كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عاقبت وخیم گناه لواط !


لواط مانند زنا از گناهان کبیره است و البته حرمت و عقوبتش از زنا شدیدتر است. رسول خدا(ص) فرمود: کسی که با پسری جمع شود روز قیامت جنب وارد محشر می شود و آب دنیا او را پاک نمی کند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برایش آماده می فرماید و بدجایگاهی است.


جهنمهرگاه کسی لواط کند عرش خدا به لرزه در آید و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برایش آماده می کند و ملوط (مفعول) را در کنار جهنم نگه می دارند تا خلایق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم می اندازند و در طبقات دوزخ همیشه معذب خواهد بوددر زمان عمر غلامی که مولای خودش را کشته بود پس از اقرار، عمر امر به کشتنش نمود، حضرت امیرالمؤمنین(ع) از غلام پرسید چرا مولای خود را کشتی؟ عرض کرد به زور با من لواط کرد پس او را کشتم. حضرت از اولیای مقتول پرسید آیا او را دفن کرده اید؟ گفتند: آری هم اکنون از دفنش می آئیم پس به عمر فرمود غلام را تا سه روز نگه دار. پس از سه روز از اولیای مقتول حاضر شدند. و حضرت به اتفاق عمر و اولیای مقتول بر سر قبرش آمدند از اولیایش سؤال کرد این قبر میت شما است؟ گفتند: آری. فرمود: قبر را بشکافید تا به لحد برسد، چون به لحد رسیدند و آن را برداشتند، جنازه را ندیدند، حضرت تکبیر گفت و فرمود: به خدا قسم دروغ نگفتم. شنیدم از رسول خدا(ص) فرمود: هر کس از امت من عمل قوم لوط را مرتکب شود و بدون توبه از دنیا برود پس در قبرش بیش از سه روز نمی ماند تا این که زمین او را فرو می برد و به جایی که قوم لوط هستند و هلاک گردیده اند ملحق می نماید. پس در زمره ایشان محشور می شودرسول اکرم(ص) فرمود: هر مرضی دارویی دارد و داروی گناهان استغفار و طلب عفو از پیشگاه ذات پاک الهی است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 11 دی 1391برچسب:عاقبت وخیم گناه لواط, ] [ 16:15 ] [ اكبر احمدي ]

نشانه های پذیرش اعمال


هرگاه انسان موفق به عمل نیکی شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگری می گردد که در اصطلاح به آن توفیق می گویند، یعنی هر عمل خیری توفیق اعمال خیر دیگری را نصیب انسان می کند.


چطور بفهمیم که اعمالمان مقبول خداوند واقع شده است؟

دعامنظور از قبولی اثر بخشی عمل است و مراد از اثر بخشی این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلی دین و انسان در زندگی قرب به خداوند است، بنابراین هر عملی که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملی است که به طور قطع مورد قبول و پذیرش خداوند واقع شده است. معیار کلی این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهای برگرفته از قرآن و سنت معصومین(ع) باشد و اعتبار هر عملی که از انسان سر می زند در هماهنگی با این معیار است. اگر فردی معیارهای لازم برای اعمال را بشناسد و در هماهنگی اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش مورد قبول و رضای خداوند است به صورت اجمالی می توان گفت: شرایط قبولى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از: الف) نیت خالص، ب) تقوا یعنی انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج) همراهی عمل با ایمان یقینی د) رعایت شرایط صحت شرعی عمل ه) محبت و پیروی از سنت و سیره اهل بیت(ع).


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 11 دی 1391برچسب:نشانه های پذیرش اعمال, ] [ 16:13 ] [ اكبر احمدي ]

هیچ کس در قبر آرام نیست


آنچه خواهید خواند سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی است که در مراسم عمامه گذاری جمعی از طلاب قم، مورخه‌ی  17 اردیبهشت 1383، ایراد فرمودند.


مرگ مرده قبر قبرستانراه اولیای الاهی هم شناختنی است و هم رفتنی. به ما گفتند: اگر شما راه راست را رفتید، راهی که انبیاء، آن راه را هدایت کرده‌اند، در این قافله و در این اردو با آن‌ها همسفرید. اینکه ما در نمازهای رسمی‌مان،‌ در سوره مبارکه فاتحةُ الکتاب به خدای سبحان عرض می‌کنیم: اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمْ، صِراطَ الَّذِینَ اَنعَمْتَ عَلِیهِمْ1 این اَنعَمْتَ عَلِیهِمْ را قرآن کریم در چند جا، مخصوصاً در سوره مبارکه نساء مشخص کرده است. فرمود: فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنعَمَ اللهُ عَلِیهِمْ مِنَ النَّبییّنَ وَ الصدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً .2این چنین نیست که هر کسی به فکر خودش و راه خودش و بار خودش باشد! همراهان این سفر، رفقای خوبی هستند. اگر کمی زاد و کمی توشه و راحله ما را بخواهد بلنگاند، آن‌ها ترمیم می‌کنند؛ معنای حُسن رفاقت این است. فرمود: وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً. فرمود: این راهی را که شما طی می‌کنید، انبیاء و اولیاء و صدیقین و شهدا هستند؛ هر وقت کمی زاد داشتید، توشه داشتید، راحله داشتید، آن‌ها تأمین می‌کنند. این راه آنچنان طولانی است که نمی‌شود پیاده و پا برهنه رفت! یک راحله‌ای می‌خواهد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 11 دی 1391برچسب:هیچ کس در قبر آرام نیست, ] [ 16:10 ] [ اكبر احمدي ]

چگونه در مقابل شیطان ایمن شویم؟


برای مقابله با وسوسه های شیطانی و دور کردن او چه باید کرد؟برای رویارویی با وسوسه های شیطانی، ابتدا باید دشمن و راههای نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‏های نهایی او را به اسارت کشید.


در این جهت راههای مبارزه با وساوس شیطانی عبارتند از:

مهرورزی شیطان1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه های مراقبت عبارتند از:

أ) تقوا پیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می داند که آن را به خوبی می پوشاند و حفظ می کند: "لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه، تقوا است". امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر می داند که رخنه‏ای در آن ممکن نیست.

ب) کنترل اعضا و جوارح: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید این‏ها را کنترل کرد.

ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه می رسد، یعنی برای جبران ضعف‏ها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.

2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‏ای باید واکنش مناسب صورت گیرد.

پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شده‏اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که می دهد و می گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم می کنند، ولی تو ستم نمی کنی بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت: چه قدر نیکی می کنی، بگو: گناهان من بیش از نیکیهای من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز می گزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش می کنی، بگو آن قدر که می گیرم، از آن چه می بخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم می کنند بگو: من بیشتر ستم کرده‏ام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار می کنی، بگو: چه بسیار معصیت‏ها کرده‏ام".


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:چگونه در مقابل شیطان ایمن شویم؟, ] [ 18:31 ] [ اكبر احمدي ]

چگونگی درجات بهشت

بهشت


عدالت خداوند ایجاب می کند که بهشت دارای درجات متنوع باشد جایگاه بعضی همچون ستارگان آسمان نسبت به اهل زمین باشد. و بعضی همچون گناهکاران  آزاد شده از جهنم، در پایین ترین درجات بهشت زندگی کنند .


در تفسیر امام علیه السّلام است كه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله فرمود: اى گروه شیعیان از خداوند بترسید، بهشت از دست شما نمى‏رود اگر چه گناهان شما موجب شود كه شما از ورود در آن تاخیر داشته باشید، اكنون براى بدست آوردن درجات بهشت با هم مسابقه دهید.(ایمان و كفر-ترجمه الإیمان و الكفر بحار الانوار،ج‏1، 278 ) در بعضی از اخبار آمده است که فاصله هر درجه ای از درجه دیگر صد سال راه است. و در بعضی، سخن از فاصله بین زمین و آسمان استإنّ أهل الجنّة لیتراءون أهل الغرف فی الجنّة كما تراءون الكواكب فی السّماء؛ اهل بهشت صاحبان غرفه‏هاى بالا را چنان مى‏بینند كه شما ستارگان آسمان را می بینید


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:چگونگی درجات بهشت , ] [ 18:22 ] [ اكبر احمدي ]

عاقبت دروغ‌گویی!

پیامد دروغ


در کتاب احیای علوم دین غزالی  مجلد سوم، صفحه 288 روایت آموزنده‌ای نقل شده است که مشروح آن در زیر می‌آید:


شخصی از حضرت عیسی (علیه‌السلام) تقاضا کرد که همراه او به سیاحت و سیر در صحرا و بیابان برود. عیسی (علیه‌السلام) پذیرفت و با هم به راه افتادند تا به کنار رودخانه بزرگی رسیدند و در آنجا نشستند و سفره را پهن کرده و مشغول خوردن غذا شدند. آن‌ها سه گرده نان داشتند. دو عدد آن را خوردند و یک عدد از آن باقی ماند. عیسی (علیه‌السلام) به سوی نهر رفت و آب آشامید و سپس بازگشت ولی نان باقی مانده را ندید. از هم‌سفر پرسید این نان باقی مانده را چه کسی برداشت؟ او عرض کرد نمی‌دانم.پس از این ماجرا، برخاستند و به سیر خود ادامه دادند. عیسی (علیه‌السلام) آهویی را که دو بچه‌اش همراهش بودند در بیابان دید. یکی از آن بچه آهوها را به سوی خود خواند. آن بچه آهو به پیش آمد. عیسی (علیه‌السلام) آن را ذبح کرد و گوشتش را بریان نمود و با رفیق راهش با هم خوردند. سپس عیسی (علیه‌السلام) به همان بچه آهوی ذبح شده فرمود برخیز به اذن خدا. آن بچه آهو زنده شد و به سوی مادرش رفت. عیسی (علیه‌السلام) به همسفرش فرمود؛ تو را به آن کسی که این معجزه را به تو نشان داد سوگند می‌دهم بگو آن نان باقی مانده را چه کسی برداشت؟ او باز به دروغ گفت نمی‌دانم!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:عاقبت دروغ‌گویی, ] [ 18:19 ] [ اكبر احمدي ]



 

قرآن كريم گاهي فاعليت فتنه را به خداي متعال، گاهي به شيطان و در بسياري از آيات، به انسان‌ها نسبت داده‌است. حتّي در يك مورد فتنه به خود شخص نسبت داده شده‌است؛ يعني به كساني گفته شما خودتان موجب فتنه براي خود شديد. در آيه 13 و 14 از سوره حديد ميفرمايد: در روز قيامت عدّه‌اي از ضعفاء‌الايمان و منافقين ميبينند مؤمنين داراي نورانيتي هستند و به راحتي از صراط عبور ميكنند؛ ولي خودشان در تاريكي به سر ميبرند و جلوي پايشان را نميبينند و نميدانند كجا بروند. ميبينند بسياري از اين مؤمنين از دوستان يا همسايگان‌شان بوده‌اند. در حالي كه آن ها را صدا ميزنند، ميگويند: "... انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم‏ ... ": نگاهي به ما كنيد تا نور شما به ما هم بتابد و ما از نور شما استفاده كنيم. در جوابشان گفته ميشود: "... ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا ... ": به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد! بعد از توصيف اين ماجرا ميفرمايد: اين‌ها سؤال ميكنند: مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟ مؤمنين جواب ميدهند: بله شما در ظاهر همراه ما بوديد، "... وَلَكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِي حَتَّى جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ ". مقصود ما عبارت "وَلَكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ " است، كه فتنه را به خود اين‌ها نسبت ميدهد و ميگويد: شما خود موجب فتنه خودتان شديد. به هر حال در قرآن كريم، موردي كه فتنه به عنوان يك امر اتّفاقي يا امري كه فاعل جبري يا طبيعي داشته باشد، سراغ نداريم.

 اهداف فتنه‌كنندگان
هر فاعل ارادي، از افعال ارادياش هدفي را دنبال ميكند. حال كه فاعل فتنه (خدا يا شيطان يا انسان)، فاعلي ارادي است، اين سؤال مطرح ميشود كه اين فاعل‌هاي ارادي چرا فتنه ميكنند؟ چرا خدا در عالم فتنه ايجاد ميكند؟ چرا اجازه ميدهد كه شيطان فتنه‌گري كند؟ چرا به انسان‌هائي كه از شياطين انس و اعوان ابليس هستند، اجازه ايجاد فتنه ميدهد؟

................................

 1. هدف فتنه‌هاي الهي

در ضمن بحث‌هاي گذشته به جواب اين سؤالات اشاره كرديم، كه هدف از اين امور، فراهم شدن زمينه براي آزمايش انسان است. از آن‌جا كه انسان موجودي است كه با اختيار، كار خويش را انجام ميدهد، براي فراهم شدن زمينه انتخاب، بايد دو عامل جاذبه، در دو طرف مختلف وجود داشته باشد، و يكي به يك طرف و ديگري به طرف ديگر جذب كند. در اين جا انسان در نقطه صفر ايستاده‌است و بايد با اراده خود يك طرف را انتخاب كند. تا زماني كه حدّاقل دو عامل از دو طرف نباشد، زمينه انتخاب آزاد فراهم نميشود. پس بايد از يك طرف عقل انسان، راهنمائيهاي انبياء، و كمك‌هاي فرشتگان باشد ـچون فرشتگان دائماً براي مؤمنين دعا ميكنند، و قرآن در اوصاف حاملين عرش ميفرمايد: "... يسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَي‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ "1: فرشتگان دائماً براي مؤمنين دعا و طلب رحمت ميكنند‌ـ و در مقابلِ اين عوامل، بايد عواملي هم از طرف مقابل باشد، تا تعادل حاصل، و زمينه انتخاب فراهم شود. بنابراين، امتحان يعني فراهم كردن زمينه‌هائي كه انسان سر دو راهي واقع شود و يكي را انتخاب كند. اين چنين نيست كه فقط يك راه روشن وجود داشته باشد كه مسير را خود به خود مشخص كند؛ بلكه بايد تأمل كرد و انتخاب كرد. گاهي هم انسان گيج ميشود و نميداند چه تصميميبگيرد؛ اين فتنه است. پس جواب اين‌كه چرا خدا ايجاد فتنه ميكند، و يا به ديگران اجازه ايجاد فتنه ميدهد، اين است كه اين كار به خاطر امتحان انسان‌ها است. هميشه خدا اين فتنه‌ها را داشته، تا آخر هم خواهد داشت.

...................................


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 9 دی 1391برچسب:اقسام فتنه گران , ] [ 19:42 ] [ اكبر احمدي ]

 

 

اصل ، مشتقات و معنای کلمه فتنه


« لغت فتنه در ابجد عربی به فارسی »(2)


افْتَتَنَ-افْتِتَاناً [فتن‏]: آن مرد دچار فتنه‏اى شد كه مال و خرد او را برد، در فتنه افتاد،- هُ: او را به فتنه انداخت،- فى دينهِ:

از دين خود برگشت.أَفْتَنَ-إفْتَاناً [فتن‏] هُ: او را به شگفتى واداشت.َفَتَّنَ-تَفَتُّناً [فتن‏] هُ: او را با تكلّف به فتنه انداخت.هُ:

او را به شگفتى انداخت، از او دلجوئى كرد، او را سرگردان كرد، او را به فتنه انداخت.الفَتْن-مص، حال و چگونگى، هنر،

گونه «العمرُ فَتْنانِ»: عمر انسان بر دو گونه است:شيرين و تلخ.الفِتْنَة-مص، ج فِتَن: اختلاف مردم در عقايد و آراء و

آنچه كه باعث جنگ ميان آنان شود، آزمايش، گرفتارى، عبرت گرفتن، سختى، عذاب، بيمارى، ديوانگى، كفر و

گمراهى، رسوائى، مال و فرزندان «فِتنَةُ النَّهارِ»: گياهى است از رسته زنبقيات داراى گلهاى زيبا كه در روز باز و شبها

بسته مى‏شود. اين گياه براى زينت در خانه‏ها پرورش داده مى‏شود.المَفْتُون-[فتن‏]: مفع، ديوانه.

« لغت فتنه در قاموس قرآن »

فتن:امتحان اصل فتن گذاشتن طلا در آتش است تا خوبى آن از ناخوبى آشكار شود (مفردات) در مجمع فرموده:

فتنه، امتحان، اختبار نظير هم‏اند «فتنت الذهب فى النار» آنوقت گويند كه طلا را در آتش براى خالص و ناخالص بودن

آن امتحان كنى. وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ... انفال: 28. بدانيد كه اموال و اولاد شما امتحانى است كه با

آنها امتحان كرده ميشويد تا بدتان از خوبتان روشن شود.در الميزان هست: فتنه آنست كه بوسيله آن چيزى امتحان

شود، بخود امتحان و بلازم امتحان كه شدت و عذاب است و بضلال و شرك كه سبب عذاب‏اند، اطلاق ميشود، در قرآن

در همه اين معانى بكار رفته است.

اينك نگاهى به چند آيه:


1- فتنّاك) وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً طه: 40. فتون نيز مصدر است بمعنى آزمودن آيه درباره موسى

عليه السّلام است يعنى: كسى را كشتى ترا از گرفتارى آن نجات داديم و تو را آزموديم آزمودن بخصوصى.

2- وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ حديد: 14. اگر فَتَنْتُمْ را بمعنى اولى بگيريم مانعى ندارد راغب گفته: فتن

بمعنى ادخال انسان در آتش نيز بكار ميرود يعنى:اما شما خود را بعذاب افكنديد، يا بفتنه افكنديد منتظر مانديد و شكّ

كرديد. تَرَبَّصْتُمْ ... ظاهرا تعليل فَتَنْتُمْ است.

3- إِنَّ الَّذِينَ (فَتَنُوا) الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ ... بروج: 10. فَتَنُوا در آيه بآتش كشيدن است

يعنى: آنانكه مردان و زنان مؤمن را بآتش عذاب كردند براى آنهاست عذاب جهنّم، ايضا يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ.

ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ذاريات: 13 و 14. روزيكه بر آتش كشيده شوند. عذابتان را بچشيد اين

آنست كه بآن عجله ميكرديد. اين از موارد استعمال فتنه است.

4- فاتن) فَإِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ. ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ. إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِيمِ صافات: 161- 163. «فاتن» اسم فاعل است

يعنى آزمايشگر و بفتنه‏اند از ضمير «عليه» بخدا راجع است يعنى: شما اى مشركان و معبودهايتان بر خدا (و ضرر

دين خدا) بفتنه‏اند از نيستيد مگر كسى را كه بآتش وارد ميشود يعنى فقط ميتوانيد منحرفان را اضلال كنيد.

5- وَ الْفِتْنَةُ) أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ...وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ... وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ بقره: 191-

193- 217. فتنه در لسان اين آيات چنانكه گفته‏اند بمعنى شرك است. اين ظاهرا بدان جهت است كه شرك و ضلال

سبب دخول در آتش‏اند.

6- وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ انفال: 25.از اين آيه با ملاحظه آيات

قبل و بعد، بنظر ميايد كه مقصود آنست:اى اهل ايمان جامعه خويش را پاك كنيد، امر بمعروف و نهى از منكر كنيد،

فرمان خدا را اجابت نمائيد و گرنه گرفتارى و بلا كه در اثر ستم ستمكاران روى آورد همه را خواهد گرفت و مخصوص

ظالمان نخواهد بود. مثلا اگر عدّه‏اى در جامعه بنفع بيگانگان كار كردند در صورت تسلط بيگانگان كار كردند در صورت

تسلط بيگانه‏ها همه بدبخت خواهند بود. يا اگر چند نفر كشتى را سوراخ كنند عاملين و غير آنها همه غرق خواهند

شد.هيچ مانعى ندارد كه لا در لا تُصِيبَنَّ نافيه باشد و آن وصف فتنه است يعنى بپرهيزيد از فتنه‏ايكه فقط بظالمان

شما نميرسد بلكه عموم را ميگيرد و شايد جواب شرط محذوف باشد يعنى « ان اصابتكم لا تصيبنّ الظّالمين فقط .

»ظاهرا مراد از فتنه گرفتارى و عذاب دنيوى است چنانكه گفته شد. و اگر شامل آخرت هم باشد قهرا ظالمان در اثر

ظلم و ديگران در اثر ترك امر بمعروف معذّب خواهند بود ولى احتمال اول اصحّ است هر چند بعضى از بزرگان قبول

ندارد.فتنه در قرآن هم بخدا نسبت داده شده و هم بديگران . مثل وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ... عنكبوت: 3. كه درباره

امتحان خداست و مثل ... إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ...نساء: 101. كه درباره غير خداست.

در قرآن مجيد هر آنجا كه درباره بشر آمده مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است بر خلاف امتحان خدا.

کتاب های لغوی دیگرالتحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9،ص:22/ المفردات في غريب القرآن، ص:623/لسان

العرب، ج‏13، ص: 317

 



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 9 دی 1391برچسب:بررسی الفاظ فتنه و علل آن در قرآن , ] [ 19:32 ] [ اكبر احمدي ]





 

زمينه‌ها و عوامل پيدايش فتنه(1)، در دو بخش زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي، و عوامل سياسي قابل بررسي

هستند كه عوامل سياسي آن را در قسمت بعد اشاره مي‌كنيم:


الف ) زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي

 غرور و شهوت‌ها

مهم‌ترين زمينه‌هاي ايجاد فساد و فتنه، غرور نابخردانه و غرق شدن در شهوت‌هاست. غرور برخاسته از شهوت،

انسان را به بيراهه، و به ابتذال و پستي مي‌كشاند؛ او را از درون، تهي مي‌سازد و به گردنكشي و طغيان وامي‌دارد.

چنين شهوتي سبب مي‌شود آدمي، بي‌باكانه پرده عصمت خويش را بدرد و غفلت‌زده، گناه كند.

امام علي عليه السلام در خطبه معروف به «غرّاء» هنگام معرفي صفات انسان،‌ در اين‌باره مي‌فرمايد:

... ولي همين كه قامتش اعتدال يافت و قد برافراشت، با استكبار، ‌از اطاعت سرباز زد و با گستاخي به بيراهه گراييد؛

درحالي‌ كه همواره از چاه هوس‌ها، ‌دلو خويش پر مي‌كرد و تمامي كوشش خود را وقف آبياري خويشتن مي‌ساخت.

او در امواجي از لذت‌هاي سطحي و انگيزه‌هاي نسنجيده و هوس‌آلود خود به سر مي‌برد، بي‌آنكه درانديشه مصيبتي،

يا نگران هيچ رويداد ترس‌آوري باشد. سرانجام در فتنه‌اش فريب‌زده مُرد؛ درحالي‌كه زندگي كوتاهش در لغزش‌ها و

خطاها سپري شده و از هيچ پاداشي نصيبي نبرده و هيچ فريضه‌اي را به جا نياورده است.(2)

گاهي نام نيك و سابقه درخشان افراد، عامل غرور و كبرشان مي‌شود. اينان كه ايمانشان سست است، هنگام

فتنه، دستمايه فريب فتنه‌جويان مي‌گردند.

اميرالمؤمنين، علي عليه السلام درباره اينان مي‌فرمايد:

بسا كسان كه نكوحالي‌شان دام بلاست؛ خطا پوشي‌شان موجب غرور است؛ و حسن شهرت و خوش‌نامي‌شان

سبب غلتيدن به دام فتنه است؛ مباش در ميان آزمون‌هاي الهي، هيچ آزموني همانند مهلت دادن به چنين كساني

نيست.(3)

 فقر و ثروت‌پرستي

فقر، ويرانگر آبادي ايمان؛ و ثروت‌پرستي، منهدم‌كننده عمارت تقواست و هر دو بستري مناسب براي رشد فتنه‌ها و

بهره‌گيري فتنه‌گران هستند.فقر، ميراننده قواي انساني آدمي است. روحيه نوميدي را در جامعه مي‌پراكند و اميد و

نشاط اجتماعي را پژمرده مي‌كند. انسان را به رويارويي با همه چيز و همه‌كس مي‌كشاند و در نهايت، به فتنه‌اي

فراگير تبديل مي‌شود. از آن سو، ثروت‌اندوزي بي‌حد و از راه ناحق، و حرص ورزيدن، ارزش‌هاي دروني انسان را

افسرده مي‌كند و همه چيز را در شعاع خوي خودخواهي و ثروت‌پرستي نابود مي‌سازد. ثروت نامشروع، آدمي را به

قد برافراشتن در برابرحق، و غرور جاهلانه در برابر معبود سوق مي‌دهد. وي به گمان اينكه با ثروت مي‌تواند همگان را

در اختيار گيرد، به پيش مي‌رود. هيچ‌كس جز خود را نمي‌بيند و به هيچ‌چيز، غير از تعلقات خود نمي‌انديشد.

در كلام امام علي عليه السلام ، فقر و ثروتي كه آدمي را از خداشناسي باز دارد، لبه‌هاي پرتگاهي است كه سقوط

از آنها، مرگ و نيستي را به دنبال دارد. اين دو، زمين آماده‌اي هستند كه بذر فتنه را بارور مي‌سازند. حضرت علي

عليه السلام مي‌فرمايد:«هركه در آن (دنيا) توانگر بشود، به دام فتنه درافتد؛ و هر كه تهي‌دست گردد اندوهگين

شود».(4)در سخني ديگر مي‌فرمايد: «با بي‌نيازي سست مي‌شود و به دام فتنه فرو مي‌غلتد و تنگ‌دستي او را به

سستي و نوميدي مي‌كشاند».(5)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 9 دی 1391برچسب:زمينه‌هاي فتنه از ديدگاه حضرت علي عليه السلام , ] [ 19:20 ] [ اكبر احمدي ]

داستانى از عظمت شأن سادات

نقل شده است كه روزى نظام 1حیدرآباد دكن در عمارى مى نشیند و عده اى هنود بت پرست آن عمارى را به دوش حمل مى كنند (طبق مرسوم تشریفات سلطنتى آن زمان ) پس در آن حالت چرت و بى خودى عارضش ‍ مى شود و حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام را مى بیند به او مى فرماید: نظام! حیا نمى كنى كه به دوش سادات عمارى خود را قرار دادى ؟ چشم باز مى كند و منقلب مى شود مى گوید عمارى را بر زمین گذارید. مى پرسند مگر از ما تقصیرى واقع شده ؟ مى گوید نه لكن باید عده دیگرى بیایند و عمارى را بلند كنند، پس جمعى دیگر را مى آورند و عمارى را به دوش مى كشند تا نظام به مقصد خود رفته و برمى گردد به منزلش .

براي سادات احترام‌خاصي قائل بودپس آن عده را كه در مرتبه اول ، عمارى بر دوش آنها بود، در خلوت مى طلبد و دست به گردن آنها كرده و با ایشان ملاطفت نموده و رویشان را مى بوسد و مى گوید شما از كجایید؟ جواب مى دهند اهل فلان قریه . مى پرسد آیا از سابق اینجا بودید؟ مى گویند همینقدر مى دانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند. مى گوید بایدفحص كنید، نوشته جاتى كه از اجدادتان دارید جمع كنید و نزد من آورید پس اطاعت كردند و هر چه داشتند آوردند. سلطان در بین آن نوشته شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را مى بیند كه نسب آنها به حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام مى رسد و از سادات رضوى هستند، نظام به گریه مى افتد و مى گوید شما چطور هنود شده اید در حالى كه مسلمان زاده بلكه آقاى مسلمانانید؟! همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنى عشرى مى شوند، نظام هم املاک زیادى به آنها عطا مى كند

لزوم اكرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریّه هاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از مسلمات مذهب ماست و از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت كرده اندكه فرمود: «اَكْرمُوا اَوْلادِىَ الصّالِحُونَ للّهِ وَالطّالِحُونَ لى » 2

 ساداتى كه اهل صلاح و تقوا هستند براى خدا آنها را گرامى دارید و ساداتى كه چنین نیستند براى خاطر من و انتسابشان به من گرامى دارید.

********************************
پی نوشت ها :

1- لقب فرمانرواى دولت حیدرآباد دكن "نظام "بوده است .

.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 دی 1391برچسب:داستانى از عظمت شأن سادات , ] [ 9:48 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 ... 17 18 19 20 21 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 357
بازدید دیروز : 474
بازدید هفته : 831
بازدید ماه : 2221
بازدید کل : 175783
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك