كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||||||||
|
هوالاول خدا اول است، اول حقيقى داريم و اول اضافى يعنى حقيقتاً اول است يا نسبت به فلان چيز اول است اول مطلق به طور كلى خداست لكن اول اضافى، چند چيز است كه در روايات است اول مخلوق مىفرمايد: آب است(93) و در روايت ديگر اول چيزى كه خلق كرد عقل است(94) و در روايت ديگر اول چيزى كه خلق كرد نور محمد و آل محمد است. اينها همهاش درست است زيرا اوليت اضافى است يعنى نسبت به اجسام مثلاً اولين جسمى كه آفريده شد، آب است از آب هم حيات رسيد به نباتات و حيوانات و انسان. اول ما خلق الله العقل نسبت به مجردات است اول مجردات كه آفريده شد عقل كلى است عالم انوار اولين روح كلى الهى كه صادر اول است روح مطهر محمد و آل محمد است باز براى اينكه بفهميد اوليت اضافى چيست در چند روايت است كه نسبت به على بن ابى طالب است. اول على آخر على ظاهر على باطن على روايات دارد در خطبه البيان نيز دارد خودش فرموده، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هم دارد. اين روايت يعنى چه؟ اين نه اولى است كه در آيه گفتيم براى خداست اين اوليت و آخريت نسبى اضافى است و براى شرح، حديث شريفى در تفسير برهان نقل كرده از كشاف حقايق جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام) كه يك روز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از عصر خسته بود سر گذاشت در دامن اميرالمؤمنين (عليه السلام) در بيرون شهر مدينه در جائى كه هم اكنون مسجد فضيخ و ردالشمس است بسيار مسجد روحانى و عظيمى است. اينجا جائى است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) سر مباركش را گذاشت در دامن على (عليه السلام) و خوابيد. مقدارى خواب رسول خدا طول كشيد كه به حسب پارهاى از روايات وقت فضيلت عصر گذشت نه اينكه آفتاب غروب كرد8 اميرالمؤمنين (عليه السلام) مبتلا شد بين دو كار يك جا، نماز نخوانده وقت فضيلت مىگذرد يك جا استراحت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) هست اين هم مهم است لذا ملاحظه رسول خدا را كرد هيچ حركت نكرد تا رسول خدا خواب راحتى كرد. از خواب كه بلند شد على (عليه السلام) عرض كرد يا رسول الله من نماز عصر را نخواندهام موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:اول اضافى در مخلوقات, ] [ 7:39 ] [ اكبر احمدي ]
والظاهر و الباطن معنى ظاهر يعنى آشكار، خدا از هر آشكارى آشكارتر است به حسب اصل وجود و فعل و صفت و اما به حسب كنه و ذاتش، باطن و مخفى است، كسى نمىتواند ذات را بفهمد اصل وجود حق از هر ظاهرى ظاهرتر است براى اثبات هر شىء يك دليل تا برسد صد تا اگر پيدا شد شكى ديگر در آن نيست. ايها الناس - خداى عالم چند تا نقش صورت نشان تو داده است الان روى كره زمين بشر چهار ميليارد است هر صورتى ساخته دستگاه نقاشى و قدرت الهى است هر صورتى مىگويد استاد من كامل است هر صورتى گواهى مىدهد كه نقاش قدرت بهترين نقاشها است. جمله عجيبى بگويم: نقاش كه مىخواهد نقاشى بكند سه شرط دارد: شرط اول آن است كه محل نقش سفت و محكم باشد آيا مىشود روى آب نقش كشيد؟ دوم آنكه بر ظاهرش باشد هميشه نقاش روى ظاهر جسم نقش مىكند نه در جسم، سوم آنكه در روشنائى باشد در تاريكى نمىشود، به هر اندازه كه استاد باشد در تاريكى نمىشود نقاشى بكند اما نقاش قدرت در نقشى كه مىكند هيچ يك از اين شرائط سه گانه را ندارد نقش صورت را در يك قطره آب منى جا داده آن هم نه روى آن بلكه داخلش نقشها فرموده است. اول نقشى كه در نطفه پيدا مىشود سه چيز است: قلب و كبد و مغز، اين سه نقطه اولين چيزى است كه نقاش قدرت تأسيس مىفرمايد: ديگر آنكه در تاريكيهاى رحم و مشيمه و شكم(89) نقشها پشت سر هم ادامه مىيابد تا تكميل شود تا برسد به نقش زن و مرد(90) الان روى كره زمين چهار ميليارد نفر گواهى مىدهد لا اله الا الله6 بلكه در اين چهار ميليارد نفر و در داخل اينها ميلياردها چيز است كه گواهى مىدهند به يگانگى خدا تمام اينها از يك كارخانه بيرون آمده است زير دست يك استاد تنظيم گرديده است.
اينها درباره الظاهر بود ولى از آن طرف الباطن به حسب حقيقت ذات. الباطن، اگر كسى خواست از ذات خدا سر در بياورد كه خداوند چيست؟ حقيقتش كدام است؟ اين فكر حرام است آتشت مىزند چون حدت نيست مخلوق نمىشود محيط به خالقش بشود مخلوق محال است فوق خالق بشود. تو چكارت به ذات خدا، عظمت حق آتشت مىزند غيرت حق هلاكت مىكند، تفكر در ذات خدا حرام است. امام مىفرمايد: مسلمانان تا مىتوانيد فكر در نعمت بكنيد، فكر در دليل و شواهد و آيات كن مبادا در ذات خدا بيائى چون حدت نيست محال است كه آدمى بتواند ذات خداى عالم را بفهمد(91) . در روايت دارد در زمان امام صادق (عليه السلام) از همين مرشدهاى صوفيه مدعى شده بود كه من خدا را در عرش مىبينم. خبر به امام صادق (عليه السلام) دادند كه اين مردك مدعى مشاهده رب العالمين است. امام (عليه السلام) فرمود برويد به او بگوئيد نگاه به نور آفتاب بكن، تا چند دقيقه مىتوانى در آفتاب نگاه بكنى؟ اگر توانستى در حالتى كه اين نور آفتاب يك جزء از هفتاد هزار جزء از نور كرسى است و نور كرسى هم يك جزء از هفتاد هزار جزء نور عرش خداست احمق تو طاقت يك جزء از نور آفتاب را ندارى آن وقت چه ادعاها مىكنى.(92) خدا آفتابها خلق كرده كه نور و حرارتش چندين برابر نور اين شمس است در هيأت جديد گفتهاند اين كهكشانها ميليونها آفتاب كه نور و حرارتش هزاران برابر كره آفتاب است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود اين نور آفتاب يك هفتاد هزارم نور كرسى و عرش است آن وقت مىتوانى خدا را ببينى استغفرالله العظيم خدائى كه خالق اين نورهاست نورها همه آفريده شده اوست. خداست الباطن هيچ كس حق ندارد در ذات حق، خيال و فكرى بكند. مثل مسيحىها كه مىگويند: خدا و مسيح و روح القدس متحد شدند آيا علت و معلول و خالق و مخلوق در رديف هم هستند؟ اگر همه جمع گردند نتوانند نعمتهايش را بشمارند، نتوانند سر از وصف او در آورند چه رسد به اينكه ذات بى زوال او را بشناسند. اول مطلق خدا، آخر مطلق خدا، ظاهر حقيقى خدا، باطن حقيقى خدا. و به تعبير دقيق اهل معرفت، آيه شريفه بيان احاطه كلى الهى است يعنى از اول تا آخر از ظاهر تا باطن همه جا احاطه خداست، دو جمله لازم است در اين آيه بگويم كه قدرى رفع اشتباه بشود. موضوعات مرتبط: برچسبها: والاخر انجام هم خداست آن هم به بياناتى(85) و(86) انالله ما از براى خدا، از پيش خدا، آفريده شده خدائيم برگشتمان هم به سوى خداست اول و آخر، خدا، يعنى مبدأ و مرجع خداست از خدا آمدى به طرف خدا بر مىگردى هستى از او بعد هم به سوى او، معنى ديگرى كه براى والاخر ذكر كردهاند آخر در ادراك يعنى هر عاقلى كه بخواهد علت مراتب هستى را پيدا كند بالاخره سر در مىآورد در دامن كبريائى الهى، فرض كنيد دارد باران مىآيد خوب اين باران از كجا مىآيد؟ مىبينيد از ابر است. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 18 اسفند 1391برچسب:مرجع هم خداست, ] [ 7:34 ] [ اكبر احمدي ]
از دوستى خدا به بندگانش است كه اين همه پيغمبران را فرستاد كه بندگانش را هدايت كنند تا از سعادت دور نشوند دوست دارد كه بشر به پاى خودش به آتش جهنم نرود. اين همه وعيدها تشويق به توبه اينها همه از محبت است از بس مخلوقش را دوست مىدارد راضى نيست بشر به آتش برود ممكن است به خيالتان برسد اگر خدا به مخلوقش محبت دارد جلويش را بگيرد تا اصلاً به گناه نزديك نشود جوابش اين است كه اگر جلويش را بگيرد سلب اختيار مىشود خلاف حكمت است يك جا مقتضى است كه بشر مختار باشد هم بتواند گناه بكند هم بتواند ثواب بكند تا استحقاق ثواب و عقاب در او پيدا گردد لذا او را به كار نيك تشويق و از گناه مىترساند به مقتضاى مهرش، اما نمىشود به زور او را به خير بياورد يا از شر دور گرداند كه برخلاف حكمت است كار خدا دعوت به بهشت است مهمانخانهاى به نام بهشت برايتان درست كردهايم(84) بيا و از مهمانخانه ما رو برنگردان مهمانخانهاى كه همه اسباب خوشى در آن جمع است البته بهرهبردارى در آن هم تقوى مىخواهد با آلودگى جور در نمىآيد. آيه سوم: هو الاول والاخر و الظاهر والباطن چهار اسم، چهار وصف از براى پروردگار جل جلاله در اين آيه سوم از سوره مباركه الحديد بيان مىفرمايد: معنى آيه: خداست كه اول است، خداست كه آخر است، خداست كه ظاهر است، خداست كه باطن است.
اول در همه چيز در عطا و بخشش در سلسله عالم هستى اول و آغاز خداست. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:كار خدا تشويق و ترساندن است, ] [ 7:58 ] [ اكبر احمدي ]
گفتيم حيات و موت دست خداست و بس. اگر كسى مرگش رسيد اعتراض به مرگ غلط است ناراضى شدن به مرگ، كفر به خدا است هر وقت خودش صلاح دانست همان كس كه جان داد همان هم جان مىگيرد و وقتش را خودش بهتر مىداند، اگر كسى چون و چرا كند فضولى است خدا خودش مىداند، خدا به انسان مهربانتر از مادر است. در روايت دارد عربى مىخواست به مدينه خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بيايد در اثناى راه كه مىآمد زير درختى دو سه جوجه پرنده بود آنها را برداشت كه بياورد هديه براى پيغمبر و متوجه نبود كه مادر جوجهها بالاى سرش همراهش مىآيد. همين طور آمد تا رسيد به مسجد، جوجهها را گذاشت جلوى روى پيغمبر. در اين اثناء مادر بچهها از چند فرسخ خدا مىداند دانهاى در دهان داشت آب يا گندم آورده بود تا در مسجد آمد پائين، منقارش را به دهان جوجهها زد و فرار كرد تا او را نگيرند باز رفت به دنبال خوراكى. مرتبه دوم باز خودش را انداخت نزد بچهها در صورتى كه پرنده از آدمى وحشت دارد باز خودش را در خطر انداخت براى خاطر اولادش بالاخره منقارش را نزديك دهان بچهها آورد. اينجا در روايت چنين دارد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رو كرد به اصحاب فرمود: چگونه ديديد مهر اين مادر را به اين بچهها گفتند: راينا عجيباً خيلى شگفت ديديم. فرمود: قسم به خدائى كه مرا به پيغمبرى مبعوث كرد خداى عالم مهرش به بندگانش هزار درجه بالاتر است. اصحاب همه شاد شدند(83) واقعاً همين3 طور است رسول الله از معدن علم خبر مىدهد علاقه پدر و مادر به بچه كجا علاقه خالق كجا؟ موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:پس اعتراض به مرگ غلط است, ] [ 7:56 ] [ اكبر احمدي ]
حيات از خداست، حيات بدن و حيات دل، حيات بدن قوهاى است كه سرتاسر بدن را گرفته زبان حرف مىزند، چشم مىبيند... اينها آثار آن قوه است هر چند حقيقتش مجهول است ولى از آثارش پى به آن مىبريم. روايت را كوتاه كنم جناب مسيح با يك نفر از حواريين مىرفتند و حواريين سيزده نفر بودند، گاهى يكى يا دو تا يا بيشتر همراهش بودند محل خاصى هم نداشت، وقتى يكى از مال دوستان همراهش بود حضرت مسيح سه تا نان جو به دست او داد به راه افتادند در بيابان عصر كه شد خسته و گرسنه رسيدند به آبى. فرمود: اينجا بنشينيم نانى كه نزد تو امانت بود بياور بخوريم گفت چشم، در راه يكى از اين سه نان را پنهان كرده بود سفره پهن كرد دو تا نان بود گفت: آقا يكيش براى شما ديگرش براى من، جناب مسيح فرمود: سه تا نان بود شروع كرد به قسم خوردن، در اثناء راه جناب مسيح آياتى از خداوند نشانش داد كه در روايت دارد كه فردايش در اثر گرسنگى آهوئى را اشاره كرد و نزديك آمد و ذبحش كرد و هر دو خوردند، بعد هم دعا كرد و زندهاش كرد و فرمود: تو را به خدائى كه اين معجزه را آشكار كرد بگو ببينم نان ديگر كجاست؟ گفت: آقا به همين خداى من، نمىدانم، رفتند تا رسيدند به سه تا خشت حضرت مسيح به آنها نظرى كرد هر سه خشت طلا شد جناب مسيح گفت: يكيش براى خودم يكيش هم براى تو يكى هم براى آن كسى كه يك گرده نان پيش او است، تا اين را فرمود بى حيا گفت: خودم هستم! حضرت گفت كجاست، دست كرد در كمرش بيرون آورد و جلوى مسيح گذاشت. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:حيات دل نيز از خداست, ] [ 7:55 ] [ اكبر احمدي ]
اگر وضع شخص طورى شود كه استقلال در مالكيت براى خودش ببيند در حقيقت نوعى از كفر است. بهتر اين است كه اين حقيقت ضمن داستانى از قرآن مجيد بيان شود در سوره كهف داستانى ذكر فرموده كه به طور خيلى خلاصه آيات و تفسير آن را عرض مىنمايم: مالك شمردن خود و مضايقه از انفاق ديگر از مفاسد مالك شمردن خود، اين است كه در انفاق كردن مضايقه مىنمايد زيرا از خودش مىداند و مطابق حس چيزى كه داد كم مىشود بهتر اين است كه اين حقيقت را در ضمن داستانى كه در شأن نزول سوره الليل رسيده عرض كنم. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:غرور به مال موجب هلاكت است, ] [ 16:3 ] [ اكبر احمدي ]
هيچ كس مالك ديگرى نمىشود چون همه در عرض همند، همه مثل همند مالك و مملوك در طول است اما خود مملوكها هيچ مزيتى بشرى نسبت به بشر ديگر ندارد براى چه مالك ديگرى بشود؟ با ديگرى چه فرقى مىكند به ذات مثلاً آن چهار تا چشم دارد كسى را آفريده؟ از عدم به وجود آورده؟ به ديگران بگويد من مىخواهم بر شما حكم بكنم. تو اصلت نطفه گنديده، من هم اصلم نطفه گنديده بعد از چند سال ديگر من و تو لاشه مردار مىشويم. اينها همه اعتبار است موهوم و خيال است شنوندگان بايد موعظهاى كه گفته مىشود اول روى خودشان پياده كنند. خداوند به حكمت بالغهاش اعتباراً نسبتها را امضاء فرموده نسبت مالكيت را قرا داده است مثلاً هر كدامتان رفتيد هر جاى صحرا يا كوه را درست كرديد ديوار كشيديد جائى كه بىمالك بود سنگچينى كرديد كه براى خودتان باشد اگر هم به كسى فروختى پولش براى خودت باشد اين اعتبار مورد امضاء شرع است. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:بىاعتبارى امور اعتبارى, ] [ 16:0 ] [ اكبر احمدي ]
خودت را حساب كن آى بشر، ببين مالك تو كيست؟ بگو همان كسى است كه از شكم مادر تا اينجا مرا آورده است آن خداى بزرگ كه اراده او در من حكمرواست نه خودم. من دلم مىخواهد مثلاً هميشه موى سر و صورتم سياه باشد، اما موها سفيد و دندانها ريخته و قوا ضعيف مىگردد. سلطان بر من آن كسى است كه بدون ميل من، بدون دلخواه من آنچه بخواهد انجام مىدهد، پادشاه من كسى است كه بر من حكم مىكند بدون اراده من و من نتوانم تخلف كنم. بشرى را شما پيدا بكنيد در كره خاك كه توانسته باشد از حكومت خدا فرار كرده باشد(74) اگر كره زمين قشونش شود آيا از حكم خدا مىتواند فرار بكند؟ اينها شاهد صدق است كه همه مملوك و مقهورند، مالكى نيست مگر خدا و بس، قفل اللهم مالك الملك(75) مالكيت حقيقيه براى خداست و بس. گاهى شده گندم بكارى ذرت بدهد؟ درخت زرد آلو بكارى انار بدهد؟ مىبينى هر چه براى چيز معينى آفريده شده است تخلفپذير نيست، نمىتواند تخلف نمايد هر عضوى از اعضاء بدنت براى هر چه آفريده شده است در همان اندازه و همان حد از او آشكار مىشود. له ملك السموات والارض قطعاً به تحقيق براى خداست و بس ملك آسمانها و زمين يكى از حكومتها و ملكها و دارائيش حيات است. داد و ستد، حيات و موت كه در آيه متذكر شده يكى از ملكهاى اوست چون مهم بود خصوصاً ذكر نمود يحيى و يميت حيات و موت به دست او است، اين هم يكى از شؤون ملك است اينجا ذكر خاص بعد از عام است، اول به طور عموم فرمود: له ملك السموات والارض بعد به طور خصوص مىفرمايد: يحيى و يميت اصل حيات از خداست به جميع مراحلش حيات نباتى، حيوانى، انسانى، حيات دنيوى و اخروى، همهاش محيى خداست مميت خداست، واجب است مسلمانان باورشان باشد. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:مالك بشر آفريننده اوست, ] [ 15:54 ] [ اكبر احمدي ]
عزت بىنظير اباالفضل (عليه السلام( عزيزانى به شما نشان بدهم كه به قول زين العابدين (عليه السلام) در هيچ شهدائى نبوده، قمر بنى هاشم ابى الفضل العباس (عليه السلام) خدا مقامى به او داده است كه همه شهداء غبطه او را مىخورند يغبطه جميع الشهداء چرا؟ چون عزتى كه خدا به او داد پس از عزت حسين (عليه السلام) است. اين مرتبه از عزت از كجا به او رسيد؟ بسم الله الرحمن الرحيم مطلب مهم ديگر قرآن بيان بعضى از صفات و افعال خداوند است كه واجب است همه معتقد باشند. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:عزت بىنظير اباالفضل (عليه السلام, ] [ 15:49 ] [ اكبر احمدي ]
|
|
||||||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |