كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 با رشد و توسعه وسایل ارتباطی و از میان برداشته شدن مرزهای جغرافیایی،فصل جدیدی از تاریخ تجاوزات بشری بوجود آمده است.فصلی که در آن برتریهای حاصله در تمامی عرصه های سیاسی و نظامی و اقتصادی نه با سرنیزه های دیروز و نه با تسلیحات پیشرفته نظامی امروز،بلکه با قدرت و کثرت خبرگزاریها،تعدد ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی و تعدد روزنامه ها و کتب و مجلات پرتیراژ بدست می آید.استعمارگران و متجاوزان به جای تخریب خانه ها و انهدام ساختمانها،به تحریف تاریخ و انحطاط جوامع،و به جای ترور اشخاص به ترور شخصیت ها پرداختند.به بهانه احترام به حقوق بشر،دموکراسی،آزادی،صلح و برابری و... آزادیخواهان و رهبران و متفکران ظلم ستیز را به زنجیر کشیدند و توطئه گران و مزدوران و نمایندگان خود را آزادیخواه،انقلابی و مصلح نامیدند و تجاوز به ممالک کوچک و ضعیف را نجات مردم و غارت اموال آنان را کمک رسانی نامیدند.
امام راحل در وصیت نامه سیاسی-الهی خود تأکید می کند که «ما اکنون در این زمان که دست ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم،مورد تهاجم تبلیغاتی تمام رسانه های گروهی وابسته به قدرتهای بزرگ هستیم.چه دروغها و تهمتها که گویندگان و نویسندگان وابسته به ابرقدرتها به این جمهوری اسلامی نوپا نزده و نمی زنند...می دانید که امروز جهان روی تبلیغات می چرخد». ایشان در جایی دیگر فرمودند:«مسأله تبلیغات...در این زمان که ما هستیم یک اولویت خاصی دارد».رهبر معظم انقلاب نیز در این خصوص می فرمایند:«سخن در باب اهمیت تبلیغات زائد است چون با تبلیغاتی که در دنیا علیه ما می شود،این معنا را می توان حس کرد».
در یک مطالعه سطحی و گذرا پیرامون ابزار و شیوه های مدرن و پیچیده تبلیغاتی در جهان، این ذهنیت ایجاد می شود که با توجه به حجم عظیم و پیشرفت و توسعه و تنوع وسایل ارتباط جمعی،عمر ابزار و شیوه های تبلیغات سنتی به پایان رسیده است.در عصر ماهواره و اینترنت جاذبۀ هنر،فیلم،تئاتر،رمان و... جایی برای مبلغان،طلاب،ائمه جمعه و جماعات نگذاشته است.زمینه و زمانه در سیطره وسایل تبلیغاتی قرار گرفته و تبلیغات سنتی روز به روز اهمیت و ضرورت خود را از دست داده است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:نقش تبلیغات در جامعه بشری, ] [ 10:14 ] [ اكبر احمدي ]

هر آينه فرستاديم پيغمبران خود را با بينات يعنى گواه آشكار، دليل واضح، پيغمبر يعنى كسى كه از طرف رب العالمين قيام مى‏كند مى‏گويد من رسول خدايم از نزد رب العالمين. اينها همه رشحه‏اى است از قدرت بينهايت خداى تعالى. آنگاه اين بشر ضعيف ادعا مى‏كند كه من از طرف خداى شما پيغام آور هستم. صرف ادعا كه بگويد من پيغمبر از طرف خدا هستم، عقل نمى‏تواند بپذيرد. اين شخص و ساير افراد از حيث بشر بودن مثل هم هستند وقتى مثل هم شدند ترجيح بلامرجع غلط است - تا بينات، گواهيهاى حق نباشد علم آور كه آدمى يقين كند او بپذيرد. از جمله شواهدى كه دلالت مى‏كند بر اينكه اين شخص از طرف رب العالمين است. يكى آنكه رشته‏اى از رشته‏هاى قدرت وقتى كه ادعا مى‏كند از او بخواهند دليل كجاست؟ آن قدرت حق كه خرق عادت است يعنى آنچه را كه بر سبيل عادت محال است، اسباب عادى تا نباشد نمى‏شود بدون اسباب عادى خرق نواميس طبيعت كند از قبيل شق القمر به انگشت مباركش. خاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم)(438) ماه را دو نيم كرد كه از اين پيغمبر مكرم مطالبه كردند معجزات نمى‏خواهيم، آسمانى بايد باشد لذا رسول خدا در شب چهارده در وقتى كه ماه بالا آمده بود، با انگشت مبارك اشاره كرده ماه شكافته شد و بين دو قطعه‏اش فاصله‏اش فاصله افتاد بعد هم به اشاره كرد ماه شكافته شد و بين دو قطعه‏اش فاصله افتاد بعد هم به اشاره حضرتش متصل شد. شق القمر از معجزات مشهور و متواتر رسول خدا است. رشته قدرت الهيه است كه آشكار كند اين محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بشر هست، اما بشرى كه متصل به عالم اعلا است دليلش اينكه قدرتى از قدرتهاى بى نهايت حق به دست او آشكار مى‏گردد. هر پيغمبرى معجزه‏اى داشته است يعنى رشته‏اى از قدرت خدا كه جناب موسى عصا بيندازد اژدها شود. اين خرق عادت است آن هم چه اژدهائى. عصا وقتى انداخت فرعون كه ادعاى خدائى مى‏كرد و به مصريها مى‏گفت شما بايد بنده دليلش اين است كه ملك مصر مال من است‏(439) اين فرعون كذائى كه موسى در لباس چوپانى را راه نمى‏داد كه موسى بيايد نزديكش به اين اندازه ديكتاتور(440) و بى حيا بود، جناب موسى كارى كه كرد كه عصا را در قصر فرعون انداخت اژدهاى عظيمى شد كه يك لب پايين قصر و لب ديگرش را بالا قصر گذاشت كه يك دفعه فرعون ديد از دهان اژدها التهاب مثل شعله‏هاى آتش به طرفض پرتاب مى‏شود همين قدر بدانيد در زير جامه‏اش كارى كرد كه رسوائى بار آورد فرياد كرد از موسى بخواهيد كه از من بگذرد.
اين خرق عادت است، اهل كار، يعنى ساحرهاى روزگار آنها خوب مى‏فهميدند كه خرق عادت است اين سحر نيست.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:معجزه پيغمبران دليل صدق آنها است, ] [ 16:7 ] [ اكبر احمدي ]

شنيده‏ايد داستان مقدس اردبيلى اعلى الله مقامه كه واقعاً از سابقين والاحقين مثلش كم پيدا گرديده است جناب محدث جزائرى از جانب فاضل محترم ميرعلام اين داستان را نقل كرده خيلى اسباب عبرت است.
مير علام از فضلاء و تلاميذ اردبيلى است در حجره‏اى داخل صحن اميرالمؤمنين سرگرم تحصيل بوده است شب درهاى حرم را بستند، درهاى صحن هم بسته شد چراغها خاموش گرديد. گويد مقدارى از شب گذشت براى انجام حاجتى از حجره‏ام بيرون آمدم ديدم يك نفر از در قبله صحن مقدس وارد شد، رفتم نزديك ديدم استاد بزرگوار جناب ملا احمد اردبيلى است محقق روزگار، مقدس بى‏نظير ازدرى كه قفل بود و باز شد آمد من هم عقب سرش رفتم. در اول رواق كه رسيد دست به در زد در باز شد من هم حيران عقب رفتم در دوم هم باز شد. رفت توى حرم ايستاد مقابل قبر اميرالمؤمنين زمزمه كرد من نفهميدم چه گفت و چه شنيد خودم را پنهان كردم ديدم پس از لحظاتى برگشت. عقب سرش بودم آمدم توى صحن. ديدم اين دفعه از در شرقى صحن مقدس بيرون آمد تا رسيد به دروازه، دروازه كه قفل بود باز شد رفتش، من هم عقب سرش رفتم رو به كوفه تا كوفه پياده رفت تا رسيد مسجد كوفه من هم عقب سرش رهايش نكردم ديدم مستقيم به محراب على (عليه السلام) رفت آنجا زمزمه هائى داشت من هم گوشه‏اى خزيدم تا برگشت در برگشتنش عقب سرش بودم و نمى‏فهميد تا نزديك دروازه نجف، سرفه‏ام گرفت. يك دفعه مقدس اردبيلى متوجه من شد از من پرسش كرد اينجا چه مى‏كنى؟ من هم صريحاً برايش گفتم امشب از ورود به صحن تا كنون با شما بوده‏ام آقا مى‏شود منت بر من بگذارى و بگوئى با على (عليه السلام) چكار داشتى؟
اجمالاً اردبيلى خيلى متستر بوده ولى ديد گذشته است. از ميرعلام قول مى‏گيرد كه تا زنده هست به كسى نگويد بعد فرمود: حقيقتش آن است كه مشكلى داشتم رفتم با حلال مشكلات در ميان گذارم به اميرالمؤمنين عرضه داشتم حضرت فرمود (منظور من اين جمله بود) آيا نمى‏دانى امام هر زمانى مرجع اهل آن زمان است. (اى كسى كه در زمان مهدى (عليه السلام) هستى، مشكلات را بايد پيش مهدى (عج) بياورى. امام زمان است هر كس در هر دوره‏اى به امام زمان خودش بايد مراجعه كند.) عرض كردم آقا امام زمان را كجا ببينم، به من فرمود الان در مسجد كوفه است اين بود كه خودم را در مسجد كوفه به مهدى (عليه السلام) رساندم مشكلم را عرضه داشتم، آقا مشكلم را حل فرمود(436).
اين را گفتم كه شما را آماده كنم، امروز دست به دامان امام زمان بشويد. مشكلاتتان را از امام زمان بخواهيد كه نزد خدا واسطه شود خدائى كه هر مشكلى را حل مى‏كند، مشكلات فردى و مشكلات اجتماعى فعليتان، يابن العسكرى مى‏بينى كه شيعيانتان در چه گرفتارى هستند؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:تشرف مقدس اردبيلى خدمت ولى عصر (عج), ] [ 16:4 ] [ اكبر احمدي ]

بسم الله الرحمن الرحيم
عبادات روى ميزان معينى است

معامله با خدا - نماز، روزه، خمس، زكات تا آخر تمام قانون برايش معين فرموده است تمام اينها معاملات با خداست مثلاً ميزان نماز نه اينكه هر كس هر طورى دلش خواست نماز بخواند هر كس هر سمت دلش خواست بايستد هرج و مرج نباشد ميزان دارد همه رو به يك سمت. تمام فرق اسلام بايد شبانه روز هفده ركعت نماز واجب بخوانند با كيفيتى كه ذكر شده است. جهاد كه معامله با خدا است و جان را در راه خدا دادن است چقدر قانون در قرآن و سنت پيغمبر در باب جهاد ذكر شده است.

فقه اسلامى جامعترين قوانين

معامله با خلق: چه معاملات انفرادى، چه معاملات اجتماعى تمام ميزانها قانونها در باب معاملات از كتاب بيع و متفرعات بيع و شراء، تجارت، رهن، جعاله، عاريه وديعه تا برسد به ابواب عقود تمام اينها در قرآن و سنت اين پيغمبر، ميزان و قانون بيان فرموده در باب نكاح ميزانها و قانونها دارد و در باب ارث احكامى مقرر داشته، احكام جزائى اسلام - حدود، قصاص در قرآن ميزان و قواعد و قانون دارد يك قانونى برخلاف عقل فطرى بشرى در اين ميزانها پيدا نمى‏شود است معين فرموده است وارسلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط تا زندگى بشر زندگى ميزان وار باشد و با عدل باشد تا اينجا مطلب چنين شد كه قانون براى زندگى بشرى چه در معامله با خالق و چه معامله با مخلوق، خدا بايد براى معين كند و خدا هم معين كرده است. نيست موضوعى از موضوعات مگر اينكه در قرآن يا به عنوان خاص يا در تحت يك عنوان كلى حكمش را فرموده است. هيچ نقصى ندارد، در تمام اين چهارده قرن، فقهاى اسلام تنها اين قواعد الهى، موازين آسمانى را مشروحاً در كتب فقيهه از طريق سنت و قرآن و اخبار اهل بيت همه را منقح بيان فرموده‏اند، آن وقت چه مى‏خواهد؟ يك زمامدارى مى‏خواهد كه اين موازين الهيه را پياده كند اين عدلهاى خداى را گسترش دهد به مرحله عمل درآورد اينكه ما داد مى‏زينم حكومت اسلامى، الان چند سال است در ايران مسلمانان غيور خصوصاً نسل جوان به رهبرى اعلام بالاخص آيت الله العمظمى امام خيمنى قيام كرده‏اند و هدف واحد دارند.
حكومت اسلامى يعنى: ما فردى مى‏خواهيم كه برنامه‏هاى اسلامى را پياده كند، اين قواعدى كه در باب نظم زندگى بشر است قواعد قضائى قرآن در دادگسرتيها پياده شود ووو.
غرضم اين نهضت و قيام است كه تا به حال بحمدالله مستمر و اين چند ماه اخير هم به اوج خود رسيده در تمام شهرهاى ايران‏(434).
اللهم انا نرغب اليك فى دولة كريمة تعزيها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا بها من الدعاة الى طاعتك و القادة الى سبيلك و ترزقنا بها كرامه الدنيا و الاخرة(435) .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:عبادات روى ميزان معينى است, ] [ 16:1 ] [ اكبر احمدي ]

در دوران خلافت بنى‏عباس، سفّاح اوّلین خلیفه‏ىِ این سلسله با عنایت فراوانى که به این فنّ داشت، انتقال دهنده‏ىِ اصیل‏ترین سنّت‏هاى موسیقیایى پادشاهان ساسانى عهد باستان ایران بوده است. در زمان منصور، شغل‏ها و مقام‏هاى عالى دولتى به خاندان ایرانى برمکیان سپرده شد که در پرورش انواع هنر، به‏ویژه موسیقى نقش حسّاس و تعیین‏کننده‏اى ایفا نمود.

در تمام دوران عباسیان، موسیقى در دربار، به حدّ افراط جریان داشت و قریب به اتّفاق خلفاى عباسى، خود، خوانندگان و نوازندگان ماهرى بودند. عباسیان پاداش‏هاى چشم‏گیرى به نوازندگان مى‏دادند. مثلاً ابراهیم موصلى خواننده و آهنگ‏ساز معروف، در یک جلسه از الهادى خلیفه‏ىِ عباسى، یک صد هزار سکّه‏ىِ زر، به عنوان صله دریافت نمود. هارون و المهدى، در دو نوبت، مجموعا 60هزار سکّه‏ىِ زر به حکم الوادى اعطا کردند. در دوران الهادى، ابن جامع را که در تبعید به سر مى‏برد، به دربار دعوت کردند و صله‏اى به ارزش 30 هزار سکّه‏ىِ طلا به او بخشیدند.

آخرین خلیفه‏ىِ بغداد نیز بیشتر اوقات بیکارى خود را به شنیدن موسیقى مى‏گذراند. بیشتر این اوضاع، ناشى از سرمشق گرفتن خلفا از ایرانیان بود و در حقیقت عباسیان، آرزو داشتند، با پادشاهان ساسانى از لحاظ جلال و شکوه سلطنتى، برابرى کنند.(50)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:موسیقى در دوران خلافت بنى ‏عباس, ] [ 16:28 ] [ اكبر احمدي ]

بعداز ظهور اسلام، روند موسیقى در سرزمین عرب، تغییراتى پیدا کرد. از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، روایاتى دالّ بر مذمّت غنا و خوانندگان، نقل مى‏شد و اکثر مردم، به حرمت غنا معتقد بودند؛ البته اهل سنّت از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، احادیثى نقل مى‏کنند که ایشان، به جواز غنا، قائل بوده‏اند. مانند حدیثى که از انس بن مالک روایت شده است مبنى بر این که رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، عادت داشتند در سفرها از نغمه‏ىِ «حدى»(موسیقى کاروان) به وسیله‏ىِ انس استفاده کنند.(45)

ابو حنیفه، خواندن غنا را دوست نمى‏داشت و گوش دادن به آن را، گناه مى‏دانست.(46) مالک بن انس، آواز خواندن را ممنوع کرده‏بود،(47) «شافعى»، غنا را عملى مکروه و شبیه دروغ مى‏دانست.(48) احمد بن حنبل نیز غنا را دوست نمى‏داشت و در حلّیت آن تردید داشت.

در دوره‏ىِ خلیفه‏ىِ اوّل و دوّم، موسیقى، به عنوان یکى از ملاهى (لذّت‏هاى ممنوع) اکیدا نهى و ممنوع گشت. در دوران عثمان، در زندگى اجتماعى و سیاسى اعراب، تحولات عمده‏اى پدید آمد. او بر خلاف عمر که ظاهرا ساده مى‏زیست، به ثروت و نمایش جاه و جلال، سخت علاقه‏مند بود و به‏رغم منع صریح پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و سخن اعتراض‏آمیز برخى از مسلمانان، وجود موسیقى و موسیقى‏دانان از لوازم زندگى اعیان و اشراف گردید.

در دوران حکومت بنى امیّه، دربار، جز در مورد معاویه‏ىِ اوّل، عبدالملک و عمر دوّم، پیوسته، محلّ رفت و آمد نوازندگان و موسیقى‏دانان زن و مرد، بوده‏است. آنان، صله‏هاى عظیمى نثار هنرمندان کرده، احترام زیادى براى نوازندگان قائل بودند. بنى‏امیّه، افزون بر استفاده‏هاى شخصى، براى این کار خود، دلایل سیاسى نیز داشتند و از این طریق، پیام خود را به مردم مى‏رساندند؛ این مدح‏ها و ذم‏ها از این راه، سریع‏تر از هر وسیله‏ىِ دیگرى به مردم در دورترین نقاط مملکت مى‏رسید و در میان مردم، رواج مى‏یافت.

بى‏تفاوتىِ بنى‏امیّه، نسبت به موازین اسلامى، رواج موسیقى انجامید. آنها از اسلام، فقط نام آن را داشتند؛ امّا در عمل هرگز موازین اسلام را رعایت نمى‏کردند؛ شاید بزرگ‏ترین دستاورد حکومت بنى‏امیه، رشد موسیقى نظرى باشد.(49)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:روند موسيقي بعد از ظهور اسلام, ] [ 16:25 ] [ اكبر احمدي ]

نگاهى به تاریخچه‏ىِ غنا و موسیقى

از پژوهش‏هاى تاریخى، به دست مى‏آید، هنگامى که معماران ایرانى براى تعمیر کعبه و ساختن بناهاى بلند براى مردم مدینه، در بین کار، آهنگ‏هاى ایرانى را زمزمه مى‏کردند، اعراب با شنیدن این آوازها در پى یادگیرى الحان موسیقى ایرانى برآمدند و بدین‏گونه موسیقى از ایران به جهان عرب منتقل شد؛ ولى محقّق معروف، جورج تعارمر،(30) در کتاب خود، پیدایش موسیقى اعراب را به قرن‏ها، قبل از میلاد نسبت مى‏دهد. وى ابراز مى‏دارد که از کتیبه‏اى از آشور بانیپال (قرن هفتم ق.م) استنباط مى‏شود، اسیران عرب، هنگام کار مشقّت‏بار، براى اربابان آشورى خود، آواز (اله له) مى‏خوانده، و موسیقى (ننگوته) مى‏نواخته‏اند.(31)تئورى و عمل موسیقى سامیان که از زمانى بس دور، باز مانده بود، منشأ موسیقى عرب را تشکیل مى‏داد.(32)اعراب جاهلى، قبل از ظهور اسلام، موسیقىِ خاصّى داشتند که پیشتر، آن را از ملل و اقوامِ دیگر، گرفته بودند؛ امّا چنان که روشن است، این موسیقى از نظامى درست برخوردار نبوده است. شواهد تاریخى نشان مى‏دهد، امیرانِ غسّانى، گروه‏هایى از دخترانِ نغمه‏گر را براى هم‏آوازى به خدمت داشتند. ابوالفرج اصفهانى نیز، نامِ تعداد زیادى از زنانِ دوران جاهلیّت را ذکر مى‏کند که به نغمه‏گرى، مشهور بوده‏اند.(33)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:نگاهى به تاریخچه‏ىِ غنا و موسیقى, ] [ 16:19 ] [ اكبر احمدي ]

 

اهل لغت در معناى لهو گفته‏ اندهر عمل سرگرم کننده‏اى که انسان را از کارى مهمّ و عملى واجب باز دارد.

«لعب» از ماده‏ىِ «لُعاب» به معناىِ «آب دهان» است که از لب‏ها سرازیر گردد. کلمه‏ىِ لعب به معناى بازى آمده و وجه تسمیه‏ىِ آن این است که همانندِ ریختن لعاب از دهان، بدون هدف انجام مى‏گیرد.

- راغب مى‏نویسد:

[لعب] فعلى است که هدف و مقصدِ درستى در آن موردِ قصد و نظر نباشد.(23)

- صاحبانِ «اقرب الموارد» و «قاموس اللغة» آن را ضدِّ «جدّ» دانسته‏اند.

- «صحاح» و صاحب «قاموس»، لهو و لعب را مترادف یکدیگر دانسته‏اند. «لعب» در اصطلاح به معناى عملىِ نظام‏دار است که غرضِ عقلایى در آن قصد نشده باشد؛ بلکه غرضى خیالى و غیرواقعى در آن فرض شده باشد. در این عمل مفاهیمى موهوم و خیالى همچون پیروزى، سود و زیان و... فرض مى‏گردد. لعب، عبارت از هرگونه سرگرمى و بازى است که معمولاً براى پر کردن فراغت انجام مى‏گیرد.

به نظر بسیارى از فقها، «لهو» حرام است. البته این گونه برداشت بر نوعى مبانى متوقّف است که مى‏توان بر آنها خدشه کرد؛ چون بسیارى آیات و روایاتِ ناظر به حرمت لهو را با قرائن و شواهد به مواردى خاص، منحصر دانسته‏اند و «لهو» در غیر آن موارد را جایز شمرده‏اند.

در میان فقها، به جز ابن ادریس حلّى کسى به حرمتِ لعب فتوا نداده است. البته برخى مثل شیخ انصارى میان لهو و لعب فرق نهاده و لهو را امرى غیر جایز و لعب را امرى جایز شمرده و لذا نظر ابن‏ادریس را ناشى از خَلطِ لهو با لعب دانسته است.

لغو

«لغو»، در لغت به معناى کلام بى‏فایده‏است:

- راغب اصفهانى مى‏گوید:

کلامِ لغو آن است که توجّهى به آن نیست و از روى عدمِ فکر باشد.(24)

- برخى نیز لغو را هم‏معناىِ «لهو» دانسته‏اند.

به هر حال، لغو به کلام یا عملى اطلاق مى‏گردد که در باب آن تفکّرى نشده‏است و فایده‏اى ندارد.

باطل

«باطل» به معناىِ فسادآور، بى‏اثر و ضایع کننده آمده‏است و به چیزهایى ناچیز و بیهوده اطلاق مى‏گردد. در «مفردات» در این باره آمده است:

باطل ضدِّ حق است و چیزى است که در مقامِ فحص، ثبات ندارد و در موردِ فعل و قول به کار مى‏رود.(25)

قول زور

تعبیر «قول زور» که در قرآن آمده‏است(26)، یکى از دلایل قائلان به حرمت غنا و موسیقى است، زور به معناى باطل و دروغ بودن است. کلمه‏ىِ «زور» به معناى انحراف از حق است و به همین دلیل به دروغ نیز «زور» مى‏گویند. مفسران قرآن مراد از زور را در قرآن هر سخن باطل و منحرفى مى‏دانند.(27)

لهو الحدیث

تعبیر «لهو الحدیث» نیز که در قرآن آمده، یکى از دلایل قائلان به حرمت غنا و موسیقى به شمار رفته‏است.

لهوالحدیث سخنى است که انسان را از راه حق منحرف و منصرف نموده و به خود مشغول کند. داستان‏هاى انحرافى و افسانه‏هاى فسادآور و سرگرمى‏هایى که انسان را از یاد و ذکر خدا مشغول مى‏سازد و سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و دیگر آلات لهو، همه از مصادیق «لهوالحدیث» به شمار مى‏روند.(28)

***

همان‏طور که ملاحظه گردید، غنا دو گونه تعریف شده است و بنا بر هر کدام حکمى دارد:

در تعریفى مطلق صوت و آواز بلند انسان غنا دانسته شده‏است؛ بنابر آن غنا به‏طور مطلق حرام نخواهد بود؛ بلکه براى حرمت آن باید دو قید مطرب و مناسب با مجالس لهو نیز لحاظ گردد.

امّا در تعریف دیگر غنا عبارت است از: آواز و خوانندگى انسان؛ طورى که شأنیّت ایجاد طرب در اکثر شنوندگان را داشته باشد یا شبیه آوازهایى باشد که چنین شأنیتى را دارد.

طرب عبارت است از یک حالت خفت و سبکى در انسان که از شدت شادى یا یادآورى خواست‏هاى نفسانى و شهوانى و یا از شدت غم از دست دادن یا یادآورى آن ناشى مى‏گردد و باعث مى‏شود انسان از حالت عادى و تعادل خارج شود.(29)

این نوع از غنا به طور مطلق حرام است؛ زیرا علاوه بر آیات و روایات، اجماع نیز بر حرمت آن اقامه شده است. در این صورت نزاع و تفاوت دیدگاه حرمت و تفصیل، لفظى خواهد بود.

نظر به این که لفظ غنا در میان لغت‏دانان و عرف و فقیهان مجمل است، باید قدر متیقن را اتخاذ کنیم و شاید بتوان گفت: تعریف دوم قدر متیقن از تعاریف مختلف فقهاى شیعه است؛ زیرا در این تعاریف به قید مطرب بودن آواز غنایى اشاره گردیده است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:لهو و لعب, ] [ 15:57 ] [ اكبر احمدي ]

برخى از علما بر این عقیده‏اند که واژه‏ىِ عنا در زمان نزولِ آیات و ورودِ روایات بابِ غنا، در موردِ آوازهاى لهوى و آلوده به گناه، به کار مى‏رفته و به اصطلاح در این معنا داراى حقیقتِ عرفى بوده است.

«حقیقت عرفى» در اصطلاح فقه و اصول عبارت است از معنایى از یک کلمه که در میانِ عُرِف معمولِ مردم، معناى حقیقىِ آن به شمار مى‏رود؛ حال خواه، آن معنا، موضوع لهِ واقعىِ کلمه باشد، خواه چنین نباشد. به اعتقادِ برخى از فقها، مرادِ آیات و روایات را باید در این معناى عرفى، جستجو نمود.

براى آن که صحت و سقم این عقیده، روشن شود، لازم است، این مسئله از نظر تاریخى، تحلیل گردد که در ادامه به آن پرداخته مى‏شود.

2. 2. 4. نسبت غنا و موسیقى

از آنچه در معناى موسیقى و غنا گذشت، استفاده مى‏شود که موسیقى در معناى اول خود از غنا اعم است و هر صوت و صداى آهنگ‏دارى را که محرک احساسات انسان باشد، شامل مى‏گردد.

باید دانست که در نظر بسیارى از فقها، آنچه با نام «غنا» خوانده مى‏شود، تنها به موسیقىِ آوازى، محدود مى‏شود؛ اما در نظر برخى غنا شامل موسیقىِ سازى نیز مى‏شود؛ چنان که موسیقىِ سازى در بسیارى از احادیث، موضوعِ احکام شرعى واقع شده، و گاه از نوع خاصّى از سازها نیز نام برده شده است.

2. 3. ترجیع

ترجیع، در کلامِ اهل فنّ مفهومى کاملاً واضح ندارد:

- زمخشرى ترجیع را به «گردانیدن آواز و نغمه زدن» معنا مى‏کند.

- صاحب منتهى الارب(ناظم الاطباء) مى‏گوید: «[ترجیع] بازگرداندن آواز در حلق است».

- بسیارى از اهل لغت و فقها آن را به «غلتاندن و رفت و برگشت صدا» تعریف نموده‏اند.

مى‏توان گفت: ترجیع همان «چهچهه» در موسیقى ایرانى است که به «تحریر» نیز معروف است و خواننده در آن بدونِ اداىِ کلام و کلمه‏اى، حرکتى از حرکات الفبا را با قطع و وصل متوالىِ صوت، نغمه مى‏کند. از انواع آن مى‏توان به «تحریر بلبلى» و «تحریر شارکى» اشاره کرد.

2. 4. طرب

در موردِ معناى طرب، نظریّات مشابهى عرضه شده است:

- «زمخشرى» در باره‏ىِ طرب مى‏نویسد:

هو خفّة من سرورٍ او همٍّ؛(21) [طرب] سَبُکى حاصل از شادى یا حزن است.

- در کتاب‏هاىِ «قاموس المحیط»، «محمع البحرین» و «مصباح المنیر» نیز معناى طرب را به این صورتِ شرح داده‏اند:

طرب عبارت است از سَبُکى ناشى از غایت اندوه و یا غایت شادى و یا غایت آرزو.(22)

مشهورِ اهلِ فنّ (اعم از لغویان و فقها) نیز، همین نظر را برگزیده‏اند.

با اندکى تأمّل در کلامِ اهل لغت و فقها، درمى‏یابیم که طرب همان حالتِ خاصّى است که بر اثرِ شنیدن اقسامِ لهوىِ موسیقى، بر انسان عارض مى‏گردد و نوعى سَبُکىِ عقلى را به همراه آورده، انسان را از حالتِ هوشیارى خارج کند.

از نشانه‏هاى ظاهرىِ این حالت، فاصله گرفتن شخص از هویّت و شخصیّتِ واقعى خویش است. این نشانه ممکن است به صورتِ حرکاتِ دور از شأن، خود را نشان دهد. این حالت، روحانى نیست؛ چون سبکىِ روحى یا به عبارتى نشاط و انبساطِ روحى، مطلوب و ممدوح است و حتّى بر اثرِ شنیدنِ تلاوتِ قرآن ممکن است دست دهد؛ بلکه حالتى مادّى است که در نتیجه فاصله گرفتن از «عقل» رخ مى‏دهد. این حالت را مى‏توان به حالتِ افرادِ مست، تشبیه کرد.

واژه‏ىِ «طرب» در اصطلاحِ فقها، تمامىِ آوازهایى را که شأنیّتِ ایجادِ چنین حالتى را در عرف مردم دارد، شامل مى‏شود. در حقیقت این واژه در عبارت فقیهان «مطرب» بودنِ بالقوّه را افاده مى‏کند، نه بالفعل را؛ چرا که ممکن است بر اثرِ عدمِ تعادلِ شخصیّت یک فرد، این حالت در او بروز نکند؛ در حالى که هر نغمه‏اى که شأنیّت مطرب بودن را دارا باشد، بالقوّه چنین خصوصیّتى را داراست؛ به همین رو براى همه اشخاص حرام شمرده مى‏شود.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:حقیقت عرفى غنا, ] [ 15:55 ] [ اكبر احمدي ]

از اقوالِ اهلِ لغت به نکاتى ارزنده، پى مى‏بریم:

الف. غنا در نظر اهلِ لغت، از جنسِ «صوت» شمرده مى‏شود؛ نه کلام. همه‏ىِ لغویان در بیانِ جنسِ تعریفِ غنا، لفظِ صوت را به کار برده‏اند و برخى نیز، بدان تصریح نموده‏اند:

- صاحب مصباح المنیر، چنین مى‏گوید:

انّ الغناء الصوت؛(18) غنا، صوت است.

- در کتاب مقاییس اللغة نیز این امر، به صراحت بیان شده است:

الغناء من الصوت؛(19) غنا از [جنسِ] صوت است.

ب. تعاریفِ لغویان از غنا، اغلب، ناتمام و مبهم است. شاید ریشه‏ىِ آن در این باشد که بدون شنیدنِ مستقیم یک صدا، نمى‏توان چیستى و چگونگى آن را با الفاظ به درستى درک کرد.

همین امر، باعثِ ابهام و تشتّتِ معانىِ یاد شده براى «غنا» گشته است. مثلاً برخى، غنا را به «صوت» معنا نموده‏اند؛ امّا واضح است که هر صوتى را غنا نگویند. برخى دیگر، کشیدن صوت یا نازک کردن آن را غنا مى‏دانند؛ اما هر کشش صدایى را حتّى از نظر لغوى و در میان اعراب نیز، غنا ننامند. تعاریف دیگر نیز اغلب داراى چنین نقایصى است.

ج. با وجودِ اختلافِ آراى لغویان، مى‏توان یک معناى مورد اتّفاق را از فحواى کلام آنان به‏دست آورد و آن عبارت است از: «آوازِ خوشِ شادى آفرین».

ص1398 این معنا، در پاره‏اى از کتب لغت، همچون «اقرب الموارد»، «لسان العرب» و «منتهى الادب» و... مورد تصریح قرار گرفته و در برخى دیگر به آن اشاره شده‏است. براى مثال، کُتُب «قاموس المحیط»، «مجمع البحرین»، «صحاح» و «مستند الشیعه»، «مطرب بودن» را جزئى از معناى غنا قرار داده و بدین نحو، «شادى آفرین بودن» را که قسمتى از لوازم تحقّقِ معناى مطرب است، براى غنا یاد مى‏کنند.

بنابراین با یقین مى‏توان گفت:

معناى لغوىِ غنا عبارت است از صوت شادى آفرین

د. با این تعریف در مى‏یابیم که معناى شرعىِ غنا مساوىِ معناىِ لغوىِ آن نیست؛ چرا که هر «صوت شادى آفرین»، غناى مورد نظر شرع نیست، وگرنه باید هرگونه صوتِ نشاط آور، حتّى در قرائت قرآن و اذان نیز، از سوى شرع، حرام و ممنوع گردد؛ در حالى که چنین نیست و حتّى احادیثى در استحباب یا جوازِ آن وارد گردیده است. افزون بر این که اگر هر صوت شادى آفرین حرام باشد، تخصیص اکثر لازم مى‏آید که مستهجن است؛ چون صداى قرآن و کلیه‏ىِ نواهاى دلنشین غیرلهوى و نوحه‏سرایى‏ها و مولودى‏خوانى‏هاى غیرمناسب با مجالس لهو و لعب و سرودهاى غیرمناسب با محافل گناه از کلام خارج مى‏گردد.

آیة‏اللّه‏ خویى رحمه‏الله در این خصوص مى‏گوید:

غنا، در معناى لغوى از غناى حرام [موردِ نظرِ شرع] عام‏تر است و تمامى اصوات خوش را شامل مى‏شود؛ لذا در برخى از احادیث به تغنّى در قرآن، امر شده است.(20)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:اقوالِ اهلِ لغت , ] [ 15:53 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 ... 37 38 39 40 41 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 474
بازدید هفته : 505
بازدید ماه : 1895
بازدید کل : 175457
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك