كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||
|
گاه دیده میشود که خودمان یا دیگران سر مسأله نمازمشکل پیدا میکنیم و انگار خواندن نماز برایمان همچون یک کوه سنگین میشود .
کارهای نیک، جای نماز را نمیگیرد بعضی از افراد خیال میکنند یکی دو تا کار خوب انجام میدهند ، میتواند کارهای دیگرشان را جبران کند .فردی قمه میزند،شب تا صبح سینه میزند اما نماز صبحش قضا میشود فکر میکند همان کارهای دیشبش بس است و جبران نماز قضا شدهاش را میکند .اگر پلیس راه جلوی شما را گرفت و گفت: گواهینامه رانندگی! شما اگر خیال کنی گواهینامههای دیگر ، شما را نجات میدهد، نجات نمیدهد. گواهینامههای پزشکی، گواهینامههای اجتهاد، کارت مجلس، کارت خبرگان، وزارت، سفارت، پروانه تجارت، کارت بازرگانی، صد رقم کارت و پروانه داشته باشی، پلیس تا کارت رانندگی نداشته باشی نمیگذارد بروی. کارهای دیگر کار نماز را نمیکنند.شما بهترین نامهها را بنویس با بهترین خط و پاکت و کاغذ، رویش هم یک چک صد هزار تومان بچسبان، مخابرات این نامه را به مقصد نمیرساند. ولی یک تمبر دو سه تومانی ممکن است به مقصد برسد. گاهی یک تمبر پاکت را رد میکند. گاهی یک چک صد هزار تومانی پاکت را رد نمیکند.اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمیشود. پوستش را هم بکاری سبز نمیشود. مغز و پوست باید با هم باشد. هم دل، هم عمل موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ شنبه 18 آذر 1391برچسب:چرا نماز خواندن برایمان سنگین می شود ؟ , ] [ 17:59 ] [ اكبر احمدي ]
فردی به حضرت امام جعفرصادق (علیه السّلام) عرض میکند: که مرگ را برای انسان درست کار و انسان مؤمن توصیف کنید، بگوئید انسان مؤمن چگونه میمیرد؟ امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: انسان مؤمن بدون درد و بدون عذاب است. گفت: بدون درد و بدون عذاب یعنی چه؟ فرمودند: یعنی در یک حالت طبیعی و راحتی جان میدهد و اصلاً جان دادن و سختی جان دادن را احساس نخواهد کرد.
مرگ برای انسانهای مؤمن و انسانهای صالح این گونه است که در لحظهای که میخواهند بروند، با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) میروند و همین جاست ( وقتی که آنها را میبینند) که اصلاً علاقهای ندارند که در دنیا بمانند. بلکه دوست دارند هر چه زودتر از این دنیا بروند تا با آنها باشند چون میدانند بودن در عالم دنیا جدایی از آنهاست و باید به آن دنیا بروند تا به آنها وصل بشوند. توضیح مشاهدات مؤمنین، در هنگام مرگ صوری را که انسان (به طور کلّی) به هنگام مرگ مشاهده میکند، عبارتند از: 1- صورتهای مثالی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمهی معصومین (علیهم السّلام)2- صورتهای مثالی ملائکه 3- صورتهای مثالی مال یا فرزند و... 4- صورتهای مثالی ابلیس و جنودش 5- صورتهای ملکوتی بهشت و جهنّم که توسط فرشتگان به او نمایانده میشود.روح محتضر هنگامی که به گلو میرسد به شرط آنکه مؤمن باشد، جایگاهش را در بهشت میبیند و میگوید: مرا به دنیا برگردانید تا آنچه را که دیدهام برای آنها خبر دهم. امّا به او گفته میشود: نه، این کار ( بازگشت به دنیا) ممکن نیستاین صورتها را (چه مؤمن و چه کافر) به هنگام مرگ مشاهده میکنند. منتها چگونگی این صور یعنی شاد بودن یا مرضی بودن آنها رابطهی مستقیمی با وضعیت روحی انسان محتضر دارد. مثلاً صورت مثالی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای یک مؤمن بسیار زیبا و حاکی از رضایت و خشنودی آن حضرت از مؤمن است و مؤمن از مشاهدهی این صورت به قدری راضی و خشنود است که تلخی جان کندن را فراموش میکند. (همانطور که زنان مصری از مشاهده جمال یوسف درد ناشی از بریدن دستها را به وسیله کارد احساس نکردند.)ـ امام صادق (علیه السّلام) در معنای آیهی کریمه (فلولا اذا بلغت الحلقوم...) فرمود:روح محتضر هنگامی که به گلو میرسد به شرط آنکه مؤمن باشد، جایگاهش را در بهشت میبیند و میگوید:مرا به دنیا برگردانید تا آنچه را که دیدهام به آنها خبر دهم. امّا به او گفته میشود: نه، این کار( بازگشت به دنیا) ممکن نیست.[2] ـ مشاهدات مشترک کافرین و مؤمنین، امّا با صورتهایی متفاوت: گفتیم که مؤمن و کافر در زمان احتضار مشاهدات مشترکی دارند. ازجمله، صورتهایی که هر دو گروه میبینند، صور رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمهی معصومین (علیهم السّلام) است که بر هر دو گروه متمثّل میگردند.به آیات و روایاتی در این زمینه اشاره میکنیم:
وَ قُلِ اعْمَلوُا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤمِنُونَ...هر کاری که میخواهید بکنید، خدا و رسولش و مؤمنین به زودی (حین مرگ) عمل شما را خواهند دید.[3]حضرت فرمودند: مؤمن و کافری نمیمیرد و در قبرش نهاده نمیشود (وارد عالم برزخ نمیشود)، مگر این که عملش را بر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السّلام) و تمام کسـانی که اطاعت آنها بر او واجب است، عرضه میگردد.ـ امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر این آیه (إنَّ مِن اَهلِ الکِتابِ إلا لِیومننَّ به قَبلَ مَوتِهِ) هیچ اهل کتابی نمیماند، مگر این که قبل از مرگش به او (رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ) ایمان آورد.و باز فرمود: هیچ یهودی و نصرانی نمیمیرد، مگر این که بداند (این صورت مثالی از آن) رسول خداست، در حالی که وی قبل از مرگ (به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ) کافر بوده است.[4]امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:وقتی کافر به حال احتضار میافتد، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السّلام) و جبرئیل و ملک الموت (علیه السّلام) بر او حاضر میگردند. پس امام علی (علیه السّلام) به او نزدیک میشود و میگوید: یا رسول الله این شخص در دنیا ما را دشمن میپنداشته، پس من هم او را دشمن میدارم ـامیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمودند: بندهای که مرا دوست دارد، نمیمیرد مگر اینکه مرا میبیند، در حالی که از دیدار من خشنود و راضی است. و بندهای که مرا دشمن میدارد، نمیمیرد، مگر این که مرا میبیند در حالی که از من کراهت دارد و ناخشنود است. ـ امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:وقتی کافر به حال احتضار میافتد، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السّلام) و جبرئیل و ملک الموت (علیه السّلام) بر او حاضر میگردند. پس امام علی (علیه السّلام) به او نزدیک میشود و میگوید: یا رسول الله این شخص در دنیا ما را دشمن میپنداشته، پس من هم او را دشمن میدارم.و بعد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: ای جبرئیل این شخص، خداوند و رسولش و اهل بیت رسولش را دشمن میداشت، من هم او را دشمن میدارم.جبرئیل میگوید: ای ملک الموت!این شخص رسول خدا و اهل بیت (علیهم السّلام) او را دشمن میداشت، من هم او را دشمن میدارم، پس به او سخت بگیر!ملک الموت به او نزدیک شده و میگوید: ای بندهی خدا ! آیا برات آزادیت از آتش را گرفتهای؟ آیا به دستاویز بزرگ(حبّ محمّد و آل محمّد) در زندگی دنیا تمسک جستهای؟پس میگوید: نه!ملک الموت میگوید: آگاه باش ای دشمن خدا ! به خشم و عذاب خداوند عزّوجلّ. اینک چیزی که تو از آن میترسیدی، برتو نازل گشت.سپس روحش را بیرون میکشد! کشیدنی عجیب وسخت. آن گاه بر روحش سیصد شیطان که روحش را آزار میدهند، میگمارد. پس هنگامی که در قبر نهاده میشود، دری از درهای جهنّم بر او گشوده میگردد.پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: هنگام جان دادن مؤمن، ملک الموت در برابر او مانند بندهی ذلیل در برابر خواجه است، او و یارانش میایستند و به او نزدیک نمیشوند تا این که سلامش گوید و به او نوید بهشت بدهنداللّهمَّ أعوذُ بِکَ مِن نارِک خداوندا! پناه میبریم به خودت از آتش بزرگت.ـ امام رضا (علیه السّلام) به عیادت یکی از اصحاب رفتند و حالش را پرسیدند.عرض کرد مرگ را دیدهام (یعنی درد زیادی کشیدهام) حضرت فرمودند: آن را چگونه دیدهای؟ عرض کرد: سخت و دردناک. امام فرمودند: تو مرگ را ندیدهای، بلکه فقط هشدار دهندهی مرگ را دیدهای.ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:مردم دو دستهاند: یکی با مرگ آسوده میشود و یکی آسوده میکند.آن که آسوده میشود، مؤمن است که از دنیا و رنج آن راحت میشود.و آن که آسوده میکند، کافر است که درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم را از شر خود آسوده میکند.[5] ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:هنگام جان دادن مؤمن، ملک الموت در برابر او مانند بندهی ذلیل در برابر خواجه است، او و یارانش میایستند و به او نزدیک نمیشوند تا این که سلامش گوید و به او نوید بهشت بدهند.[6]ـ امام صادق (علیه السّلام) میفرمایند: مؤمن، بیرون رفتن از دنیا را حس نمیکند و این سخن خدای متعال است که میفرماید:یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَةُ ارجِعی إلی رَبِّکَ...ای نفس آرام یافته ! به سوی پروردگارت بازگرد و ... ************************************** پی نوشت ها : 1- میزان الحکمه، ج12، ص5700 2- ـ سورهی مبارکهی توبه، آیهی شریفهی 105 3ـ همان مدرک، باب مایجاین المومن و الکافرعندالموت، ص 198 4ـ خصال صدوق، ص 39 5ـ همان مدرک گروه دین تبیان برگرفته از کتاب در محضر امیرالمؤمنین(علیه السّلام) - جلد3
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 17 آذر 1391برچسب:آیا مؤمن بدون درد میمیرد؟, ] [ 8:36 ] [ اكبر احمدي ]
جبران گناهان شرایطی دارد و در قرآن چند چیز به عنوان عوامل تکفیر گناه معرفی شده است که در مطلب پیش رو نظری به این موضوع انداخته شده است.
1. توبه: یکی از راههای خلاص شدن از گناهان توبه است. راهی که قرآن به ما آموزش میدهد آنجا که میفرماید: «تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً» 2؛ «به سوی خدا توبه کنید توبهای خالص»توبه آنچنان که در روایات معنا شده است یعنی پشیمانی قلبی و واقعی از کارهایی که انجام دادهایم. و لازمهی این پشیمانی، تصمیم بر ترک آن عمل زشت میباشد . پس توبه یعنی پشیمان بودن از گناه و تصمیم بر ترک گناه. چنانچه انسان به این حالت برسد اصطلاحاً توبه نموده است.در حدیث قدسی آمده «اگر آنان که به من پشت کردند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم و به توبه و بازگشت انان مشتاقم,از شوق دیدارم قالب تهی کرده و از شدت محبتم بند بند انان میگسست»ارکان توبه را میتوان در چهار چیز خلاصه کرد: 1. ندامت 2. تصمیم بر ترک در آینده 3. جبران گذشته 4. استغفار و طلب بخشش و مغفرت از خداوند. پس توبه تنها استغفار یا پشیمانی از گذشته و حتی تصمیم به ترک در آینده نیست، بلکه علاوه بر همه اینها باید شخص گنهکار در مقام جبران برآید و فسادی را که مرتکب شده جبران نماید. این صحیح نیست که مثلاً در جلوی دیگران فردی را به دروغ و حیله متهم کنیم و بعد در خانه خلوت استغفار نماید. پس باید حقوقی از خداوند مثل نماز و روزه و عبادات و تکالیفی را که ضایع و ترک کرده و نیز حقوقی از مردم را که تباه ساخته جبران نماید و آنها را تدارک کند و حقوق مردم را به آنها برگرداند و در صورت امکان و دسترسی از آنها رضایت و حلالیت بطلبد. «توبه» کمیت و کیفیتی دارد
اعمالی برای بخشش گناهان بعضی از اعمال که باعث بخشیدن گناهان میشود جلب مینماییم:- انجام کارهای نیک و یدرئون بالحسنة السیئة (سورهی رعد/22) اندیشمندان کسانی هستند که با حسنات,(کارهای نیک) سیئات(کارهای بد) را از بین میبرند. و یا در سورهی هود آیهی 14 میخوانیم: نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بر پا دار چرا که نیکیها, بدیها را بر طرف میسازند.به طور حتم, بسیاری از گناهان کوچک هستند که نه تنها به یادمان نمیآید که چه زمانی و در کجا مرتکب آنها شدهایم و بلکه چه بسا آنها را به عنوان گناه به حساب نمیآوریم. قرآن راه چاره را در ترک گناهان کبیره ذکر میکند و میفرماید: اگر از گناهان کبیرهای که از آن نهی شدهاید اجتناب کنید, گناهان کوچک شما را میپوشانیم. (سوره نساء/ 31)برخی از مفسرین معتقدند که منظور از پوشاندن گناه محو آثار آن است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: در هر جا هستی از خدا بترس و با مردم با خلق نیک برخورد کن و هر گاه گناهی کردی, کار نیکی بعد از آن انجام بده که آن گناه را محو میکند.خوش اخلاقی نیز سبب بخشوده شدن گناهان میشود.چنانچه از امام صادق علیهالسلام نقل شده است،خوش اخلاقی مانند حرارت خورشید، گناهان را از بین میبردامام صادق(علیهالسلام) نیز در حدیثی دیگر فرمود:کسی که در پنهانی گناه کند, پس در پنهانی کار نیک انجام بدهد, و کسی که آشکارا گناه کرد پس آشکارا کار نیک انجام دهد. (نقل از بحار الا نوار/ ج 71 / ص 242 و وسائل الشیعه / ج 11 / ص 383) - صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد ـ علیهم السلام ـ
- سفر زیارتی حج یا عمره نیز، باعث پاک شدن گناهان میشود.4- زیارت اهل بیت(علیه السلام) به ویژه امام حسین(علیه السلام)5- خوش اخلاقی نیز سبب بخشوده شدن گناهان میشود.چنانچه از امام صادق علیهالسلام نقل شده است «خوش اخلاقی مانند حرارت خورشید، گناهان را از بین میبرد.»6- سجدهی فراوان، شخصی نزد پیامبر اسلام آمد و عرض کرد گناهانم زیاد شده است حضرت فرمودند: «زیاد سجده کن زیرا سجده فراوان، مانند باد که برگها را روی زمین میریزد گناهان را از بین میبرد.»7- خواندن دعاها از جمله دعای کمیل در هر هفته نیز باعث بخشش گناهان میشود.8 - گریه نمودن بر مصائب امام حسین(علیه السلام)9هر چند اگر انسان توبهی خود را شکست باز هم باب توبه به روی او باز است، اما در روایات حکایت شده: کسی که از گناهانش استغفار میکند در حالی که باز آن گناه را انجام میدهد، مثل کسی است که پروردگار خویش را به مسخره گرفته است- انفاق نمودن به مردم:10از امام علی(علیه السلام) نیز حکایت شده: «کفارهی گناهان بزرگ و عظیم، فریاد رسی از بیچارگان میباشد.»11 خلاصه همهی اعمال خیر مثل قرائت قرآن، نماز، زیارت برادران دینی یا عیادت مریض یا پرستاری از مریض و... همه و همه باعث پاک شدن گناهان میشود. یادآوری: 1. بعضی از گناهان را نمیتوان فقط با توبه یا راههای دیگر پاک کرد. و اینها گناهانی هستند که با انجام آنها، هم حق خداوند را ضایع کردهایم و هم به دیگران ظلم نمودهایم، مثل غیبت، تهمت، دزدی یا آزردن پدر و مادر و ... در اینگونه گناهان علاوه بر راههای قبل، لازم است حقی که از دیگران ضایع نمودهایم را تا اندازهای که ممکن است جبران نماییم تا این نوع از گناهان نیز پاک شوند.2. هر چند اگر انسان توبهی خود را شکست باز هم باب توبه به روی او باز است، اما در روایات حکایت شده: کسی که از گناهانش استغفار میکند در حالی که باز آن گناه را انجام میدهد، مثل کسی است که پروردگار خویش را به مسخره گرفته است.123. مطمئن باشیم هر قدمی که ما به سوی خدای خود بر میداریم، خداوند چندین برابر به سوی ما بذل توجه میکند فقط نیاز به صبر دارد تا برایمان معلوم شود.عامل اصلی سعادت، ایمان است و مقتضای ایمان، انجام دادن اعمالی است که از لوازم آن به شمار میرود4. با «توبه» و به سوی خداوند رفتن، و حلال و حرام او را مراعات نمودن، نه تنها چیزی از دست نمیدهیم، بلکه به آرامش و بهره برداری بهینه از نعمتهای خدا در دنیا و آخرت میرسیم. چرا که دین و دستورات دینی از ما میخواهد که خواهشهای نفسانی را نظاممند و مدیریت کنیم نه اینکه لذتها را ترک کنیم. 5. هر یک از دستورات خداوند (واجب یا حرام یا...) با در نظر گرفتن همهی ابعاد وجودی انسان و نیازهای متفاوت اوست و هر کدام از این دستورات حکمتهای فراوانی در بردارد، هر چند برای ما معلوم نباشد یا حتی به کام ما خوش نیاید.6. وقتی انسان گناهی انجام میدهد، علاوه بر اینکه گناه او در پروندهی اعمال او ثبت میشود، آن گناه در جان و روح او اثرات منفی میگذارد، که برای از بین بردن آن آثار، راههای متعددی وجود دارد که برخی از آنها در این مجال بیان شد. نتیجه گیری : از آنچه گذشت میتوان این حقیقت را دریافت که آیات مربوط به ایمان، در مقام دستهبندیِ دقیقِ شرایط سعادت انسان نیستند؛ بلکه صرفاً میخواهند اهمیّت ایمان و عمل صالح را بیان کنند و با توجه به آیات دیگر، مجموعاً چنین به دست میآید که عامل اصلی سعادت، ایمان است و مقتضای ایمان، انجام دادن اعمالی است که از لوازم آن به شمار میرود. و در یک کلام :بازآی بازآی هر آن که هستی بازآی گر کافر و گبر و بتپرستی باز آی این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آی **************************** پی نوشت ها: 1 . زمر / 53. 2 . تحریم / 8. 3. آمالی صدوق 68/4. 4. بحار 99 / 50 / 46. 5. مستدرک وسائل، 10 / 183، بحار 98 / 22. 6. بحار 71 / 395 / 74. 7. آمالی صدوق 404 / 11. <-CategoryName->
توصیه بهجت عارفان و سالکان در این خصوص، "بسیار استغفار کردن با اعتقاد کامل قلبی" بود و به پرسش کنندگان هشدار میدادند که اگر مشکلاتتان حل نشد بدانید که یا کم استغفار کردهاید و یا با اعتقاد کامل استغفار نکردهاید. در یکی از موارد ایشان حتی به شخص پرسشکننده توصیه میفرمایند که حتی پس از حل مشکلاتش دست از استغفار برندارد تا شبیه آن مشکلات مجدداً پیش نیاید.
استغفار، جزئی از توبه و یکی از اجزاء آن است. توبه هم یعنی بازگشت به سوی خداوند متعال. یعنی خداوند مهربان و پوزش پذیر، باب توبه را به روی بندگان باز کرده است، تا آنها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه زمینگیرشان نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلای انسانی ساقط میکند.هر کدام از گناهان، ضربهای به روح انسان، صفای انسانی، معنویت و اعتزاز روحی وارد میآورند و شفافیت روح انسان را از بین میبرند و آن را کدر میکنند. گناه، جنبه معنویتی را که در انسان است و مایه تمایز انسان با بقیه موجودات این عالم ماده است، از شفافیت میاندازد و او را به حیوانات و جمادات نزدیک میکند. گناه، میان اسان و رحمت و تفضلات الهی، حجاب میشود. استغفار، این حجاب را برمی دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوی انسان باز میشود. این، فایده استغفار است. بنابراین در آیات و روایات متعددی، فواید دنیوی و اخروی، متعددی برای آن ذکر شده است. *پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اهمیت استغفار فرمودند: بهترین عبادت، استغفار کردن است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:هر کس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند، استغفار را در آن زیاد گرداندبنابراین شخصی که قصد تقرب به خداوند را با عبادت او دارد، باید بداند که بهترین عبادتی که موجب خشنودی خداوند میشود، استغفار و طلب آمرزش از خداوند برای گناهان و کاستیها در مقابل پروردگار است. *همچنین امام علی (علیهالسلام) فرمودند: بهترین توسل، استغفار است. یعنی استغفار بهترین راهی است که انسان میتواند به وسیله آن به خداوند نزدیک شود و از آلودگیها و انحرافات دور گردد. *و فرمودند: هیچ شفیعی، مؤثرتر از آمرزش خواهی نیست. استغفار حقیقی چگونه است ؟ البته باید توجه داشت که استغفار حقیقی تنها با گفتن کلمه «استغفرالله» حاصل نمیشود بلکه استغفار حقیقی باید همراه با قصد جدی برای عدم انجام مجدد گناه همراه باشد و شخص به جبران کوتاهیهای گذشته خود بپردازد. *رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:هر کس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند، استغفار را در آن زیاد گرداند.*و در روایت دیگری فرمودند: خوشا به حال کسی که روز قیامت در نامه اعمالش، زیر هر گناهی جمله «استغفرالله » یافت شود. دریافت پاداش به واسطه نیت کار نیک
دعا در فرهنگ دینی
چنانچه یکی از پیامدهای شوم گناه این است که موجب نزول بلاها،سختیها و مصیبتها میباشد؛ در نقطه مقابل یکی از آثار خوب استغفار، دفع بلاها میباشد. امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) نیز فرمودند: بر روی زمین دو عامل ایمن کننده از عذاب خدا وجود داشت که یکی از آن دو از دست رفت. پس آن دیگری را بگیرید و بدان چنگ زنید. اما آن ایمنی بخشی که از دست رفت، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود و آن که باقی است، استغفار است*خداوند متعال میفرماید: « [ای محمد!] تا تو در میان آنان هستی، خدا عذابشان نمیکند و تا زمانی که آمرزش میطلبند، خدا عذابشان نمیکند(انفال،33) استغفار ؛ راهی برای خروج از ناکامی شغلی بهجت عارفان تنها در سیر و سلوک و عرفان استاد نبود بلکه با تواضع عجیب خویش و با آنکه خود دنیا را هیچ نمیگرفت، برای حل مشکلات دنیوی پرسش کنندگان توصیههایی را ارائه میفرمود. یکی از مشکلات که مکرراً مورد سوال از ایشان بود راه برونرفت از ناکامیها و زیانکاریها بالاخص در عرصه شغلی بود.هر چند که حضرت آیتالله بهجت، رضوانالله تعالی علیه از نوادر دوران و اهل عرفان و سیر و سلوک بودند، اما برخی مؤمنین برای حاجات دنیوی خویش نیز از آن بزرگوار سوالاتی میکردند و پاسخ میگرفتند. از ایشان منقول است که فرمودند: "در روایات با هر سه لفظ آمده است که اگر کسی "ملازم" استغفار شد، یا "پیوسته" استغفار کرد یا "زیاد" استغفار کرد، خداوند او را از هر هم و غمی رها میکند و از هر تنگنایی راه برونرفت برای وی قرار میدهد و از جایی که گمان نمیکند، روزیاش میدهدیکی از این موارد که در چند جا در کتاب "پرسشهای شما و پاسخهای آیتالله بهجت" مورد اشاره قرار گرفته است، سوال در خصوص زیانکاری در زندگی و به خصوص گرفتاریهای شغلی است. ظاهراً برخی افراد که در مشاغل خود شکست خورده و یا دست به هر کاری که میزنند ناکام بازمیگردند از ایشان در این خصوص سوال کردهاند و ایشان نیز تقریباً در همه موارد یک پاسخ مشابه را دادهاند. توصیه بهجت عارفان و سالکان در این خصوص، "بسیار استغفار کردن با اعتقاد کامل قلبی" بود و به پرسش کنندگان هشدار میدادند که اگر مشکلاتتان حل نشد بدانید که یا کم استغفار کردهاید و یا با اعتقاد کامل استغفار نکردهاید. در یکی از موارد ایشان حتی به شخص پرسشکننده توصیه میفرمایند که حتی پس از حل مشکلاتش دست از استغفار برندارد تا شبیه آن مشکلات مجدداً پیش نیاید. از ایشان منقول است که فرمودند: "در روایات با هر سه لفظ آمده است که اگر کسی "ملازم" استغفار شد، یا "پیوسته" استغفار کرد یا "زیاد" استغفار کرد، خداوند او را از هر هم و غمی رها میکند و از هر تنگنایی راه برونرفت برای وی قرار میدهد و از جایی که گمان نمیکند، روزیاش میدهد." منابع : سایت خبرآنلاین سایت حوزه سایت اندیشه قم
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 17 آذر 1391برچسب:برای رفع ناکامی شغلی چه باید کرد؟, ] [ 8:31 ] [ اكبر احمدي ]
تفکری برتر از 70 سال عبادت عقل و خرد در آیینه قرآن و روایات(1)
همه ابناء بشر دوست دارند به نوعی نسبتی با عقل و عقلانیت پیدا کنند. کسی را نمی توان یافت که به جهل خود افتخار کند و آن را مایه ی مباهات خود بداند. در همه ی اطراف و اکناف عالم پهناور ، در همه ی قومیّتها و ملیّتها و در همه ی فرهنگها و تمدنها ،از دیرباز تاکنون عقلانیت از مقام و مرتبه ای درخور ستایش برخوردار بوده است. همواره سعی شده که بر تعداد عقلای هر ملتی افزوده شود و همیشه بخش عظیمی از بودجه ی دولتها و حکومتها به بحث عاقل پروری و عالم پروری اختصاص می یابد. عقل در معنای مصدری آن به معنی بازداشتن و بند زدن است. یعنی نوعی بازدارندگی از وقوع در خطا و خطر. قرآن کریم فهم و شناخت رموز آفرینش را تنها در حیطه ی توان عاقلان و خردمندان دانسته است و پی بردن به کنه مفاهیم قرآن را مختص اندیشه وران بیان نموده است عاقل هم به معنای کسی است که بتواند خیر و شر را تشخیص دهد و بر امیالی که سبب ویرانی اش می شود بند بزند. در دوره های مختلف تاریخ، بحثها و موضعگیری های متنوعی در باب عقل روی داده است. می توان غنی ترین و کاملترین منبعی که درباره عقل و خرد به اظهارنظر پرداخته است را دین الهی و وحی بدانیم. قرآن کریم به کرّات از مفهوم عقل نام می برد. (البته به صورت فعل) در سیره کلامی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و در مجموعه بیانات ائمه اطهار علیهم السلام هم می توانیم شاهد زیباترین ابراز نظرها در زمینه عقل و خرد باشیم. شاید به جرأت بتوان گفت در هیچ آیین و مذهبی خرد و اندیشه آدمی مورد اجلال و تعظیم قرار نگرفته است. نه تنها عقل که عقل ورزی و نه تنها عقل ورزی که عقلا در خور مدح و ستایش قرآن کریم قرار گرفته اند. قرآن کریم فهم و شناخت رموز آفرینش را تنها در حیطه ی توان عاقلان و خردمندان دانسته است و پی بردن به کنه مفاهیم قرآن را مختص اندیشه وران بیان نموده است. لَهُم قُلوبٌ لایَفقَهون بِها و لَهُم اَعینٌ لایُبصِرون بِها و لَهم آذانٌ لایَسمَعون بِها اولئِک کَالاَنعام بَل هُم اَضلّ اولئِک هُمُ الغافِلون اعراف 179 تعریف وجدانی عقل : حال پس از این مقدمه نسبتاً مفصل حدیثی را در معرفی عقل با توجه به تذکر بالا بیان می کنیم : عَن علی بن ابی طالب علیه السلام اَنَّ النبیّ سُئِلَ مِمّا خَلَقَ اللّه عَزَّ و َ جَلَّ العقل ، قالَ خَلَقَهُ مِن مَلَکٍ لَهُ رووسٌ بِعَدَدِ الخلایق مَن خُلِقَ و مَن لَم یُخلَق اِلی یوم القیامه و لِکلِّ رَاسٍ وَجهٌ و لِکُلِّ آدَمیٌّ رَاسٌ وَ اِسمُ ذلک الانسانِ علی وَجه ذلک الرّاس مکتوبٌ و علی کلّ وَجهٍ سِترٌ مُلقی لا یُکشفُ ذلک السّترُ مِن ذلک الوَجهُ حتی یولَدُ هذا المولود و یَبلُغَ حَدّ الرّجال اَو حَدَّ النساء فَاذا بَلَغَ کُشِفَ ذلک السَّتر فَیَقَعُ فی قلب هذا الانسان نورٌ ، فَیَفهَمُ الفَریضه و السُّنَّه و الجَیِّدَ و الرِّدی اَلا وَ مَثَلُ العَقلِ فی قلبِ کَمَثَلِ السراج فی وَسَطِ البیت[1] اولین نکته ای که در روایت استفاده می نماییم این است که عقل نور است. وجه تشبیه عقل به نور برای ما وجدانی است یعنی خودمان نور بودن عقل را وجدان می کنیم به این معنا که الظاهرُ بِذاتهِ والمُظهِرُ لِغَیرِه. این تعریفی است که از نور ارائه می دهیم . و این حالت را در مورد عقل هم می بینیم . که عقل را به چیزی نمی شناسیم. خودش به خودی خود روشن است و همه چیز هم به آن روشن است. مانند چراغی که در خانه روشن شده و همه اشیاء داخل خانه را می بینیم. خود چراغ به چیزی روشن نشده بلکه به خودی خود روشن است . اما اشیاء همه به نور چراغ روشن اند. عقل هم همین گونه است . معقولات در نور عقل برای ما روشن می شوند. پس ما معقولات را به نور عقل می شناسیم. به این ترتیب معقولات آیه و نشانه و راهنمایی به سوی عقل هستند. و این که ما معقولات را برای وجود عقل نشانه بگیریم ، خودش حکم عقل است.عقل در معنای مصدری آن به معنی بازداشتن و بند زدن است. یعنی نوعی بازدارندگی از وقوع در خطا و خطراز این حدیث همچنین می فهمیم که محل قرار گرفتن این نور قلب است . نور عقل قلب را روشن می کند. و قلب می فهمد. پس قلب مرکز فهم است. و نکته سوم اینکه: این نور یعنی عقل، چهار چیز را برای ما روشن می کند. فریضه، سنت،جید و ردی را. ( واجب، مستحب، خوب و بد ) اینها همه عقلی هستند. رابطه عقل و فکر در قرآن کریم مساله تفکر همانند عقل مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفته، گویی شاخصه انسانیت و وجه تمایز انسان از حیوان و نبات همان تفکر است. در گوشه های فراوانی می خوانیم این مطلب و یا نکته لِقومٍ یَتَفَکَّرون[2] می باشد. روایات ما هم ارزش فراوانی را به تفکر می دهند تا آنجا که در حدیثی می خوانیم:تَفَکُّرُ ساعَهٍ اَفضَلَ مِن عِباده سَنَهٍ [3]حال ببینیم چه ارتباطی را می توانیم بین تفکر و تعقل قایل باشیم. [1] علل الشرایع ص 98- بحارالانوار ج 1 ص 99 موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:تفکری برتر از 70 سال عبادت, ] [ 8:3 ] [ اكبر احمدي ]
تساهل و تسامح به چه معناست؟
الف) مفهوم و تعریف تساهل و تسامح: معمولاً تساهل با تسامح مترادف دانسته شده است و به معنای «به آسانی و نرمی با كسی برخورد كردن» میباشد. و به دو نفری كه با هم با نرمی و بخشش رفتار كنند، میگویند: این دو با هم تساهل كردهاند. لیكن كلمة تسامح فرق ظریفی با تساهل دارد و آن این كه تسامح از مادة «سَمُحَ» به معنای بخشش و بزرگواری است و بنابراین، تسامح به معنای نوعی كنا ر آمدن همراه با جود و بزرگواری میباشد.[1] در اصطلاح، تساهل و تسامح به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی، به اعمال و عقایدی است كه مورد پذیرش و پسند شخص نباشدمعادل این كلمه در انگلیسی، كلمة «Tolerance» است كه فعل آن «Tolerate» میباشد كه در فرهنگ آكسفورد به معنای اجازه دادن به وقوع یا ادامة چیزی كه شخص آن را نمیپسندد و با آن موافق نیست، أخذ شده است.[2] از این رو برخی معتقدند كه نزدیكترین معادل معنایی «Tolerance»حلم است؛ زیرا حلم یعنی تحمّل امور ناگوار، در عین قدرت و قوّت.[3] و در اصطلاح، تساهل و تسامح به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی، به اعمال و عقایدی است كه مورد پذیرش و پسند شخص نباشد. و با توجه به این تعریف گفته اند: عناصر زیر باید در اصطلاح تساهل لحاظ شود: 1) وجود تنوّع و اختلاف. 2) ناخشنودی و نارضایتی. 3) آگاهی و قصد. 4) قدرت و توانایی بر مداخله.[4] یعنی اولاً این تساهل باید در میان افرادی باشد كه به نحوی با هم اختلاف دارند، بنابراین مدارا و هم زیستی مسالمت آمیزی كه در میان افراد جوامع یك رنگ و هم عقیده وجود دارد، از تعریف تساهل خارج است؛ ثانیاً با شرط دوّم، آن گونه تساهلی كه از روی بی اعتنایی و بیتفاوتی باشد. خارج میشود؛ چرا كه تساهل مورد تعریف همراه با مخالفت و ناخشنودی است و در آن میل اصلی به همین مخالفت و مقاومت است، امّا به دلیلی این میل، سركوب و مهار میشود؛ در حالی كه در بیتفاوتی، اصلاً میل به مخالفت وجود ندارد. از این شرط به دست میآید كه تساهل و تسامح هرگز به معنای پذیرفتن عقیدة مخالف و یا پذیرش چیزی كه مورد قبول انسان نیست نمیباشد؛ ثالثاً، بنابر شرط سوم، این تساهل نباید از روی جهل و بدون انگیزه صورت پذیرد. و بنابر شرط چهارم، مدارای عاجزانه و از روی ناچاری، تساهل و تسامح خوانده نمیشود. ب) امكان تساهل و تسامح: شكی نیست كه تساهل و تسامح محدود و مقیّد، امكان دارد. امّا بحث در تساهل مطلق و بدون حد و مرز است كه آیا چنین تساهلی اساساً امكان دارد و قابل اجرا هست یا نه؟ تساهل مطلق را میتوان به تساهل مطلق سلبی و ایجابی تقسیم كرد.[6] تساهل مطلق سلبی، عبارت است از عدم مخالفت بی قید و شرط نسبت به هرگونه عقیده و رفتار و شیوة رفتاری كه شامل عدم مخالفت با عقیدة ضد تساهلی و رفتارها و شیوههای سخت گیرانه و غیر تساهلی نیز میشود. لازمة اعتقاد به تساهل مطلق سلبی این است كه دست كم اندیشه ها و رفتارهای مخالف و از جمله اندیشه و رفتارِ ضد تساهلی را مجاز بداند و آن را از رشد و گسترش باز ندارد. به این ترتیب، تساهل مطلق سلبی، در دامان خود، عدم تساهل را پرورش میدهد. و این تناقض است. از این رو گفتهاند كه تساهل مطلق سلبی، حتی اگر به لحاظ نظری ممكن باشد، در عمل ممكن نیست.[7] تساهل و تسامح با توجه به معانی لغوی و اصطلاحی آن مترادف با حلم و بردباری است كه در فرهنگ اسلامی نیز بدان سفارش شده است امّا تفاوت دیدگاه اسلام با دیدگاه غربیان در مورد این آموزه آن است كه اولاً تعیین شرایط و حدود تساهل از نظر اسلام به عهدة خداوند متعال است و نه هیچ نیروی دیگری و ثانیاً مبنای تساهل در اسلام حقانیت است نه ملاكهای غربی از قبیل پلورالیسم و نسبیّت فرهنگی و اخلاقی تساهل مطلق ایجابی، وضعی ناگوارتر دارد؛ زیرا براساس آن، شخص نه تنها در مقام عمل از عقاید و رفتار مخالف جلوگیری نمیكند، بلكه اساساً برای خود چنین حقی را قائل نیست؛ و برعكس برای طرف مقابل این حق را قائل است كه عقیده و رفتاری مخالف داشته باشد. اگر این اعتقاد را ریاكارانه ندانیم، بیگمان مستلزم رواج و گسترش عقاید و رفتارهای ضد تساهلی است.[8] برخی نیز بر ناممكن بودن تساهل مطلق چنین استدلال كردهاند كه اگر بر ما لازم باشد كه نسبت به همه چیز تساهل بورزیم، در این صورت باید هرگونه عقیده و رفتار ضد تساهلی را محدود كنیم و نسبت به آن تساهل نورزیم؛ و در نتیجه تساهل، متوقف بر عدم تساهل میشود؛ كه این دور است.[9] البته ناممكن بودن تساهل مطلق را میتوان از طریق نقد مبانی آن، یعنی نسبیّت معرفت شناختی و اخلاقی قراردادگرایی و فرد گرایی، نیز ثابت كرد. كه البته محتاج مجالی وسیعتر و بحثی كاملتر است. خلاصه و نتیجة مطالب این پاسخ این میشود كه تساهل و تسامح با توجه به معانی لغوی و اصطلاحی آن مترادف با حلم و بردباری است كه در فرهنگ اسلامی نیز بدان سفارش شده است امّا تفاوت دیدگاه اسلام با دیدگاه غربیان در مورد این آموزه آن است كه اولاً تعیین شرایط و حدود تساهل از نظر اسلام به عهدة خداوند متعال است و نه هیچ نیروی دیگری و ثانیاً مبنای تساهل در اسلام حقانیت است نه ملاكهای غربی از قبیل پلورالیسم و نسبیّت فرهنگی و اخلاقی. در بحث از امكان تساهل نیز نتیجه این است كه تساهل محدود و دارای حد و مرز، بدون شك ممكن و قابل اجرا است. امّا تساهل مطلق و بی حد و مرز امكان ندارد چون منجر به تناقض خواهد شد. *********************************** پی نوشت ها : [1]. فیروزآبادی، القاموس المحیط، دار احیاء التراث العربی، ج3، ص583؛ البستانی، محیط المحیط، لبنان، مكتبة ناشرون، ص425، 437. .[2] Oxford Advanced Learners Dictionary, (1998 - 99); P. 1258. [3]. حنایی كاشانی، محمّد سعید، تساهل و تسامح، نامة فرهنگ، ش28، ص61. [4]. S usan Mendus, (Toleration), in the Encyclopedia Of Ethics, ed. Lawrence. Becker, Vol. II, P. 1251. [5]. Robert Paul Churchill, (The case For Toleration as an Individual Virtu) Amin Razavi, PP. 191 - 5 (به نقل از: فتحعلی، محمود، تساهل و تسامح اخلاقی، دینی، سیاسی، طه، 1378، ص11). [6]. چنان كه بعضی تساهل را به تساهل سلبی (منفی) و ایجابی (مثبت) تقسیم كردهاند: بنگرید به: David Ambuel, Philosophy and the Question Of Intolerance, P. V. II. همچنین: محمودی، سید علی، تساهل منفی و تساهل مثبت در قلمرو فلسفة سیاسی معاصر، كیهان فرهنگی، ش98، ص17ـ19. [7]. فتحعلی، محمود، تساهل و تسامح اخلاقی، دینی، سیاسی، ص23. [8]. بشیریه، حسین، دولت عقل: ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی، تهران، مؤسسة نشر علوم نوین، 1374، ص88ـ89. [9] . David Ambul, (Philosophy and the Question Of Intolerance) Forom Philosophy Religion and the Intolerance, ed. By Mehdi Amin Razavi State University New Yourk Press. 1972. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1ـ «تسامح آری یا نه»، دفتر نخست، مقالة بررسی انتقادی موضوع تساهل، حسن رحیمپور ازغدی. 2ـ تساهل و تسامح اخلاقی، دینی، سیاسی، محمود فتحعلی، مؤسسة فرهنگی طه، قم، 1378. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:تساهل و تسامح به چه معناست؟ , ] [ 8:1 ] [ اكبر احمدي ]
(لقمه حرام زیر ذره بین – 6) در نگاه با چشم ظاهربین، هیچ فرقی بین لقمه حرام و حلال دیده نمی شود. برای همین است که آلودگان به ربا در دفاع از خود می گویند: «إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا» (1) خرید و فروش هم مانند رباست و فرقی بین این دو به چشم نمی خورد.
باطن لقمه حرام در قرآن قرآن کریم با ذکر دو نمونه ای از اموال به دست آمده از راه حرام؛ پرده از حقیقت این اموال برمی دارد:1. مالی که از راه کتمان حق به دست بیاید آتش است.«إِنَّ الَّذینَ یَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِكَ ما یَأْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ » آنان كه آیاتى از كتاب خدا را كتمان مىكنند و در برابر این پنهان كارى بهاى اندكى به دست مىآورند، جز آتش چیزى نمىخورند. (174- بقره)حضرت آیت الله مظاهری در این باره می فرمایند: اگر غذای حرام در خانه آمد، اگر خورد و خوراك شما از راه ربا، از راه مال مردم و بالاخره مال حرام شد بدانید در این خانه ملائكه نیست كه نیست؛ بلكه جای آتش است2. کسی که مال یتیم را به ناحق می خورد، آتش می خورد. «إِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً» آنان كه از روى ظلم اموال یتیمان را مىخورند، آتش را در شكم خود وارد مىكنند. (10 - نساء) رد یک احتمال شاید گمان شود آنچه در این آیات آمده، عذاب اخروی آنهاست؛ اما این پندار با ادامه این آیات باطل می شود؛ زیرا در پایان آیه اول می فرماید: «وَ لا یُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ ؛ در روز قیامت خدا با اینها سخن نخواهد گفت و آنها را پاک نخواهد کرد و برای آنها در آن روز عذاب دردناکی خواهد بود» و در انتهای آیه دوم آمده است:«وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً؛ و به زودى داخل در آتش برافروختهاى می شوند كه آنها را به شدت می سوزاند» این دو فراز به روشنی ثابت می کند که آنچه در ابتدا آمده بیان حقیقتی است که در دنیا رخ می دهد؛ حقیقتی که در این دنیا فقط بر اهل بصیرت هویدا است و در قیامت بر همه عیان می شود و علاوه بر این واقعیت دنیایی در قیامت هم گرفتار عذاب خواهند شد.(3)حضرت آیت الله مظاهری در این باره می فرمایند: اگر غذای حرام در خانه آمد، اگر خورد و خوراك شما از راه ربا، از راه مال مردم و بالاخره مال حرام شد بدانید در این خانه ملائكه نیست كه نیست؛ بلكه جای آتش است. یعنی ملائكهی آسمانها میبینند كه این خانه آتش گرفته است. چنانچه از نظر قرآن ملائكه آسمانها میبینند كه این زن، این بچههای بیگناه آتش میخورند.امام صادق(علیهالسلام) در ذیل همین آیه میفرماید: آن كسانی كه خمس ندهند و مالی كه خمس در آن هست بخورند و آن كسانی كه زكات ندهند و مال زكات نداده را بخورند یعنی آن كسانی كه مالی كه از راه رشوه، ربا، تقلب، حقهبازی و از راه حرام بدست آورده میخورند قرآن فرموده خیال نكنید اینها غذا میخورند؛ خیر اینها آتش میخورنددر آیه «الذین یأكلون اموال الیتمی ظلماً انما یأكلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً» یتیم از باب مصداق است. یعنی قرآن یك مصداق بزرگ را آورده است. لذا معنای آیه این است: آن كسانی كه مال حرام بخورند آتش خوردهاند. امام صادق(علیهالسلام) در ذیل همین آیه میفرماید: آن كسانی كه خمس ندهند و مالی كه خمس در آن هست بخورند و آن كسانی كه زكات ندهند و مال زكات نداده را بخورند یعنی آن كسانی كه مالی كه از راه رشوه، ربا، تقلب، حقهبازی و از راه حرام بدست آورده میخورند قرآن فرموده خیال نكنید اینها غذا میخورند؛ خیر اینها آتش میخورند: «انما یأكلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً» چه كسی میبیند؟ آن كه چشم داشته باشد و اگر راستی آن كه چشم بصیرت دارد نگاه بكند به آن خانهای كه در آن خانه خمس داده نمیشود سفره انداخته میشود میبیند آتش برافروخته است. زن آتش میخورد، بچهها آتش میخورند.(4) باطن کسانی که به حرام در اموال دیگران تصرف می کنند در روایت است که خداوند متعال حج و عمره ای را که از مال حرام بجا آورده می شود قبول نمی کند؛ امام باقر علیه السلام فرمود: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَجّاً وَ لَا عُمْرَةً مِنْ مَالٍ حَرَامٍ» (5) و در جواب لبیک چنین حاجی و عمره گذاری می گوید «لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْك» ؛ یعنی تو را نمی پذیرم.(6) روح ما با حرام سازگاری ندارد خداوند متعال در آیه هفت سوره شمس، قسم یاد کرده است و فرموده: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» سوگند مىخورم به نفس و به آن كه آن را این چنین مرتب خلق كرد و قوایش را متعادل ساخت.تسویه نفس یعنی اینکه نفس به گونه ای خلق شده است که با هر چیزی سازگاری ندارد؛ اینگونه نیست که هم با حق و حلال سازگار باشد و هم با باطل و حرام و چون ساختار آفرینش حق است(10)؛ پس این نفس اگر آسیب نبیند و بیمار نشود با حلال تناسب کامل دارد و صد در صد با حرام بیگانه است؛ مانند بدن که اگر صحیح و سالم باشد، هوای پاک به او می سازد و دود سیگار را پس می زند.پرواضح است که این ناسازگاری روح پاک با حرام به دلیل ظاهر و ساختار فیزیکی آن نیست؛ بلکه ستیز روح با حرام به دلیل باطن و روح آلوده و رنج آور آن است که در این مقاله اشاراتی به آن شد. ******************************** پی نوشت ها: (1) آیه 275 سوره بقره (2) نهج البلاغه، نامه 31: مال حرام، چه طعامی بدی است. (3) ر.ک به المیزان، ج4، ص204 و نمونه، ج3، ص281 (4) اخلاق در خانه، ج1، جلسه ششم (5) امالی شیخ صدوق(ره)، مجلس68 (6) کافی، ج5، ص124 (7) برگرفته از کتاب اخلاق و جوان حضرت آیت الله مظاهری، ج2، فصل اول. استاد حسین انصاریان می نویسد: خون دل مردم وقتی غذا شود باطنش همان حقیقت خون آلود آن است. حرامهای مالی، ص451 . (8) مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهر آشوب)، ج4، ص184 (9) مانند بصائر الدرجات، ج1، ص358 (10) ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ (8- روم) موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:در باطن لقمه حرام چه می گذرد؟, ] [ 7:59 ] [ اكبر احمدي ]
اگر این توبهای که من میگویم، انجام دهی، به خدا قسم بهشت خدا را برای ورود تو ضامن میشوم. اگر آن توبهای که من میگویم انجام بدهی، معاملهای بالاتر از این با تو میکنم.
عرض کرد: بله فرمود: اگر این توبهای که من میگویم، انجام دهی، به خدا قسم بهشت خدا را برای ورود تو ضامن میشوم. اگر آن توبهای که من میگویم انجام بدهی، معاملهای بالاتر از این با تو میکنم، من توبهای که به تو میگویم اگر عمل کنی، بهشت را ضامن میشوم. عرض کرد: آقا بگوییدامام صادق(علیه السلام) فرمودند: «اخرُج مِما أنتَ فِیهِ» هر چه که خدا نمیخواهد و الان هستی بیرون بیا، این توبه است. حسودی! رابطهات را با حسد بِبُر، متکبری! پَرِ تکبرت را قیچی کن، مغروری! پر غرورت را آتش بزن، ریاکاری! ریایت را بیرون بیاور و در آتش جهنم بریز، منافقی! از دو رو بودن دست بردار، در اداره کم کاری میکنی؟! کم کاری نکن، از شهوترانی بیرون بیا، چشمچرانی! از چشمچرانی بیرون بیا، هنوز هم مال حرام دوست داری، علاقهات را از مال حرام قطع کن: «اخرُج مِما أنتَ فِیهِ» بیرون بیا، از جلد گناه بیرون بیافکری کرد و گفت: «خَرَجتُ مِما أنا فیِهِ» بیرون آمدم، میلیونر هم بود، گوسفند داشت، شتر داشت، آسیاب داشت، مغازه داشت، ملک اجارهای داشت، بیرون آمدابو بصیر میگوید: روزی در کوفه او را دیدم که فقط یک پیراهن عربی پوشیده بود. به او گفتم کجایی؟! گفت: دنبال یک پیراهن میگردم، این پیراهنی که تن من است، مال همان روزهایی است که در گناه بودم، از کوه به تنم سنگینتر است. گفت: یک پیراهن به او دادم، مرا دعا کردگفتم: خانهها، آسیاب و غیره را چه کردی؟ گفت: هیچ کدام درست نبود، پرسیدم: گوسفندها را چه کردی؟ گفت: هیچ کدام درست نبود، زن و بچه را چه کردی؟ گفت: ازدواج من با زن طاغوتی بود، از طاغوتیهای بنیامیه. او حاضر نشد راه مرا قبول کند. پرسیدم : الان بچهها چه کاره هستند؟ گفت: بچهها مرا دیوانه خواندند، آنها هم رفتند، ما ماندیم و این پیراهن. گریهام گرفته که این پیراهن چرا تن من است؟ چطور زمانی که این همه مال داشتی، سنگین نبود، چون خدایی نبودی، آدم خدایی سنگینی گناه را حس میکند کسی که نورانی و سبک شده، حتی یک پر کاه هم مثل کوه دماوند برای او سنگین استگناه چه ارزشی دارد؟ گناه تاکنون چه خدمتی به ما کرده است؟ بله، بالاترین خدمت گناه به ما این بوده که ما را از تو جدا کرد، این بالاترین خدمت گناه است، حال دوست داری ما به تو وصل شویم؟ چند روز او را ندیدم، سراغش را گرفتم، گفتند یک قطعهای هست خراب شده کسی هم در آن نیست، صاحبانش هم دست برداشتهاند آنجا افتاده، بالای سرش رفتم، گفتم دکتر برایت بیاورم؟ گفت : نه، دکتر مرا مریض کرده است : در دست طبیب است علاج همه دردی دردی که طبیبم دهد آن را چه علاج است
گناه چه ارزشی دارد؟ گناه تاکنون چه خدمتی به ما کرده است؟ بله، بالاترین خدمت گناه به ما این بوده که ما را از تو جدا کرد، این بالاترین خدمت گناه است، حال دوست داری ما به تو وصل شویم؟ ما را بیامرز، یعنی از گناهان ما بگذر، ما میشویم مال تو، اما تا پرونده ما سیاه است، تا دل ما پر از آلودگی رذایل اخلاقی است، تا نفس ما زخم خورده شیطان است، ما مال تو نیستیم. زمانی که دکتر بالای سر منِ مریض میآید، دماغش را میبندد، دهانش را میبندد، دستکش دستش میکند، الکل دنبالش میگذارد، برای این که من آلوده هستم، میگوید: ولش کن، نه با من دست میدهد، نه نزدیک تخت من میآید، به محض این که نبض مرا گرفت، با صابون دستش را میشوید، میگوید آلوده است، اما همین که خوب شدم و میخواهم حسابش را بدهم، مرا در مطب کنار خودش مینشاند، دست میدهد و در هنگام خداحافظی بغل میکند و دیگر دهان و دماغش را نمیبندد. ما نیز دلمان میخواهد از آلودگیها بیرون بیاییم، ولی از بس بار ما سنگین است نمیتوانیم بیرون بیاییم، دست ما را بگیر خودت ما را از این آلودگیها بیرون بکش . این قلب ما بیت تو بود، ولی ما با آن از ابوجهل بدتر معامله کردیم، این جا را بتخانه کردهایم، شماره بتها هم در این خانه معلوم نیست، هر چه بت بوده ما راه دادهایم، بت دنیا، بت مال، بت حب مقام، بت حب ریاست، بت منیت ... نمیتوان شمرد .
منبع :سایت برنا
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:ضمانتی برای بهشتی شدن , ] [ 17:54 ] [ اكبر احمدي ]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «إذا اکتسب الرجل مالاًمن غیر حلّة، ثمّ حجّ فلبیّ، نودی: لالبّـیـک و لا سـعـدیـک... اگر کسی مالی از راه غیر حلال به دست آورد، سپس حج بگزارد و لبّیک بگوید، ندا میرسد: نه لبیک و نه سعدیک (که کنایه از جواب ردّ است)». به کجا میرویم ؟ به جایی که ابراهیم علیهالسلام آزمایش شد. اسماعیل علیهالسلام به قربانگاه رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شد. علی علیهالسلام متولد و بلال شکنجه شد. میرویم تا با دست خدا (حجر الاسود) بیعت کنیم و خاطرات انبیا را یاد کنیم تا از گذشته خود توبه کنیم و برای آینده خود ره توشهای ذخیره نماییم. میرویم دور خانه او بگردیم تا دور دیگران نگردیم، رو به سوی او کنیم تا دیگران از ما دل بکنند. میرویم تا تحقق وعدههای خدا را با چشم خود ببینیم. خدا وعده داد کهای محمّد صلی الله علیه و آله ما تو را از شرّ مسخره کنندگان نجات خواهیم داد(. حجر / 95) میرویم تا ببینیم که چه زیبا وعدههای گذشته عمل شد، پس وعدههای آینده نیز عمل خواهد شد. آری خداوند سه بار وعده داده است که اسلام دنیا را خواهد گرفت : لِیُظْهِرَهُ عَلی الدّینِ ُلِّه.(توبه/ 33 ، فتح/ 28 ، صف/ 9.)وعده داده که اهل ایمان و عمل صالح را در زمین به حکومت برساندما در این سفر وعدههای عمل شده خداوند را میبینیم تا به وعدههای آینده او ایمان بیشتری پیدا کنیمزائر باید از آغازین لحظههای تصمیم و نیّت، تا بازگشت به خانه، خود را از شیطان حفظ کند و در آشکار و نهان دل و زبان، پرهیز کارانه، گام به سوی مقصد نهد. حج و فلسفه آن در قرآن کریم از برنامه معنوی حج به شیوههای گوناگونی یاد شده است؛ از جمله میفرماید: «خداوند زیارت این خانه [کعبه] را بر کسانی که توانایی رفتن به آن را دارند واجب کرده است». یا در مورد دیگر میفرماید: «حج و عمره را برای خدا کامل گردانید». در مجموعه روایات نیز در مورد فضیلت و فلسفه و ثار حج، بحثهای زیادی صورت گرفته است؛ از جمله آمده است: «حج، آرامش بخش دلهاست». امام سجاد علیهالسلام نیز میفرماید: «حج و عمره به جای آورید تا بدنهایتان سالم بماند و روزیهایتان زیاد شود و ایمانتان استوار گردد». امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرموده است: «به جا آوردن حج و عمره، نداری را از بین میبرد و گناهان را پاک میکند». حتی آن حضرت در وصیت خود فرمود: «خدا را، خدا را در حق خانه، پروردگارتان در نظر بگیرید و تا زنده هستید آن را ترک نکنید که در صورت کوتاهی، از عذاب الهی در امان نمیمانید در این مقاله مختصری از آنچه که یک زائر بیت الله الحرام باید بداند را خدمت دوستان عرضه میکنیم ، باشد که مثمر ثمر واقع شودتقوا سفارش همیشگی قرآن است; امّا یادکرد مکرّر آن در آیات مربوط به حج (آیههای 189، 196، 197، 203 از سوره بقره و آیه دوّم سوره مائده)، این نکته را تأکید میکند که زائر باید از آغازین لحظههای تصمیم و نیّت، تا بازگشت به خانه، خود را از شیطان حفظ کند و در آشکار و نهان دل و زبان، پرهیز کارانه، گام به سوی مقصد نهد. رعایت تقوا « الحجّ أشهر معلومات فمن فرض فیهنّ الحجّ فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فی الحجّ وما تفعلوا من خیر یعلمه الله وتزوّدوا فإنّ خیر الزّاد التقوی واتّقون زائر بیت الله الحرام، پیش از سفر، همچون هر مسافر دیگری، توشه میاندوزد. این توشه باید متناسب با طول سفر، چگونگی آن و مقصد باشد. توشه راه مکّه، خوراک و پوشاک است ولی برای زیارت دوست، این کافی نیست. زائر کعبه دوست، به سفر معنوی میرود و در آستانه چنین سفری باید خود را از درون بپالاید. آلودگی دل را بزداید و روحش را تطهیر کند; خود را با فضیلتهای اخلاقی زینت دهد و به مقدسترین مکانها و مبارکترین بقعهها، تقوا را ارمغان ببرد که صاحب خانه، در قرآن، آن را بهترین توشه خوانده است تقوا سفارش همیشگی قرآن است; امّا یادکرد مکرّر آن در آیات مربوط به حج (آیههای 189، 196، 197، 203 از سوره بقره و آیه دوّم سوره مائده)، این نکته را تأکید میکند که زائر باید از آغازین لحظههای تصمیم و نیّت، تا بازگشت به خانه، خود را از شیطان حفظ کند و در آشکار و نهان دل و زبان، پرهیز کارانه، گام به سوی مقصد نهد. حج بدون اخلاص ، حج جاهلی بیش نیست ! حج، یک عبادت است و روشن است که عبادت حقیقی بدون اخلاص، محقّق نمیگردد. حج وقتی حقیقت پیدا میکند که زائر، هیچ چیز بجز صاحبِ خانه را در نظر نیاورد و وسوسههای شیطانی را از دل براند. زائری که به قصد نمایش و تظاهر و خودنمایی، روانه حج گردد، از عملش هیچ بهرهای نمیبرد و چون بقیه ریاکاران، پاداش خویش را باید از غیر خدا بطلبد; از همان مردمی که به قصد مدح و ثنای نان، حج گزارده است. امام صادق(علیهالسلام)میفرماید: «الحجّ حجّان: حجّ لله و حجّ للناس; فمن حجّ لله کان ثوابه علی الله الجنّة و من حجّ للناس کان ثوابه علی الناس یوم القیامة... حج، دو گونه است: حجّی برای خدا و حجّی برای مردم. هر کس برای خدا حج گزارد، ثوابش بهشت و بر عهده خداست و هر کس برای مردم حج گزارد، پاداش آن را در روز قیامت از مردم بطلبد. » حجی که مخلوطی از قصد خدا و غیر خداست ، حجّ ابراهیمی و محمّدی نیست. این حجّ جاهلیتِ دوباره در آخر زمان است که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و له) بدان اشاره کرده است: «یأتی علی الناس زمان یکون فیه حجّ الملوک نزهة، و حجّ الأغنیاء تجارة، و حجّ المساکین مسألة... زمانی می آید که حجّ پادشاهان برای تفریح است و حجّ ثروتمندان برای تجارت و حجّ فقیران برای گدایی».
پس از تطهیر روح و خالص نمودن نیّت، در مرحله عمل نیز باید این خلوص و پاکی جلوه کند. روشن است که اگر بخواهیم حجْ ما را پاک کند و از آلودگیهای درون بپالاید، باید خود پاک باشد. نمیتوان با آب آلوده، آلودگی را زدود. نمیتوان با مال به چنگ آورده از دزدی و با خیانت و رشوه و اختلاس و گران فروشی و کم فروشی و اجحاف، حج گزارد و انتظار پاک شدن از گناهان را داشت. نمیتوان با مال حرام به حج رفت و انتظار پذیرش آن را داشت. نمیتوان در لباس غصبی، لبّیک گفت و جواب را به انتظار نشستامام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «إذا اکتسب الرجل مالاًمن غیر حلّة، ثمّ حجّ فلبیّ، نودی: لالبّـیـک و لا سـعـدیـک... اگر کسی مالی از راه غیر حلال به دست آورد، سپس حج بگزارد و لبّیک بگوید، ندا میرسد: نه لبیک و نه سعدیک (که کنایه از جواب ردّ استحجی که مخلوطی از قصد خدا و غیر خداست ، حجّ ابراهیمی و محمّدی نیست. این حجّ جاهلیتِ دوباره در آخر زمان است که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و له) بدان اشاره کرده است: «یأتی علی الناس زمان یکون فیه حجّ الملوک نزهة، و حجّ الأغنیاء تجارة، و حجّ المساکین مسألة... زمانی می آید که حجّ پادشاهان برای تفریح است و حجّ ثروتمندان برای تجارت و حجّ فقیران برای گدایی». نکته قابل توجه : کم یا زیاد بودن آلودگی مال به حرام، در این عدم پذیرش، تفاوتی ندارد و حتی کم ارزشترین مال حرام در اسباب و تجهیزات حج و بار و بنه زائر، موجب مردود شدن حج میگردد. در تأکید همین نکته و زدودن چنین توهّمی، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)شیء بسیار کم قیمتی را نمونه می آورد و میفرماید: «من تجهّز و فی جهازه عَلَم حرام لم یقبل الله منه الحجّ... هرکس بار سفر حج ببندد و تکّه پرچمی حرام در وسایلش باشد، خداوند حجّش را نمیپذیرد از باور و اعتقاد به این موضوع است که هر ساله به هنگام حج، شاهد مراسم زیبای «طلب حلّیّت» کسانی هستیم که عازم زیارت کعبه مقصودند. امام کاظم(علیهالسلام) در این باره میفرمایند : «إنّا أهل بیت، حجّ مرورتنا و مهور نسائنا و اکفاننا من طهر أموالنا... ما خاندانی هستیم که هزینه حجگزارمان و مهریه زنانمان و کفن مردگانمان را از پاکترین داراییمان میپردازیم».
جود و سخاوت، از صفات مورد علاقه خداوند است و بدان سفارش کرده است. در موقعیتهای خاصی، این سفارش تأکید شده است که از آن جمله سیر و سفر است. زیاد برداشتن توشه نیکو و بذل و بخشش آن به همسفران، از مروّت و شرف و جوانمردی شمرده شده است. هزینه حج، بیش از صدقه و بیش از قرض و هر کار نیک دیگری، پاداش دارد و اجر اخرویِ آن را تا دو میلیون برابر کارهای دیگر ذکر کردهاند.این ثواب زیاد، محرّک بسیار خوبی برای انفاق و جود و سخاوت در حج است گفتنی است این صفت نیز مانند دیگر چیزها، حدّ و مرزی معیّن دارد و نمیتوان سخاوت و گشاده دستی را دستاویز ولخرجی و اسراف و فخرفروشی کرد. حسن خُلق شیوه حجّ کاروانی و دسته جمعی، حاجیان را علاوه بر مراسم و فرائض حج، در منزل و خورد و خوراک نیز به هم پیوند میدهد. از سوی دیگر، سختی اعمال، و شرایط ویژه آب و هوای حجاز، زمینه را برای درگیریها و برخوردهای احتمالی کوچک و بزرگ ماده میسازد. گاه زائران و دیگر همراهان، عادتهایی دارند که برای بعضی دیگر پسندیده نیست و گاه کمبود امکانات و تنگی مکان در مِنا و مشعر و یا غربت و سرگشتگی و دوری از خانه و خانواده، چنان روح را می آزارد که احتمال طغیان آن میرود و نگاه، غضب و ناراحتی، زمام امور را از کف عقل میرباید و در این هنگام باید منتظر حادثه بود که گاه کفّاره و عقوبتهایی را هم برای زائر در پی دارد. از این رو، رعایت آداب معاشرت و خوشرویی و خوش اخلاقی، از لازمترین کارها محسوب میشودامامان معصوم(علیهم السلام) برای گام به گام این سفر روحانی، دستورات و توصیههایی بیان کردهاند تا زائر را از این دام شیطانی (ترشرویی و بداخلاقی) برهانند و حجّ او را بی فساد و خلل، مقبول و مأجور گردانند. برای هنگام پیمودن مسیر حج، فرمودهاند: «ما یعبأ مَن یَؤمُّ هذا البیت إذا لم یکن فیه ثلاث خصال: خُلق یُخالق به من صحبه، أو حلم یملک به من غضبه، أو ورع یحجزه عن محارم الله... به زائری که سه خصلت در او نباشد، توجّه نمیشود : حسن صحبت و نیکویی معاشرت با همراهان، بردباری و خودداری به هنگام غضب و خشم، و پرهیز از محرّمات خداونداسماعیل خثعمی از این دسته افراد است که در پی تأیید و امضای عمل خویش به نزد امام صادق(علیهالسلام) رفته میگوید:« إنّا إذا قدمنا مکّة ذهب اصحابنا یطوفون و یترکونی احفظ متاعهم. قال: أنت اعظم أجراً... به مکّه که مدیم، دوستانم به طواف رفتند و مرا رها کردند تا وسایل آنها را حفظ کنم. امام فرمود: اجر و پاداش تو بیشتر است» کمک و خدمت به همراهان برآورده کردن نیازهای مؤمن و برادر دینی، از پرارزشترین کارها و برتر از بسیاری مستحبات است. از احادیثی که به ذکر فضیلت این کار و بیان اجر آن پرداختهاند، به اهمیت آن و ارزش فوقالعادهاش پی میبریم. بعضی از آنها برآوردن حاجتهای مؤمن را برتر از بیست حج میشمرد و در بعضی، اقدام و شروع (به خدمت) بدون موفقیت و کسب نتیجه را برابر با حجّ مبرور و مقبول خواندهاند. با این همه، به سبب اجر و پاداش فراوان طواف و اعمال مستحبّی در ایّام حج، گاه اشخاصی به تردید افتادهاند و در انتخاب بین «خدمت و کمک به دیگر حاجیان» یا «طواف و نماز مستحبی در مسجدالحرام» متحیّر ماندهاند. اسماعیل خثعمی از این دسته افراد است که در پی تأیید و امضای عمل خویش به نزد امام صادق(علیهالسلام) رفته میگوید:« إنّا إذا قدمنا مکّة ذهب اصحابنا یطوفون و یترکونی احفظ متاعهم. قال: أنت اعظم أجراً... به مکّه که آمدیم، دوستانم به طواف رفتند و مرا رها کردند تا وسایل آنها را حفظ کنم. امام فرمود: اجر و پاداش تو بیشتر است»
منابع : سایت حج سایت حوزه سایت آیت الله خامنهای سایت آیت الله مکارم شیرازی موضوعات مرتبط: برچسبها: [ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:زائران بیت الله الحرام بخوانند!, ] [ 17:48 ] [ اكبر احمدي ]
یکی ازموانع مهم برای سقوط و تباهی انسان، تمسّک به ثقلین است. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله وسلّم» بر این موضوع اساسی بسیار تأکید کرده و مکرّراً فرمودهاند که اگر میخواهید گمراه نشوید و دچار سقوط نشوید، باید به یک دست شما قرآن و به دست دیگر، عترت باشد.
وقتی پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» چنین درخواستی کردند، عدهای از اطرافیان، مانع این کار شدند و گفتند: درد بر پیامبر غالب شده و قرآن برای شما کافی است[3] یا گفتند: پیامبر ـ نعوذ بالله ـ هذیان میگوید[4] که همین سخنان موجب بروز اختلاف میان اطرافیان شد و پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» نیز به آنان دستور دادند از آن جا خارج شوند و همگی به جز اهل بیت خارج شدند و پس از آن نیز پیامبر اکرم از دنیا رفتند.
علّت اساسی تأکید مکرّر و سفارش اکید پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» بر ضرورت تمسّک به قرآن و عترت و سفارش آن حضرت در غدیر خم و سایر فرصتها، به اهمیت ارتباط با ولایت در کنار انس با قرآن شریف، هدایت و رستگاری بشریت است. به عبارت دیگر، مهمترین هدف آن حضرت این است که آدمیان به خصوص امّت اسلامی، به فلاح و رستگاری دست یابند و هیچگاه گمراه نگردند. از اینرو همواره و در هر فرصتی آنان را به تمسّک به ثقلین، به عنوان مهمترین مانع سقوط و تباهی، سفارش میفرمودند. مودّت اهلبیت«س»، هموار کننده راه رستگاری از آیات نورانی قرآن کریم، به روشنی استفاده میشود که مودّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» راه سعادت و رستگاری را برای انسان هموار میسازد. این موضوع با بررسی سه آیه از قرآن کریم آشکار میگردد. در آیه اول میخوانیم: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبىخداوند متعال در این آیه شریفه، به رسول گرامی خود میفرماید: بگو من برای رسالت خویش اجری نمیطلبم و اجر رسالت من، مودّت اهلبیت من است. لازم به یادآوری است که منظور از مودّت، محبّتی است که همراه با متابعت باشد و صرف محبّت را مودّت نمیگوینددر آیه دیگر میفرماید: «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْیعنی اجر رسالت من که مودّت اهلبیت من است، برای خود شما است و برای این است که به سعادت برسید و گمراه نشوید. و در آیه سوم، علّت اینکه مودّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مانع سقوط و عامل سعادت است را آشکارتر میسازد. آنجا که میفرماید«قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً» [7] متابعت از ولایت، در کنار انس با قرآن کریم، انسان را از ظلمات گمراهی و تباهی میرهاند و به روشنایی هدایت و رستگاری میرساند. نکتهای که توجّه به آن ضروری است، اینکه تمسّک به یک ثقل از دو ثقل گرانبها و به کنار نهادن ثقل دیگر نیز انسان را به جایی نمیرساند و موجب گمراهی است. بنابراین اکتفا به قرآن بدون ولایت، موجب سقوط است؛ زیرا قرآن کریم بنابر تصریح خود قرآن، نیاز به مبین دارد و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مبین کتاب هدایت هستند. اکتفا به عترت منهای قرآن کریم و کنار گذاشتن قرآن نیز موجب ضلالت و گمراهی است. فاصله از عترت و تبعات آن متأسّفانه پس از رحلت نبی اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسّلم» با شعار حسبنا کتابالله، عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» و ولایت به کناری نهاده شد و انحراف و اختلاف در بین مسلمانان از همان زمان آغاز گردید. تاریخ زندگانی ائمّه اطهار«سلاماللهعلیهم» مملو از دشمنیها و کارشکنیهای متعدّد کسانی است که برای رسیدن به مقصود دنیوی و در اثر جاهطلبی، نگذاشتند مردم به عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» تمسّک جویند و سعادتمند شوندامیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» را خانهنشین کردند، مانع استفاده مسلمانان از وجود پر برکت آن حضرت شدند. آن امام بزرگوار در مدّت پنج سال حکومت خود خطبههایی خواندند که بخشی از سخنان و روایات ارزشمند ایشان در کتاب شریف نهجالبلاغه گردآوری شده و به اعتراف شیعه وسنّی، بعد از قرآن کریم، پر جاذبهترین و با ارزشترینِ کتب است. حال تصّور کنید اگر آن حضرت در اثر دشمنیها و دسیسهها خانهنشین نمیشدند و بعد از پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» تا آخر عمر شریف حکومت میکردند، مسلمانان از نظر علمی و معنوی چه اندازه رشد میکردند امام ششم، حضرت جعفربنمحمّدٍالصادق«سلاماللهعلیه» با اینکه فرصت حکومت نیافتند، در طول سی و چند سال امامت خویش، فرصت ترویج و تبلیغ احکام اسلام را یافتند و همان جهاد علمی آن حضرت، اساس فقه پویای تشیع شد و موجب شد که تشیع را مذهب جعفری بنامند حکومت قرآنی اهل بیت«علیهم السلام»، عاری از معضلات امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» در آن پنج سال حکومت، بهترین و والاترین خدمات علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را به مردم ارائه فرمودند؛ از نظر اقتصاد، خود آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند: ای مردم! یک نفر فقیر در بین شما نیست و همه شما از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در رفاه هستید. جالب آنکه هیچ اعتراضی نسبت به این ادعای بزرگ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در تاریخ ثبت نشده است و حتّی یک نفر نتوانسته است منکر ادعای ایشان شود، در حالیکه در آن زمان، دشمنان بسیاری در کوفه حضور داشتند و مترصّد ضربه زدن به شخصیت و ابهّت آن حضرت بودند، ولی حتّی یک نفر نتوانسته است در مقابل امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» بایستد و ثابت کند که در حکومت ایشان فقیر وجود دارد. در پنج سال حکومت امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» با سه جنگ خانمان برنداز میخواستند مانع موفقیت آن حضرت در امر حکومت شوند و به راستی این سه جنگ برای شکست و براندازی حکومت امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» کافی بود، ولی آن امام بزرگوار علاوه بر ایستادگی در آن سه جنگ، حکومت را به خوبی اداره کردند و مردم را در رفاه گذاشتند. اگر به روایت ثقلین عمل میشد ...
با وجود همه این موانع و مشکلات و با وجود حصر و تبعید و حذف شیعیان در طول تاریخ و به خصوص در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» اکنون دست کم سی هزار روایت از امام صادق«سلاماللهعلیه» به دست ما رسیده است. این در حالی است که اهل سنّت با اینکه حکومت و امکانات آن را در اختیار داشتهاند، ششصد روایت بیشتر ندارند که آن هم به قول استاد بزرگوار ما حضرت آیتالله العظمی بروجردی«قدّسسرّه» به اندازه روایات شیعیان، ریشهدار و مستند نیست این همه برکات حاصل سی و چند سال، تدریس و بیان روایت توسّط امام صادق«سلاماللهعلیه» با وجود آن موانع و دشمنیهای فراوان است. حال در نظر بگیرید اگر آن حضرت، حکومت میکردند و اگر ولایت آن امام بزرگوار در جامعه جاری میشد، چه میشد؟ اگر امام هشتم، حضرت رضا«سلاماللهعلیه» میتوانستند واقعاً حکومت کنند و موانع ذکر شده در تاریخ را نداشتند، نظیر امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» دنیای اسلام را شکوفا میکردند. حضرت رضا«سلاماللهعلیه» را با اجبار و تهدید به طوس آوردند و ایشان را محدود ساختند، اما در همان زمان، خدمات علمی و فرهنگی فراوانی ارائه دادند تا جایی که حکومت وقت احساس کرد حتّی حضور محدود ایشان نیز منشأ خدمات فراوانی است و این خدمات موجب تزلزل پایههای حکومت میگردد و از اینرو آن حضرت را به شهادت رسانیدند. امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» با معجزه حکومت نمیکردند، بلکه احکام و قوانین اسلام را به درستی جاری میساختند و با عمل به دستورات قرآن کریم، اقتصادی سالم و عاری از فقر و نارسایی تحویل جامعه دادند بنابراین قاطعانه می توان گفت: اگر حقّ عترت مطهّره ادا میشد و مانع حکومت آنان نمیشدند، اگر اجازه میدادند در زمان حیات هر امامی از ائمّه طاهرین«سلاماللهعلیهم» به روایت ثقلین عمل شود و مردم به قرآن و عترت تمسّک جویند، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» حکومت قرآنی تشکیل میدادند و عالَم را گلستان میکردند و همه جهان از نظر علمی و معنوی و نیز از لحاظ اقتصادی و فرهنگی در عالیترین سطح قرار میگرفت. یعنی همان ویژگیهایی که برای عصر ظهور حضرت بقیةاللهالأعظم«اروحنا فداه» در روایات ذکر شده است، در زمان حکومت هر امامی رخ میداد و جهان و جهانیان سعادتمند میشدند. البتّه بالأخره وعده خدا عمل میشود و در زمان رجعت، همه اهلبیت«سلاماللهعلیهم» حکومت خواهند کرد و بهشت را در این دنیا پدید میآورند. اجرای دقیق قوانین اسلام، رمز موفقیت حکومت اهل بیت«ع» نکته مهمّی که توجه جدّی میطلبد، اینکه امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» با معجزه حکومت نمیکردند، بلکه احکام و قوانین اسلام را به درستی جاری میساختند و با عمل به دستورات قرآن کریم، اقتصادی سالم و عاری از فقر و نارسایی تحویل جامعه دادندهمچنانکه در زمان ظهور حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» و نیز در زمان رجعت، ائمه هدی«سلاماللهعلیهم»، اهداف حکومت الهی خویش را با معجزه و خرق عادت دنبال نخواهند کرد، بلکه احکام اسلام را صددرصد پیاده میکنند و به دستورات قرآن به طور کامل عمل مینمایند و از این جهت، همه جهان از نظر اقتصادی، فرهنگی، علمی و اجتماعی در بهترین وضعیت ممکن قرار خواهد گرفت. در آن زمان، اختلاف، ظلم، تبعیض، فساد، فقر و عزوبت در جامعه یافت نمیشود و آنچه هست، عدالت، تقوا و اجرای احکام مترقّی اسلام است و موفقیت حکومت آن بزرگواران در اثر اجرای دقیق احکام اسلام و رعایت تقوا و عدالت است. همین امر اثبات میکند که تمسّک به قرآن تنها، موجب سعادت نیست. قرآن کریم مبین میخواهد و مبین آن، عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» هستند. حاصل کنار گذاشتن عترت طاهره «سلاماللهعلیهم» و اکتفا به قرآن، به حکومت رسیدن بنیامیه و بنیعباس است که به غیر از ظلم، تبعیض، فساد و ویرانی عالم اسلام ارمغانی نداشتند. ****************************** پینوشتها: 1. این متن از روایت به نقل از شیخ کلینی است. (الکافی، ج 2، ص 415) این روایت به عبارات مختلفی نقل شده که مهمترین دلیل اختلاف عبارات آن، تعدّد صدور آن در مواقع مختلف است. 2. الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 1612 و ج 5، ص 2146 و ج 6، ص 2680 <-CategoryName->
[ چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:تمسّک به ثقلین, مانع سقوط انسان, ] [ 17:42 ] [ اكبر احمدي ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |