. "
قُل‌ْ مَن‌ْ حَرَّم‌َ زِینَة‌َ اللَّه‌ِ... (اعراف‌، 32) بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است‌؟"
6. "
یَـَبَنِی‌َّءَادَم‌َ خُذُواْ زِینَتَکُم‌ْ عِندَ کُل‌ِّ مَسْجِدٍ (اعراف‌،31) ای فرزندان آدم‌! زینت را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید."
و...
آیات فوق‌، همگی دلالت دارد بر این‌که خداوند متعال نیز از زیبایی و اتقان وقامت موزون در پدیده‌ها، خبر می‌دهد و به نقش هنر، زیبایی‌، هماهنگی‌، دلنوازی و صورت‌های زیبا و دلپذیر در مخلوقات خود و ذرات عالم‌، اشاره می‌فرماید. پس ما باید درس گرفته و در کارها و اعمال‌مان از هنر و زیبایی و خلق شیوه‌های نو و دلنواز کمک بگیریم‌.28


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 27 مهر 1391برچسب:هنر در قرآن, ] [ 9:35 ] [ اكبر احمدي ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 356
بازدید دیروز : 87
بازدید هفته : 443
بازدید ماه : 740
بازدید کل : 162026
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك