كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||
|
هوش فرهنگى را نیز مى توان هم چون سایر جنبه هاى شخصیت پرورش داد. در این زمینه باید به دو نکته تاکید کرد: نخست این که چنین کارى تنها از عهده افراد واجد صلاحیت؛ همچون روانشناسان حرفه اى برمى آید. دوم این که، بهبود هوش فرهنگى باید در راستاى برنامه جامع پرورش راهبردى منابع انسانى سازمان و درکنار سایر جنبه هاى این برنامه صورت گیرد.
گامهایى برداشته شود. ایرلى و موساکوفسکى(2004) : گام اول: فرد در شروع تلاش براى پرورش هوش فرهنگى ، نقاط قوت و ضعف خود در این زمینه را بررسى مى کند . در این گام نتایج حاصل از اندازه گیرى هوش فرهنگى در اختیار فرد قرار مى گیرد. گام دوم: شخص متناسب با نقاط ضعفش ، برنامه هاى آموزشى لازم را انتخاب مى کند . براى مثال ، فردى که فاقد هوش فرهنگى فیزیکى است، در کلاس هاى مربوط به رفتار شرکت مى کند یا کسى که در بعد شناختى ضعف دارد ، توان استدلال استقرایى و قیاسى خود را پرورش مى دهد. گام سوم: آموزشى که در گام پیشن تعیین شد، به مرحله اجرا گذاشته مى شود. اگر فرد از لحاظ جنبه انگیزشى داراى مشکل است، به او یک سرى تمرینهاى ساده داده مى شود؛ مانند این که در یک کشور غریب از کجا و چگونه مى خواهد روزنامه مورد نظرش را بیابد. گام چهارم: فرد منابع لازم را براى پشتیبانى از رویکردى که انتخاب کرده است و قصد تقویت آن را دارد فراهم مى کند . اگر نقاط ضعف جنبه تحلیلى دارد، نخست باید رویدادها را ببیند و سپس تشریح کند که چه الگوهایى باید مورد استفاده قرار گیرد . گام ششم: شخصى که وارد یک موقعیت فرهنگى جدید مى شود، باید بر جوّ غریبانه آن غلبه کند. بنابراین، با مواجه کردن فرد با موقعیتهاى جدیدِ فرهنگى ، به او کمک مى کنیم تا مهارتهاى کسب شده و نحوه به کارگیرى آنها را مورد ارزیابى مجدد قرار دهد. پس از این ارزیابى ممکن است در حوزه هاى خاصى خود را نیازمند آموزش بیشترى ببیند. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:تقویت هوش فرهنگى, ] [ 7:25 ] [ اكبر احمدي ]
ایرلى و موساکوفسکى10(2004) هوش فرهنگى را مشتمل بر سه جزء مى دانند : شناختى ، فیزیکى و احساسى - انگیزشى . به عبارت دیگر، باید هوش فرهنگى را در بدن ، سر و قلب جستجو کرد . اگر چه اغلب مدیران در هر سه زمینه به یک اندازه توانمند نیستند ، اما هر قابلیتى بدون دو قابلیتِ دیگر به طور جدّى بامانع مواجه مى شود. انواع شخصیت ها در هوش فرهنگى مدیران را بر حسب قابلیت هوش فرهنگى مى توان در یکى از طبقات زیر قرار داد : موضوعات مرتبط: برچسبها: [ شنبه 22 مهر 1391برچسب:ابعاد هوش فرهنگى, ] [ 16:23 ] [ اكبر احمدي ]
هوش، توانایى ذهنى است و قابلیت هاى متنوعى؛ هم چون استدلال، برنامه ریزى، حلّ مسئله، تفکر انتزاعى، استفاده از زبان، و یادگیرى را در بر مى گیرد. غالبا ًمعیارهاى معینى نظیرِ توانایى حلِّ مسأله، استدلال، قدرتِ حافظه و مانند آن را تعیین کننده هوش در هر فرهنگى مى دانند، هرچند عدّه اى شدیدا ًبا این عقیده مخالف اند(مایکل آیزنک،2009). آنها طرفدارِ نسبى گرایى فرهنگى هستند. از این دیدگاه، مفهوم هوش از فرهنگى به فرهنگ دیگر متفاوت است. براى مثال، استرنبرگ7 روانشناس برجسته امریکایى نشان داد که مهارت هاى هماهنگى در جوامعِ بدوى براى زندگى این جوامع بسیار ضرورى به شمار مى آیند و به عنوانِ معیارى براى سنجشِ میزان هوش افراد بکار مى روند. ( مثلا ً آن دسته از مهارت هاى حرکتى که براى تیراندازى با تیر و کمان لازم است ). با این حال، این مهارت ها براى اکثر مردمِ جوامع با سواد و پیشرفته تر هیچ رابطه اى با هوش ندارند. در فرهنگ هاى غربى، هوش را اغلب تواناییِ فرد در حلِ مسائلِ دشوار و تفکرِ خلاق می دانند، در حالی که در بسیاری از فرهنگ های غیر غربی هوش تا حد زیادى تحتِ شرایطِ اجتماعى بررسى مى شود. در این گونه فرهنگ ها میزانِ نقش پذیرى فرد در مسئولیت هاى اجتماعى، همکارى با دیگران و مهارت در ایجاد روابطِ بینِ فردى به عنوانِ معیارى براى سنجشِ هوش در نظر گرفته مى شوند. هوش فرهنگى مفهوم هوش فرهنگى براى نخستین بار توسط ایرلى و انگ8(2003) از محققان مدرسه کسب و کار لندن مطرح شد . این دو ، هوش فرهنگى را قابلیت یادگیرى الگوهاى جدید در تعاملات فرهنگى و ارائه پاسخهاى رفتارى صحیح به این الگوها تعریف کرده اند . آنها معتقد اند: در مواجهه با موقعیت هاى فرهنگى جدید ، به زحمت مى توان علائم و نشانه هاى آشنایى یافت که بتوان از آنها در برقرارى ارتباط سود جست . در این موارد ، فرد باید با توجه به اطلاعات موجود، یک چارچوب شناختى مشترک تدوین کند ، حتى اگر این چارچوب درک کافى از رفتارها و هنجارهاى محلّى نداشته باشد . تدوین چنین چارچوبى تنها از عهده کسانى برمى آید که از هوش فرهنگى بالایى برخوردار باشند .بر اساس این تعریف، هوش فرهنگى،هوشى متفاوت از هوش اجتماعى وعاطفى به شمار مى رود. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ شنبه 22 مهر 1391برچسب:هوش, ] [ 16:21 ] [ اكبر احمدي ]
فرهنگ culture « در اصل به معناى کشت و کار ،آباد کردن ،کاشتن و بارور ساختن زمین مى باشد، که به تدریج مفهوم آن تغییراتى یافت و در ادبیات و علوم در قرن 18. م به معنى پرورش روانى و معنوى بکار مى برند و بعدها به عنوان پیشرفت فکرى و اجتماعى انسان و جامعه و جهت تبیین سیر تاریخى و تکاملى و پیشرفت جوامع انسانى به کار برده اند. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ شنبه 22 مهر 1391برچسب:مفهوم فرهنگ, ] [ 16:18 ] [ اكبر احمدي ]
نویسنده:فقاهتی سید علیرضا در محیط هاى کارى متنوعِ قرن حاضر، لازم است تا استرس هاى ناشى از شوک فرهنگى، اختلالات و پیامدهاى ناشى از تعارضات فرهنگى به نحو مطلوبى اداره شود؛ زیرا برخى از جنبه هاى فرهنگى، مثل هنر، موسیقى و سبک رفتارى را به راحتى میتوان مشاهده کرد، اما بیشتر بخشهاى چالش برانگیزِ فرهنگ؛ همانند عقاید، ارزشها، انتظارات، نگرشها و مفروضات، عناصرى از فرهنگ هستند که دیده نمى شوند، اما بر رفتار افراد اثر مى گذارند و گاهى از اوقات موجب تعارضات و تناقضات کارى مى شوند، که براى این منظور به سازگارى و تعدیل مؤثر فرهنگ ها نیاز است. از این رو، یکى از عواملى که بسیارمورد توجه قرار گرفته و به عنوان عامل تعدیل کننده لقب گرفته است، هوش فرهنگى مى باشد. هوش فرهنگى، دامنه جدیدى از هوش است که ارتباط بسیار زیادى با محیط هاى کارى متنوع دارد. هوش فرهنگى به افراد اجازه مى دهد تا تشخیص دهند که دیگران چگونه فکر مى کنند و چگونه به الگوهاى رفتارى پاسخ مى دهند، در نتیجه، موانع ارتباطیِ بین فرهنگی را کاهش و به افراد، قدرت مدیریت تنوع فرهنگی می دهد. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 21 مهر 1391برچسب:هوش فرهنگى و مدیریت در دنیاى امروز, ] [ 7:48 ] [ اكبر احمدي ]
گردش گرى مذهبى، یکى از قدیمى ترین و پر رونق ترین گردش گرى هاى گذشته و حال، در سراسر جهان است که قدمت آن به تاریخ فرهنگ دینى مى رسد. (مومنى، صرافى، 1383، ص 13) اگر به تاریخ گذشته در زمینه سفرها و گردش هاى مذهبى نگاهى داشته باشیم، به گردش هاى مذهبى، چون فریضه حج و زیارت حرم نبوى،بارگاه ملکوتى امامان شیعه در عراق، عربستان و ایران، مراسم مقدس یونانیان باستان در معابد آپولون و سفرهاى مصریان براى دیدار از فراعنه، و ایرانیان باستان به معبد آناهیتا در کنگاور و نظایر آن بر مى خوریم که هریک به گونه اى، قدمت و رواج این شکل از گردش گرى را درمیان ملل مختلف نشان مى دهند. (رنجبران، زاهدى، 1384، صص 74 - 75) سیماى گردش گرى مذهبى در جهان امروز گردش گرى مذهبى در جهان امروز، روند رو به افزایشى داشته است و این روند، تمامى ادیان و مذاهب را در سراسر جهان در برمى گیرد. مهم ترین نقاط گردش گرى جهان را مى توان در اروپا، آسیا و خاورمیانه جست. پی نوشت ها : 1. عنکبوت آیه 20، روم آیه 42، نحل آیه 36، نمل آیه 69، انعام آیه 11، آل عمران آیه 137. منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 312 موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 21 مهر 1391برچسب:گردش گرى مذهبى, ] [ 7:46 ] [ اكبر احمدي ]
نویسنده: فقاهتی سید علیرضا سفر و گردش گرى، در گذشته از گستردگى و تنوع که امروزین برخوردار نبوده و آمارها حاکى از رشد روز افزون این صنعت در جهان کنونى است. بررسى تاریخ سفر از سده هاى گذشته، موید آن است که انسان ها به انگیزه هاى گوناگونى چون تجارت،آموزش،زیارت و انجام امور مذهبى،ماجراجویى و نیز انجام وظایف سیاسى، به سفر مى پرداخته اند. در عصر کنونى که ازآن به عنوان عصر معنویت نیز یاد مى شود سفرهاى زیارتى و مذهبى بیش از گذشته مورد توجه شده است؛ به گونه اى که سالانه بیش از 300میلیون نفر به قصد زیارت به اماکن مذهبى سفر مى کنند. گردش گرى در تمدن اسلامى قرآن کریم در آیاتى(1) به سیردر زمین فرمان مى دهد و دربرخى آیات، به گونه استفهامى به سیر در زمین فرا مى خواند، تا با دیدن آثار گذشتگان، از آن عبرت گیرند. سفر نقش مهمى در ایجاد تمدن اسلامى و رشد آن ایفا کرده است. چنان که دانشمندان بزرگى چون ابن سینا، آثارى چون شفا و الانصاف را در سفر نگاشته اند.اگر در سفرنامه هاى به جا مانده نیک بنگریم متوجه مى شویم که مسلمانان در قرون نخستین هجرى، سفرهاى بسیارى به خاورمیانه و خاوردور داشته اند و گزارش سفر خود را در کتاب هاى جغرافیایى یا تحقیقات تاریخى و عقیدتى ارائه داده اند. مهم ترین انگیزه جهانگردان مسلمان کسب دانش، تبلیغ، آشنایى با جهان و مأموریت رسمى بوده است. )ذاکرى، 1388، صص 319 - 377) موضوعات مرتبط: برچسبها:
بر اساس مبانى فلسفى ملّاصدرا نظیر حرکت جوهرى، اصالت وجود،همسنخ بودن وجود وعلم و مبتنى بودن اخلاق بر عقلانیّت، مى توان به این نتیجه دست یافت که بر اساس کارکرد وجودشناختى عقل، وجود و اخلاق ملازم با یک دیگرند. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:تلازم عقل, وجود و اخلاق, ] [ 7:46 ] [ اكبر احمدي ]
نکته: عقل نظرى و عملى یا حکمت نظرى و عملى، تعاملى دو سویه دارند، از این رو ملّاصدرا بر ضرورت همگام بودن تفکّر با تهذیب نفس تأکید کرد و مى گوید: "اگر تزکیه و تهذیب در کار نباشد، نه تنها تفکّر انسان نتیجه بخش نیست، بلکه اعمال عبادى نیز بى بهره مى گردند".(12) 1-2. عقل به عنوان تمام هویّت انسان نه صرفاً قوّه اى از نفس: نگاه دیگر صدرالمتالّهین که از ابتکارات ایشان است، نگاه وجودى به عقل است که کلّ نظام اخلاقى براساس آن بنا شده است. در این نگاه، انسان به اندازه اى انسان است که به عقل خود اجازه بروز داده باشد. در حقیقت میزان وجود هر انسان در اندیشه ملّاصدرا، به میزان عقل او بازمى گردد یا به عبارتى دیگر، سعه اخلاقى هر انسان، به اندازه سعه وجودى اوست و سعه وجودى هر انسان به اندازه سعه عقلانى اوست. در تبیین این مطلب، توجّه به دو نکته به عنوان مقدّمه، اهمیّت دارد: یک. ملّاصدرا برخلاف برخى دیگر اندیشمندان، علم را از مقوله وجود و هم سنخ وجود دانسته و حکمت را نوعى تحقّق وجودى براى نفس و نوعى نورانیّت براى انسان مى داند.(13) او مى گوید: رسیدن به کمال عقلى، بسیارى حقایق را براى انسان نمایان ساخته و مسیر شکوفایى و تزکیه نفس را هموار مى سازد.(14) صدرا معتقد است که علم و وجود، مساوق یکدیگرند، همان گونه که وحدت و شیئیّت مساوق وجودند.(15) در بعضى مراتب هستى، نظیر وجودات مادّى، چون وجود آن ها در مرتبه اى بسیار ضعیف است و از طرفى علم چیزى جز حضور نیست، شهود و حضور در آن ها بسیار ضعیف است، بنابراین چون علم عین وجود است، همان گونه که وجود حقیقتى خارجى و نیز مفهومى دارد، علم هم حقیقتى خارجى و نیز مفهومى انتزاعى دارد.(16) در اندیشه صدرالمتالّهین حقیقت هستى همان حقیقت علم است و مساوقت علم و وجود و اینکه هرجا وجود هست، علم هست، از محکمات کلام صدرالمتالّهین است.(17) بر این اساس مى توان گفت، که "علم همسنخ وجود است". موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:عقل نظرى و عملى یا حکمت نظرى و عملى, ] [ 7:42 ] [ اكبر احمدي ]
نویسنده: دهقانی سیمکانی رحیم چکیده: نظام فلسفى ملاصدرا به دلیل مبتنى بودن بر اصالت وجود، اقتضا مى کند تا اندیشه هاى ایشان در حوزه فلسفه اخلاق نیز مقرون به نوعى نگرش هستى شناسانه تنظیم شود. این نگرش که بر دیگر مبانى اندیشه صدرایى، نظیر همسنخ بودن وجود و علم، جسمانیّة الحدوث و روحانیّه البقاء بودن روح، تشکیکى بودن مراتب وجود و حرکت جوهرى استوار است، به تلازم وجود، عقل و اخلاق در اندیشه صدرالمتالّهین منتهى مى شود. بر اساس این تلازم، انسان به قدر سعه عقلانى، از وجود بهره برده و نیز به همین مقدار، از هویّتى اخلاقى برخوردار است. سیر صعودى انسان که هویّت اخلاقى او را در مسیر کمال شکل مى دهد، به دلیل ابتناء بر" اصالت وجود" و "علم" که حاصل عقلِ ملازم با وجود است، نظامى را شکل مى دهد که مى توان از آن به اخلاق آنتولوژیک تعبیر کرد. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:شرحى بر نظام اخلاقى ملاصدرا, ] [ 7:38 ] [ اكبر احمدي ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |