كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 یعنی هنری كه با محتوا و هدف‏ها و آرمان‏های اسلامی به وجود بیاید تا بتواند در مقابل آن هنری كه انسان‏ها و جوان‏ها را گمراه می‏كند، بشر را با سرگرم كردن به چیزهایی غیرواقعی و دروغ از آرمان‏ها و ایده های خودش باز می‏دارد و در صحنه های علمی به ظلم های عالَم كمك می‏كند، ازمظلومین عالم هرگز دفاع نمی‏كند و در خدمت زر و زور استكبار است، بایستد.(14)هنر، بهترین وسیله برای انعكاس مفاهیم اسلامی و انسانی است. انقلاب و جامعه‏ی اسلامی برای برقراری ارتباط و ابلاغ مكنونات قلبی خود به مخاطبینش به هنر فاخر و برجسته نیاز دارد. لذا دانشجویان ما باید هنر را مغتنم بدانند و آن را در جهت انعكاس مفاهیم و ارزش‏های اسلامی مردم به كار ببرند.(15)كاری كه به نظر بنده باید بشود این است كه: مفاهیم اسلامی و ارزش‏های اسلامی درست شناخته و دانسته شده تا سرچشمه‏های گوناگون هنری به خودی خود بجوشد و بروز كند.(16)در یك جامعه‏ی اسلامی، هنر باید منطبق با موازین اسلامی باشد و انحراف در مسایل هنری به هر شكل كه باشد، پذیرفته نیست.(17)
هنر در صورتی ارزش دارد كه یك محتوایی داشته باشد و یك چیزی را بیاموزد. خطی را كه مردم آن را تعقیب می‏كنند، روشن كند. در كل برای سعادت و رستگاری مردم، یك عامل باشد؛ این هنر را هنر متعهد می‏نامند.(18)پیغمبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از همه‏ی ابزارهای ممكن برای حمل همین فكری كه شما هنرمندان به دنبال این هستید، استفاده كردند. در این راه از فاخرترین و مترقی‏ترین نوع هنر كه در قرآن متجلی است، بهره جستند. شما اگر در قرآن كریم و بیانات حضرت رسول ( صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ) دقت كنید، خواهید دید كه در مفهوم «توحید»، دشمنی با شرك و بت و شیطان، كه مظهر پلیدی است، تصمیم بر تلاش و كار خستگی‏ناپذیری، محبت به مردم و تكریم انسان و انسانیت و حمایت از مظلومان و مستضعفان، در سرار آن موج می‏زند. یعنی كلیه‏ی اصول اسلام و مسایلی كه جزء پایه‏های اساسی انقلاب به شمار می‏رود، در تمام قرآن و ادبیات درست صدراسلام موج‏می‏زند و هیچ‏گونه ‏حركت‏ زیگزاگی ‏در آن ‏نیست.(19)در زمینه‏ی هنر و تربیت هنری، ما در گذشته و پیش از انقلاب متأسفانه خیلی كم كاری داشتیم و این باید جبران بشود.(20)
هزاران چشمه‏ی جوشنده را دست‏های پلید و خائن آلوده كردند؛ نه فقط در دوران رژیم ستم شاهی وابسته كه اوج محنت و نكبت بود، بلكه در طول قرن‏ها. ما از لحاظ هنری ملتی هستیم كه استعدادمان از ملت‏های دیگر كم‏تر نیست؛ تاآن حد كه من با هنر و هنرمندی آشنا هستم، می‏بینم كه ما خیلی سابقه داریم. مضامینی كه در شعرهای ما، در قصه‏ها و در برخی از انواع دیگر هنر در كشور و ملت ما هست و از دیرزمان وجود داشته، برجسته است. در زمان خودمان هم، آن دوران محنت بزرگ تاریخ ملت ایران كه آّمده بودند تا همه چیز را غارت كنند و ببرند و خورده بودند، می‏دیدیم استعدادهای بسیار برجسته ای در زمینه‏ی شعر، در زمینه‏ی قصه‏نویسی و در زمینه‏ی فیلم و عكس و چیزهای دیگر وجود داشت، اما این سرچشمه‏ها را با دست‏های آلوده‏ی خودشان آن چنان آلودند كه نه فقط تشنگی رابر طرف نمی‏كرد، نه فقط شفابخش نبود، كه كشنده بود.(21)
وقتی انقلاب شد، همه چیز ما عوض شد. همه‏ی جریان‏ها تغییر پیدا كرد. هنر هم همین‏طور. بگذریم از تعداد هنرمندی كه باز هم‏حاضر نشدند با مردم راه بیایند و در خدمت قرار بگیرند.(22)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:هنر اسلامی, ] [ 7:31 ] [ اكبر احمدي ]

هنر، عبارت است از: كیفیت بیان و ادای یك مطلب به شكلی زیبا و ظریف و توأم با ذوق. این را ما هنر می‏گوییم كه شامل: سخن گفتن، شعر گفتن، داستان نوشتن، نویسندگی‏های هنرمندانه و انواع و اقسام شاخه‏های گوناگون، هنر می شود. در هنر اصل این است كه آن هنرمند، یك پیام و مقصود و مضمونی در ذهن داشته باشد و بخواهد آن را به مخاطبین خودش تعلیم بدهد و به ذهن‏ها و دل‏ها برساند و در آن رسوخ بدهد. دوم این كه آن كار را با ظرافت و زیبایی و به صورت جاذبه دار انجام دهد؛ كه این را ما هنر می‏گوییم و هنر را به این ترتیب تعریف می‏كنیم.(1)می‏دانید هنر این خصوصیت را دارد كه به خاطر ملایمت با طبع آدمی، بی شك در طبع او اثر می‏كند. هر هنری در طبع آدمی اثر می‏گذارد، اگر چه آن كسی كه مورد اثر قرار گرفته، نتواند آن هنر را تحلیل كند. هنر اثر خود را می‏گذارد؛ یعنی دل را منقلب می‏كند و اثری در روح باقی می‏گذارد. هر چه‏مایه‏ی هنری كم‏تر باشد، اثر هم‏كم‏تر می‏شود.(2)

هنر، مكمل وجود انسان و جامعه است(3) و «هنر برای هنر»، حرفی است بی معنا.(4)هنر، یك شیوه‏ی بیان و یك شیوه‏ی ادا كردن است؛ حقیقت هنر چیزی جز این نیست. منتها این شیوه‏ی ادا و این شیوه‏ی بیان، وقتی كه هنر به معنای حقیقی كلمه شد از همه چیز دیگر، از هر تبیین دیگر، رساتر و دقیق‏تر و سازگارتر است.(5)
هنر، بیان كننده‏ی احساس انسان است و بدون هنر اتصال دوره های مختلف تاریخ انسان میسر نیست.(6) هنر دقیق ترین و رساترین وسیله‏ی انعكاس اندیشه ها و آرمان‏های شریف می‏باشد.(7)هنری كه در خدمت حق، انسانیّت و راستی و درستی قرار داشته باشد، ارزشمند محسوب می‏شود.(8) اگر در جامعه درخشش هنر وجود داشته باشد، فضای جامعه درخشان می‏شود.(9)مردم را باید با مؤثرترین ابزارها با مسایل آشنا كرد كه البته باید روی ابزارهای هنری تكیه و تأكید بیش‏تری بشود و یك مجموعه‏ی هنری در این رابطه به صورت مبانی كاری، مشغول فعالیت باشند. ما در زمینه‏ی كار هنری در گذشته و پیش از انقلاب خیلی كم كاری داشته‏ایم.(10)من روی این مسأله‏ی هنر خیلی اهتمام دارم؛ ما از لحاظ هنر عقب هستیم. دنیا از ابزار هنر علیه انقلاب به شدّت استفاده می‏كند. البته این را هم عرض بكنم كه من با این كه این ارشاد و هدایت واقعی را قبول دارم و شدیداً به آن معتقد هستم، سخت‏گیری نسبت به بعضی چیزها را قبول ندارم. لذا هر چیزی را كه می‏خواهید مقرر بكنید، سعی بشود از یك بینش فكری و منطقی قابل دفاع ناشی شده باشد.(11)اگر یك انقلاب و یك فرهنگ، یك تمدن و یك حقیقت به میدان هنر راه نیابد و از شیوه‏های هنری برای مطرح شدن بهره‏گیری نكند، آن انقلاب، فرهنگ و تمدن در جامعه رشد نخواهد كرد.(12)شكی نیست كه كسانی كه تفكر یا انگیزه یا اَهوای غلط دارند، از هنر استفاده خواهند كرد. هنر چیزی است كه همه‏ی صاحبان شعور در جهان می‏خواهند از آن استفاده كنند. اصلاً در دنیا هیچ صاحب عقلی وجود ندارد كه نخواهد از هنر استفاده كند. یكی از انواع استفاده هم این است كه اندیشه‏ی ناپاكی را به وسیله‏ی هنر در ذهن انسان‏ها بریزند.(13


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, ] [ 7:11 ] [ اكبر احمدي ]

·         قطِّ یا برشِ قلمِ تعلیق مانند خط نستعلیق، بین «تحریف» (ارتفاع بیشتر نیش راستِ قلم از نیشِ چپ) و «مستوی» (قلمی که برش آن تَخت و بین صفر تا ده درجه باشد) است، و هم «محرّف» (قلمی که زاویة برش آن تُند و در حدود 35 تا 45 درجه باشد) است. حرکات قلم در این خط نرم و تقریباً «دور» (گردش حروف که در دایره‌های معکوس و مستقیم مانند «ح» و «ق» و گِردی سَرِ «ف» و «ق» و «و» و مانند آن به‌وجود می‌آید) است.

·         برخی از محققان معتقدند که نَسخِ شیوه ایرانی یا خط تحریری که تحت تأثیر خط‌های باستانی ایرانی همچون پهلوی و اوستایی نوشته می شد در شکل گیری خط تعلیق مۆثر بوده است.

·         پیدایش شکل‌های ابتدایی خط تعلیق را برخی محققان بین سده‌های چهارم تا ششم هجری تخمین زده‌اند و برخی قدیمی‌ترین نمونه‌های خط تعلیق را مربوط به سدهء نهم هجری ذکر کرده‌اند. با این وجود کهنترین نمونه‌های به جا مانده از تعلیق و شکسته تعلیق در ایران، سندی متعلق به سدهء هشتم هجری و سند دیگری متعلق به سده نهم سند صادره از بقعه شیخ ابواسحاق کازرونی، مربوط به سال 826 ه ‍ . ق است. شاید قدیمی‌ترین سندی که به خط تعلیق در دست است فرمان ایلخان گیخاتو (حک 694-690 ه / 1295-1291 م) نوه‏ هولاکو باشد که «نخستین فرمان فارسی ایلخانان» لقب گرفته است. این سند که درباره‏ حفظ منافع موقوفه‏ یک خانقاه است در شمال غرب ایران صادر شده و تاریخ 692 ه ‍ . ق/1293 م را دارد.

·         خط تعلیق بیشتر به عنوان خط تحریری و برای نوشتن نامه‌ها و فرمان‌های حکومتی به‌کار می‌رفته است. به‌نظر می‌رسد خط تعلیق در اثر نیاز به تندنویسی در امور منشی‌گری شکل گرفته باشد. پیوسته نوشتن کلمات و کمتر جدا کردن قلم از کاغذ در این شیوه به سرعت کاتب می‌افزود.

·         اسناد متعدد به‌جا مانده از سده دهم هجری و تدوین رساله‌هایی درباره قواعد نگارش تعلیق در آن سده، نشان می‌دهد که خط تعلیق در سده دهم رواج بسیار داشته است. برخی از خوشنویسان ایرانی که در اواخر عمر شاه طهماسب صفوی (درگذشت 984 هـ.ق) به عثمانی مهاجرت کردند، خط تعلیق را به‌تدریج در این نواحی و نیز در مصر رواج دادند. عثمانیان بنا به ذوق و سلیقه خود در تعلیق ایرانی تغییراتی به‌وجود آوردند؛ در تعلیق عثمانی نیم دایره‌های آخر حروفِ مدور، بزرگتر است . کاتبان دربار عثمانی شیوه خود را «دیوانی» نامیدند. منسوب به «دیوان» یا بخش اداری دربار. این خط هنوز به دو شیوه «دیوانی خفی» و «دیوانی جلی» در کشورهای عربی متداول است.

·         خط تعلیق تا سده دهم هـ.ق در ایران رواج کامل داشت؛ اما با پیدایش و کاربرد وسیع خط نستعلیق که دومین شیوه اختصاصی ایرانیان در خوشنویسی بود، همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان در دوره صفوی، خط تعلیق رفته رفته به فراموشی سپرده شد. شکل گیری خط شکسته‌نستعلیق که سومین خط ویژه ایرانیان بود نیز کاربرد تعلیق را بیش از پیش کاهش داد. این روند به آرامی تا پایان سده دوازدهم هجری ادامه داشت تا آن که پیشرفت و رواج چشم‌گیر خط شکسته‌نستعلیق توسط درویش عبدالمجید طالقانی (1185ق) موجب فراموشی کامل خط تعلیق شد. خط تعلیق یکی از پایه‌های مهم خط نستعلیق و شکسته نستعلیق به‌شمار می‌رود.

·         در باره اینکه چه کسی واضع یا پدیدآورنده خط تعلیق است اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد؛ برخی که ریشه خط تعلیق را بسیار کهن میدانند و قدمت آن را هم پایه خطوط ششگانه اسلامی می دانند واضعِ آن را خواجه ابوالعال معرفی کرده‌اند و معتقدند خواجه ابوالعال خط تعلیق را از خط پیرآموز که نوعی خط قدیمی ایرانی بوده استخراج کرده است و برخی دیگر، واضعِ آن را حسن بن حسین فارسی خوشنویس سده چهارم هجری، از کاتبان دربار دیلمیان، دانسته و گفته‌اند که وی آن را از خطوط نسخ و ثلث و رقاع استخراج کرده است.

·         اما پذیرفته‌ترین نظر آن است که خواجه تاج سلیمانی یا سلمانی (درگذشت 897 هـ.ق) مبدع این شیوه از نگارش بوده است، لیکن به دلیل آثار به جا مانده از این خط تعلیق پیش از خواجه تاج، این که او پدیدآورنده این خط است چندان صحیح به نظر نمی‌رسد به نظر می‌رسد وی نخستین خوشنویسی بوده که تلاشهای مۆثری برای شکل‌گیری، قاعده‌مندی و گسترش این خط کرده است. پس از خواجه تاج سلمانی، خواجه عبدالحی منشی استرآبادی (درگذشت 907 هـ.ق) که منشی و نویسنده فرمان‌های سلطان ابوسعید تیموری بود و منشیان آق قوینلو (حک : ح 800 ـ 908) دنباله‌رو سنّت وی بودند، با قاعده‌مند کردن بیشتر خط تعلیق، سهم زیادی در شکوفایی این خط داشت.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:قطِّ یا برشِ قلمِ تعلیق , ] [ 16:19 ] [ اكبر احمدي ]

·         خط تعلیق، زمینه‌ساز پیدایش دو خط دیگر ایرانی یعنی نستعلیق و شکسته نستعلیق بود. رواج و رونق این دو خط از کاربرد تعلیق کاست تا جایی که تقریباً به بوته فراموشی سپرده شد.

·         خط تعلیق بیشتر به عنوان خط تحریری و برای نوشتن نامه‌ها و فرمان‌های حکومتی به‌کار می‌رفته است. به‌نظر می‌رسد خط تعلیق در اثر نیاز به تندنویسی در امور منشی‌گری شکل گرفته باشد. پیوسته نوشتن کلمات و کمتر جدا کردن قلم از کاغذ در این شیوه به سرعت کاتب می‌افزود. افزون برآن کلمات و حروف در خط تعلیق درهم پیچیده‏اند و به طور پیوسته نگاشته می‏شوند از این رو تغییر و تصرف در آن کمتر ممکن است. این نکته به‌ویژه برای فرمان‌ها و منشورهای حکومتی و اسناد مختلف حائز اهمیت بود.

·         در ابتدا مانند خط دیوانی در دربار عثمانیان، خط تعلیق برای نوشتن مکاتبات و مراسلات دولتی و تنظیم احکام حکومتی در دواوین و دربارهای ایرانی به‌کار می‌رفت و تعلیق‌نویسان اغلب ملزم بودند خطوط دیوانی، معکوس (وارونه نویسی)، سیاق و طغرایی را هم خوب بنویسند کاربرد مراسلاتی و نیز طرز نگارش تعلیق، آن را به «خط ترسل» نیز معروف ساخت. بعدها از این خط برای ایجاد آثار هنری خوشنویسی هم استفاده شد.

·         خط تَعلیق یا ترسل اولین شیوه از خوشنویسی اسلامی است که خاص ایرانیان پدید آمده است. به نظر می‌رسد این شیوه از خوشنویسی در اواسط سدهء هفتم از ترکیب و توسعهء دو خط توقیع و رقاع و تحت تاثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی به‌وجود آمده باشد.

·         تعلیق در لغت به‌معنای «درآویختن چیزی به چیزی» است و اطلاق نام تعلیق به این شیوه از نگارش، ناشی از پیچیدگی در نوشتن حروف و روانی حرکات در آن است که گویا بر روی کاغذ معلق‌اند. خط ترسل هم از این سبب به این شیوه اطلاق شده که کاربرد آن برای امور مراسلاتی بوده است.

·         خط تعلیق دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهء ترکیب‌های متنوع و کمپوزیسیون‌های گوناگون است. از این رو خواندن و نوشتن آن سخت است و بیشتر در بین کاتبان و کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی باشند. در تعلیق برخلاف خطوط ششگانه از علامت‌هایی چون زیر و زبر و پیش استفاده نمی‌شود. کلمات و اجزای حروف در تعلیق تودرتو و متصل به‌هم است و واژه‌ها و حروف آن یکنواخت نیستند، یعنی گاهی درشت و گاهی ریز و لاغر نوشته می‌شوند.

·         در تعلیق‌نویسی، علاوه بر آن که اغلب حروف جدا از هم را متصل می‌نویسند، گاهی چندین کلمه را به دنبال هم و پیوسته می‌آورند. به این روش، که به سبب تندنویسی ایجاد شده، «شکستهء تعلیق» نیز می‌گویند. نظم و ترتیب و تناسب اجزای حروف و کلمات، که در خطوط ششگانه به دقت دنبال می‌شود، در تعلیق همانند خط دیوانی چندان مورد توجه نیست؛ تا حدی که کلمات و حروف آن اغلب یکنواخت نبوده و گاه درشت و گاهی ریز نوشته می‌شود. دوایر در این خط زیاد است و منحنی‌ها تمامی خط را تشکیل داده‌اند و تقریباً هیچ اثری از خطوط صاف و مستقیم وجود ندارد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:• خط تعلیق, زمینه‌ساز , ] [ 16:16 ] [ اكبر احمدي ]

·         از قرن پنجم هجرى در نسخ تحریرى (شیوهء ایرانی) به تدریج دگرگونى‌هایى پدید آمد و از اواسط قرن هفتم بر اثر تکامل قلم ایرانى خطى بوجود آمد که مقتبس از آن و نیز خط توقیع و رقاع بود و به نام خط تعلیق کمال و رواج یافت. این خط در تحریر کتاب‌ها و دیوان‌هاى شعر یکار مى‌رفت و تا قرن هشتم رو به تکامل رفت.

·        

         خط تَعلیق یا ترسل اولین شیوه از خوشنویسی اسلامی است که خاص ایرانیان پدید آمده است. به نظر می‌رسد این شیوه از خوشنویسی در اواسط سدهء هفتم از ترکیب و توسعهء دو خط توقیع و رقاع و تحت تاثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی به‌وجود آمده باشد·   خط تعلیق را می‌توان نخستین خط کاملا ایرانی دانست. درواقع این شیوه اولین نوع خوشنویسی بود که برای خط پارسی که از عربی منشعب شده بود، ابداع گشت و در آن علامت‌های زیر و زبر و پیش به‌کار نمی‌رفت. تعلیق خطی تودرتو و متصل به‌هم است و کلمات و حروف در آن یکنواخت نوشته نمی‌شوند، یعنی گاهی بزرگ و گاهی ریزند. خط تعلیق دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت فراوان در ارائهء ترکیب‌های متنوع را دارد. به همین سبب بیشتر در بین افرادی رواج داشت که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بوده‌اند. این خط ویژه کاتبان دربارها و دیوان‌های حکومتی بوده از این رو این خط به تدریج کاربرد خود را از دست داده است  این خط حدود یکصد سال رواج کامل داشت و پس از آن رفته رفته با پیدایش نستعلیق و سپس شکسته نستعلیق از رواج آن کاسته شد و رونق سابق را از دست داد. عده‌ای ابداع این خط را به خواجه تاج سلمانی اصفهانی نسبت می‌دهند. اما در واقع او این خط را قانونمند کرد و بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استرابادی برای آن قواعد و اصول بیشتری به‌وجود آمد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:خط تعلیق, نخستین خط ایرانی, ] [ 16:11 ] [ اكبر احمدي ]

در آغاز قرن بیست و یکم، کشور امریکا از لحاظ تنوع دین، آشفته ترین کشور است، بیش از دوهزار و صد گروه دینى در این کشور وجود دارد که هریک وابسته به آیین و مسلکى خاص است.
البته از دو قرن پیش، تنوع دین و مسلک، درون جامعه مسیحى شکل گرفت. کلیساى مسیحیان که از ابتداى تشکیل کشور آمریکا حضور داشت، تنها با گذشت یک قرن، 300 انشعاب جدید را به وجود آورد.
کشور آمریکا هم نه مخالف، بلکه از این کار بسیار خشنود گردید، چون شعار سردمداران این کشور به جامعه خویش این است؛ »زندگى کن و بگذار زندگى کنم« این شعار تأکید شدیدى بر فردگرایى در مسائل دینى دارد. کسى نباید مزاحم دیگرى شود؛ دینى که انتخاب کردى، مهم نیست؛ مهم آن است که این پایبندى به دین، نباید مزاحم آزادى دیگرى یا سیاست کشور شود

 مؤلفه هاى سکولار:

جنبش دانشجویى سال 1970 در آمریکا و اروپا، درخواست جوانان و زمزمه هاى بازگشت به معنویت، تمدن غرب را بر آن داشت، تا براساس همان نگاه »کشور براى قیصر، کلیسا براى پاپ«، معنویاتى تازه به جامعه تزریق کنند تا نه کشور از چنگالشان درآید، نه روح تشنه حقیقت تشنه بماند و چه معنویتى بهتر از معنویت سکولار که اساس و بنیان آن، جدایى دین از سیاست است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:معنویت سکولار, ] [ 7:32 ] [ اكبر احمدي ]

تهاجم فرهنگى

تهاجم فرهنگى، به معنى انتقال معانى میان نظام هاى فرهنگى، بدون رضایت دو طرف است؛ به عبارت دیگر، اگر نظامى فرهنگى، ارزش هاى خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگرى تحمیل کند، تهاجم فرهنگى صورت مى گیرد. خلاف مبادله فرهنگى که در آن، نظام ها توسعه یافته و تغییرات را بر مى تابند.در تهاجم فرهنگى، ارزش هاى اصلى هر نظام تردید یافته و به مرور زمان نظام هاى ارزشى و فرهنگى از بین مى روند.(7) البته به گمان بسیارى اندیشمندان، فرهنگ ذاتا در حال تحوّل بوده و توسعه فرهنگى، در گرو وجود ارتباطات و تعاملات فرهنگى است. با این حال در صورت بروز یکى از اشکال ذیل، این فرایند مثبت صورت تهاجمى به خود گرفته، بروز تهاجم فرهنگى را در پى دارد:شکل یکم. تحمیل عنصرى به جاى گزینش آن (تحمیل فرهنگى)؛شکل دوم. پذیرش عناصر تازه به جاى تحلیل آنها (تخریب فرهنگى)؛شکل سوم. مصرفى بودن فرهنگ، به جاى مولّد بودن آن (تسلیم فرهنگى).(8)

3. تهاجم نوپدید قرن بیست و یکم

در تاریخ تمدن بشرى، نه دین بى فرهنگ داریم؛ نه فرهنگ بى دین. البته در این میان، این دین است که تمدن ها را پدید مى آورد.(9)به نظر مى رسد، رابطه دین و فرهنگ، عموم و خصوص مطلق باشد. البته با لحاظ این نکته که دین عام باشد و فرهنگ خاص؛ اما نمى توان نقش مؤثر و اثرگذار فرهنگ در حوزه دین را نادیده گرفت و در نگرش هاى متفاوت، جاى این عام و خاص عوض مى شود.از آنجا که دین، ساحت هاى مختلفى دارد و هر ساحت شئونى از زندگى فردى انسان را در بر مى گیرد؛ براى مثال دین افزون بر پرداختن به شأن جاویدان هستى آدمى، متکفّل دادن جهت اساسى به جنبه متغیر زندگى او نیز هست و آهنگ اصلى حرکت او را به سوى کمال تنظیم مى کند.این انسان است که با بینش و برداشت خاص خود از دین، البته با رعایت موازین اسلام، در زمان ها و مکان هاى مختلف، تکلیف خود را مى شناسد.(10) از این راه مى توان صُور مختلف حضور دین داران را در عرصه تهاجم فرهنگى که در ارتباط مستقیم با دین است، برشمرد.این تهاجم نوپدید دینى، به سه روش است:
الف. تحمیل ارزش هاى دینى بیگانه به درون فرهنگ اسلامى.
ب. تخریب بنیان هاى ارزش دین مبین اسلام.
ج. تحدید مرزهاى گسترده اسلام و ممانعت از تولید فرهنگ اسلامى.(11)
دشمن از هر راهى منتظر ضربه زدن است و به دنبال سلاح روز مى گردد تا از همان طریق، دین را به انزوا کشیده، اهداف خویش را پیش برد.
تاریخ نشان دهنده سیر تهاجم به ساحت پاک اسلام است، از مشوه کردن اسلام و سیماى جذاب حضرت محمد(ص) که در تاریخ پیدایش اسلام و عکس العمل یهودیان و مسیحیان وقت ریشه دارد، شروع شده و تا حال، به انحاى مختلف، از سوى یهودیان و مسیحیان ادامه دارد.
خداى تبارک و تعالى در این رابطه، به حضرت محمد(ص) فرمود: اى پیامبر میان ایشان (یهودیان) براساس آنچه خداوند نازل فرموده، حکم کن و از اهواى ایشان بر حذر باش که ایشان در پى انحراف تو، از بعضى احکام الهى اند.(12)
استمرار این هجمه تا حال نیز ادامه دارد.
منتگرى وات، در شرح احوال حضرت رسول(ص) مى گوید: هرگاه تنها مى ماند و در مأموریت خود براى پیامبرى، دچار تردید مى شد، به خدیجه روى مى آورد.
یا اسقف توربین، در تاریخ شارل بزرگ مى نویسد: بتى که صحرانشینان آن را مى پرستیدند، به دست شخص محمد [ص] ساخته شده بود.
وى در زمان حیات خود به واسطه گروهى از اجنه و شیاطین، با هنر سحر و جادو، داراى چنان نیروى غیر قابل مقاومتى شده بود که به هیچ وجه شکسته نمى شد.(13)
این روش تخریب تا آنجا ادامه یافت که به کتاب »آیات شیطانى« سلمان رشدى منتهى شد. البته این روش هنوز ادامه دارد و در خارج از مرزهاى اسلام بسیار اثرگذار است.
روش اثرگذار دیگر »تحدید دین« است. در جریان تحدید دین، آنچه مورد هجوم واقع مى شود نه تنها ماهیت گوهر اصلى دین، بلکه قلمرو حاکمیت و حضور دین است.
کنار نهادن دین از عرصه هاى مهمى چون »علم و دانش« یا »سیاست«، خود موجب »فردى شدن« دین مى شود و در نهایت شاهد آن خواهیم بود که دین از عمل بر روى کره خاکى منع شده و تنها امرى اخروى قلمداد مى شود و کار دنیا را کنار گذاشته، آخرت مى پردازد.
این تصویر ساده، از دردى قدیمى در پیکره عالم اسلامى حکایت دارد که چندین سال است، در غالب فلسفه هاى گوناگون، به حیات خود ادامه مى دهد(14) و شاید مهم ترین و به روزترین، جریان دینى ضداسلام باشد که به صورت غیر مستقیم، به زوال دین در جوامع امروزى مى شود.
از ویژگى هاى مهم این جریان این است که از »دین علیه دین« بهره مى گیرند.
و این کار توسط تحریف اصول و ارزش هاى دینى به انجام مى رسد.
تهاجم نوپدید دینِ انسان ساخت علیه دین حق، از خطرناک ترین حالات تهاجم فرهنگى است، زیرا اهداف دشمن و چگونگى عملکرد آنها به روشنى مشخص نیست. به همین دلیل، توجه به این مسئله، از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. تهاجم فرهنگى از این نوع به شبیخون فرهنگى و ناتوى فرهنگى تبدیل مى شود.
در دایرة المعارف ادیان جدید که به تازگى در انگلیس منتشر شده است، بیش از 2000 دین و مرام عرفانى که هریک متدینان و مؤمنان خاص خود را دارد، شناسایى شده است.
برخى از این ادیان و مکاتب بسیار فعال اند؟ مانند کلیساى شیطان، شاهدان یهوه، کلسیاى علم شناسى، فرزندان خداوند، اکنکار (دین نور و صوت)، مورمون ها و جامعه بین المللى وجدان کریشنا که فضایى عینى و تبلیغات رسمى در سطح جهان دارند.
برخى دیگر نیز مانند زیر مجموعه ذن و بودسیم که در ایران تحت عنوان »اشو« تبلیغ مى شوند، وجود دارد و بسیار فعال اند. عمق شبیخون تنها در قالب آمار به چشم مى آید، حدود 80 میلیون نسخه کتاب در مورد عرفان هاى کاذب در کشور منتشر شده است و بعضى از این کتب، بیش از 15 بار تجدید چاپ شده اند.
در جامعه ایران اسلامى، محققان حدود 2 هزار عنوان کتاب در زمینه توسعه عرفان هاى تصنعى شناسایى کرده و حدود 50 فرقه و نحله نوظهور، داراى سایت، مؤسسه یا وبلاک بوده و فعالیت بیشتر و نمایان ترى در کشور دارند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:تهاجم فرهنگى, ] [ 7:29 ] [ اكبر احمدي ]

البته نباید از شاخصه معنویت هاى کاذب غافل ماند و جاذبه هاى آن را نادیده گرفت؛ معنویات کاذب، عموماً تفکر زدا هستند و چهار مقوله الکل، اعتیاد، سکس و مدیتیشن در آنها به وفور یافت مى شود؛ که قدرت جذب کنندگى بالایى میان جوانان دارد و باتوجه به غریزه جوانى فرد(میل جنسى)، هم روح او را تسخیر کرده، هم اهداف پلید خویش را پیش مى برند.در این مقاله سعى شده، طى چند گفتار، ضمن توضیح تهاجم معنوى، به بازخوانى معنویت سکولار پرداخته و پس از توضیح، تشریح و نقد منصفانه آن، راه مقابله با چنین معنویت هایى را متذکر شویم.دین، تهاجم فرهنگى و تهاجم نوپدید

1. دین

شاید هیچ کلمه دیگرى چون دین نباشد؛ خیلى صاف و ساده به کارمى رود و در واقع نمایان گر نگرشى است که نه تنها بسیار متفاوت بلکه، مانعة الجمع اند.(1)عده اى کلمه دین را از دیانت مى دانند که از فارسى گرفته شده و به معناى شریعت و قانون است و عده دیگر، دین را حسى روحانى که نیک و بد را از هم تمییز مى دهد.(2)در نظر گروهى از روانشناسان به دین، در ضمیر هر یک از افراد بشر، تصور کم و بیش مبهمى از مبدأ کل یعنى آفریننده جهان موجود است و همه کس، طبیعتاً به درک آن مبدأ میل دارند؛ حس دینى همین تمایل طبیعى که در همه افراد بشر یکى است.دین، نزد آنها به واسطه اختلاف محیطها و مناسبت هاى دیگر متفاوت گردیده، در نتیجه ادیان مختلف به وجود آمده است بر اساس همین نگاه، شرک، دین نخستین آدمیان نادان بوده و خداپرستى دینى است که بعدها از درون شرک سر بر آورد.(3)گروهى از جامعه شناسان چون امیل دورکیم، جامعه شناس مشهور فرانسوى معتقدند:دین نظام وحدت یافته اى از اعتقاد و اعمال مربوط به اشیاء مقدس، یعنى اشیایى که مجزّا شده و تحریم گردیده اند. اعتقاد و اعمالى که همه گروندگان را در جمعیت اخلاقى واحدى که معبد نامیده مى شود، وحدت مى بخشد.(4)ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایى که نگاهى فردى به دین دارد، مى گوید همان گونه که اکنون من از شما مى خواهم که دواطلبانه آن را بپذیرید، باید براى ما به معنى احساسات، اعمال و تجربیات هر یک از افراد بشر در خلوت خود، تا جایى که فرد خود را در رابطه با هر آنچه که الهى مى پندارد و مى بیند، بوده باشد.(5)جان هیک نیز معتقد شده که تعریف واحدى براى دین وجود ندارد.دین به اندازه اى ساده است که هر بچه عاقل و بالغ، یا هر آدم بزرگى مى تواند یک تجربه دینى حقیقى داشته باشد و به اندازه اى جامع و پیچیده است که فهم کامل و بهره گیرى تام از آن به تجربه و تحلیل نیازمند است.(6)دین به این معنا متکثر و متعدد مى شود. دریایى که از هر طرف جرعه اى بردارى، هم دریا هست و هم نیست.البته به نظر نگارنده مى توان معناى واحدى از دین ارائه کرد؛ دین اعتقاد به یک نیروى فراتر از خود است (حال ماورایى یا غیر ماورایى) که تقدیس یا تکریم فرد، نسبت به آن نیرو را لازم مى آورد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:جاذبه معنویات کاذب, ] [ 7:26 ] [ اكبر احمدي ]

نویسنده:مشهدیان عطاش وهاب 

تهاجم ملتى به ملت دیگر، به طُرُق مختلف امکان پذیر است. در بین انواع مختلف، تهاجم فرهنگى، به خصوص تهاجم معنویت، از بقیه خطرناک تر است. این تهاجم است که به ناتوى فرهنگى یا شبیخون فرهنگى تبدیل مى شود.
آنجا که معنویت هاى کاذب و پرزرق و برق، به جنگ معنویت حقیقى آمده، با نشانه رفتن مؤلفه هاى راستین معنوى، خود را جایگزین مى کنند و روح و روان مخاطب را تحت سیطره خویش در مى آورند. معنویات کاذب، با دو ابزار به روز بودن و ساده بودن، موجب جمع میان دین و دنیا براى مریدان خویش مى شوند.

خود باختگى معنوى

ورود تفکر غربى به شرق و نیز به سرزمین ما ایران، حاصل دلایلى است که اهم آن، خودباختگى است.
خودباختگى از سموم روانى است که معمولاً در فرد یا گروهى به وجود مى آید و موجب بى ارزش دانستن خود و اکثر هنجارهاى اعتقادى و رفتارى جامعه خویش مى گردد. در عوض فرد هنجار مقابل را داراى ارزش دانسته، بى تفکر از او تأثیر مى پذیرد.
خودباختگى فرهنگى و به تبع آن خودباختگى معنوى، از شاخه هاى اصلى خودباختگى درشمار مى آید، که در آن فرد، نسبت به اعتقادات راستین خویش، دچار شک و سردرگمى مى شود و با حالتى سرخورده و سرزنش گونه، به اعتقادات خویش مى نگرد، و در عوض ناحق را حق فرض کرده، به معنویت هاى کاذب و نوپدید، نگاهى اصالى دارد و همین که از غرب وارد شده، آن را پذیرفته و به عنوان الگو قرار مى دهد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:معنویت هاى کاذب و تهاجم معنوى, ] [ 7:35 ] [ اكبر احمدي ]

نویسنده:حسین غروى 

اشاره

آیت الله شیخ محمد حسین غروى مشهور به کمپانى از فقیهان بزرگ نجف در سده ى اخیر است؛ عارف و حکیم و مفسر و ادیب و استاد بسیارى از مراجع و بزربگان از جمله علامه طباطبایى و آیت الله العظمى بهجت. آیت الله کمپانى در شعر طبعى روان داشت و مفتقر تخلص مى کرد. فصلى شورانگیز از دیوان اشعار آن بزرگ ویژه ى غزل هاى مهدوى است؛ غزل هاى مهجورى و مشتاقى و انتظار، بخشى از این فصل، غزل هاى پیوسته اى است خطاب به حضرت حجت(عج). به پیشواز نیمه ى شعبان از این باغستان چند خوشه غزل چیده ایم.
اى شمع جهان افروز بیا
وى شاهد عالم سوز بیا
اى مهر سپهر قلمرو غیب
شد روز ظهور و بروز بیا
اى طائر اسعد فرخ رخ
امروز توئى پیروز بیا
روزم همه از شب خیره تر است
اى خود شب ما را روز بیا
ما دیده به راه تو دوخته ایم
از ما همه چشم مدوز بیا
عمریست گذشته به نادانى
اى علم و ادب آموز بیا
شد گلشن عمر خزان از غم
اى باد خوش نوروز بیا
من (مفتقر) رنجور توام
تا جان به لب است هنوز بیا


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:نامه هاى شوق, ] [ 7:29 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 ... 39 40 41 42 43 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 281
بازدید دیروز : 84
بازدید هفته : 281
بازدید ماه : 1671
بازدید کل : 175233
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك