كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سعدي

؛ حکيمي است فرزانه ، عارفي است وارسته ، نويسنده اي است مردمي و شاعري در حد اعلاي فصاحت و بلاغت که آثار وي چه منظوم و چه منثور در برگيرنده ي انديشه هاي والاي تربيتي اين انديشمند توانا و عارف روشن ضمير و معلم اخلاق است . آشنايي سعدي با فرهنگ و معارف اسلامي جلوه اي خاص به آثار گران سنگ وي بخشيده است . او به عنوان يک فيلسوف ارزشمند به بررسي اخلاق و نقش آن در مناسبات انساني و اجتماعي مي پردازد . گاه اين شاعر بزرگ چون يک جامعه شناس ژرف انديش به تحليل و توصيف رفتارهاي اجتماعي انسان مي پردازد .

بخش عمده ي مباحث تربيتي اين اديب فرزانه ي اخلاق تشکيل مي دهد در اين مبحث وي تنها يک موعظه کننده يا توصيه گر نيست بلکه سعي دارد که مفاهيم زيباي اخلاقي را با تکيه بر قدرت عقلاني و معنوي انسان ها مورد ارزيابي قرار دهد و راه را براي ساختن انسان هاي نمونه و جامعه ي ايده آل فراهم سازد .

سعدي در بيان بعضي از مسايل تربيتي چون تأثير عوامل ارثي و محيط در رفتار فرد ، نقش تنبيه و تشويق در تغيير رفتار دانش آموز از وظايف معلمان و رسالت انديشمندان و دانايان جامعه در تحکيم ارزش هاي انساني و معنوي بسيار موشکافانه و دقيق برخورد مي نمايد . علاوه بر تأثير محيط و وراثت در پرورش انسان ها به عوامل ديگر چون تفاوت هاي فردي ، تمايلات و خواسته ها و نيازهاي افراد و تجربيات گذشته را نيز مؤثر مي داند .

در تربيت اخلاقي ، شناخت خير از شر ، درک ميزان هاي اخلاقي و انتخاب اصول صحيح تربيتي و رعايت موازين انساني و اخلاقي در زندگي روزمره سعدي جايگاه بسيار مهم و اساسي دارد يعني کار مربي اين است که به فرد کمک کند تا خود به تدريج خوب و بد را تشخيص دهد ، با موازين اخلاقي آشنا گردد ، ميزان هاي اساسي را انتخاب کند و عملاً رفتارهاي خويش را با اين موازين هماهنگ سازد و به مرحله ي تکامل روحي و معنوي نائل شود .

هدف اساسي تعليم و تربيت اين است که انسان آن گونه تربيت شود و رشد کند که بتواند خويشتن را کنترل و اداره نمايد . تقويت جنبه هاي عقلاني شخصيت انسان ، اساس و پايه و هدف تربيت را تشکيل مي دهد . رشد عاطفي ، اخلاقي ، اجتماعي و حتي تربيت ديني به طور گسترده و همگاني در سايه ي جنبه ي عقلاني شخصيت شکل مي گيرد . خداوند براي هدايت انسان ها دو حجت براي انسان قرار داده است ، حجت ظاهر که همان انبيا و هدايت ايشان و حجت باطن که همان عقل با قدرت تشخيص آدمي است .

سعدي در آثار گران سنگ خويش بر پرورش روحي و رواني افراد و نقش عقل در تکامل آدمي بسيار تأکيد دارد که در اين مبحث به مواردي از آن اشاره مي کنيم :

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:ديدگاه هاي تربيتي سعدي, ] [ 18:50 ] [ اكبر احمدي ]

انسان خواه خردسال يا بزرگسال، به خود و شخصيت خويش علاقه مند است. می خواهد همواره مورد احترام ديگران قرار گيرد. شخصيت او خواه در محيط خانه يا مدرسه يا اجتماع محفوظ باشد. اين علاقه به حفظ شخصيت در تمام افراد اجتماع ديده می شود. شخصيت طلبی جزو ذات هر انسانی است و همه به آن پايبند هستند.

هرگز نبايد گمان کنيم کودکان کم سن اين گونه چيزها را نمی فهمند و به آن توجهی ندارند؛ بنابراين بايد بپذيريم کودکان هم به نوبه خود مقام و احترام و شخصيتی دارند و بزرگ ترها بخصوص والدين بايد اين شخصيت را محترم بشمارند. و در حضور دوست و همکلاسی آبروی او را نبرند و به او توهين و جسارت نکنند.

اسلام نيز در جمع قوانين خود شخصيت و احترام همه مسلمانان بويژه کودکان را محفوظ داشته است.

در بسياری از روايات اسلامی به بزرگسالان تاکيد شده است شخصيت کودکان را رعايت کنيد و هر گاه که بتوانيد بايد شخصيت کودکان را رشد و تعالی بخشيد. بزرگسالان بايد در رفتارشان با کودکان دقيق باشند و بکوشند شخصيت فرزندان را رعايت کنند و نبايد به عناوين گوناگون آنان را کوبيد يا پرده دری کنند و با نگهداشتن حيثيت و مدارا کردن در پرورش و تربيت آنان گام های موثری بردارند.

  • پدر و مادرها الگو هستند.

اگر پسری صاحب پدری با شخصيت، مومن و انديشمند و اجتماعی باشد و اگر مشاهده کند که همه به خاطر مقام والا و سجايای اخلاقی که در پدرش مشاهده می شود به او احترام می گذارند، بدون شک او نيز سعی خواهد کرد همسان پدر شو. دخترها نيز به همين ترتيب هستند. آنها بسياری از کارهای مادرشان را تقليد می کنند و مادری که دارای رشد شخصيتی مناسب و خوبی باشد دخترش نيز فردی همچون او خواهد شد. البته تاثيری را که محيط و توارث در رشد شخصيتی دارد نبايد از ياد برد. تجربه نشان داده است بچه ای که پدر و مادرش، آدم های بسيار خوب، بامحبت، پرهيزکار و مورد احترام جامعه بوده اند. وقتی در محيط بد و نامناسب بزرگ شده اند، تمام صفات خوب ايشان را از ياد برده و در عوض آنچه را از اطرافيان آموخته بودند در زندگی خود ملاک عمل قرار داده و به کار گرفته اند. اين نکته حائز اهميت است که کودک در سنين آغازين و تا رسيدن به مراحلی از تکوين و رشد شخصيت همچنان پدر و مادر و معلم خود را الگو و نمونه برای عمل خود قرار خواهد داد.

  • چگونه کودک را با شخصيت بار آوريم.

بسياری از والدين پيوسته می پرسند رفتار مناسب با کودک بايد چگونه باشد تا شخصيت بطور مثبت در او رشد و نمو کند. در اينجا ما مواردی را که الهام گرفته از احاديث ائمه طاهرين عليهم السلام و گفته های روان شناسان است. فهرست وار مطرح می کنيم تا با اتکا به مکتب پربار اسلام در رشد صحيح شخصيت کودکان خود، توفيق حاصل کنيم.

چه بايد کرد؟

  • احترام گذاری

اساسی ترين و ثمربخش ترين راه برای رشد شخصيت کودک و برخورداری از استقلال فکری و اعتماد به نفس در زندگی احترام به اوست. کودک از وقتی به دنيا قدم می گذارد، با اولين محيط اجتماعی يعنی خانواده روبه رو می شود. او بتدريج با اعضای اين جامعه يعنی پدر و مادر، برادر و خواهر آشنا می شود.

اگر کودک از ابتدا احساس کند که در اين محيط اجتماعی کوچک احترام افراد محفوظ است، توهين و تحقير و جسارت در کار نيست، بزرگ تر به کوچکتر و کوچکتر به بزرگتر احترام می گذارد. کم کم علاوه بر اين که اهميت احترام گذاری را درک می کند، خود به خود انسانی محترم و با شخصيت نيز بار خواهد آمد.

اگر می خواهيد فرزندان به شما توهين نکند، بايد شما نيز به او توهين نکنيد. متاسفانه بسياری از پدران و مادران از اين نکته غافلند و توقع دارند فرزندشان کاملا" احترام آنان را نگه دارد، در حالی که خود هرگز به فکر احترام و شخصيت او نيستند، دائم او را سرزنش و تحقير می کنند و در برابر دوست، همکار و همکلاسی اش کوچکش می کنند. بايد بدانيم آنچه به کودک می دهيم همان را پس می گيريم.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:کودک شخصيت دارد,, ] [ 17:42 ] [ اكبر احمدي ]

مدرسه، عامل مهم دیگری در تکوین شخصیت علمی و تربیتی است. میزان فراگیری دانش آموزان ازمعلم ،هم شاگردیها، جو علمی مدرسه و.....، بسیار گسترده و قابل توجه است. معلم همواره می تواند از طریق هزاران رشته مرئی و نامرئی، با ژرفای قلب دانش آموز ارتباط سازنده ای برقرار کند و به عنوان اسوه ای در هدایت تواناییها و شکوفاسازی استعدادهای او مفید واقع شود. اگر دانش آموز، معلم خود را تنها نه مرجع علمی، بلکه گره گشای روحی و معنوی خود بیابد، در برابر او تسلیم می شود و مسیر زندگی خویش را با کلام و رهنمودهای وی هماهنگ می سازد؛ به همین علت ، مدرسه باید هم محیطی برای آموزش و هم فضایی برای پرورش باشد.

ج - وسایل ارتباط جمعی

رسانه ها اعم از مطبوعات، رادیو و تلویزیون، سینما، تئاتر و.... به عنوان ابزاری که مستقیم و غیرمستقیم در تار و پود زندگی راه یافته اند ، می توانند بزرگترین نقش را در تربیت ایفا کنند. جاذبه این وسایل، ایجاب می کند که با برنامه ریزی کارشناسانه از این امکانات در جهت رشد و تعا لی انسانها استفاده کنیم. ایجاد برنامه های متنوع و جالب در صدا و سیما ، تنظیم اخبار و گزارشها، تألیف کتابهای آموزنده و تقویت عناصر تلاشگر و مستعد در این راه، ضرورت تردید ناپذیر امروز جامعه ماست و لازمه این امر، اتکا به فرهنگ غنی و جامع اسلامی - ملی و تقویت بخشهای هنری می باشد.

د - جامعه

فضای جامعه و ارزشها و ضد ارزشها موجود، مستقیم و غیرمستقیم بر روان و شخصیت آدمی تأثیرمی گذارد. دشواربودن کنترل انسان و تحول سریع جامعه امروز، ازمسائل مهمی هستند که باید در تربیت مورد توجه واقع شوند.

به واقع تربیت صحیح ، نقشی انکار نشدنی در انسان سازی و تامین سلامت جامعه دارد ؛ پس بهتر است برای تربیت صحیح فرزندانمان بکوشیم .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:مدرسه, ] [ 17:38 ] [ اكبر احمدي ]

هُوَالَّذی بَعَثَ فی الامیین رَسوُلاً مِنْهُمْ یَتْلوُا عَلْیهِم ایاتِه وَیُزَکیهِمْ وَیُعَلِمُهُمْ ا لّْکِتابَ وَا لْحِکْمِةِ وَاِ نْ کانوُا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین(جمعه/2)

مسئله تربیت ،مسئله حیات وممات ملتهاست. بنای آن درخانواده آغازودر محیط آموزش واجتماع تکمیل می گردد. کودک، این موجود فرشته گونه ، موضوع تربیت وامانتی از خدا در دست والدین است. تربیت به معنای باروری و شکوفایی بذرهای نهفته و کثیف گنجینه های پنهان وجود انسان است . تربیت به معنای رشد ، نمو و پرورش دادن است . هدایت به سوی حق و کمال ، رساندن به حد بلوغ در تشخیص و تزکیه نفس و اخلاق و عمل از جمله مفاهیم تربیتی می باشند که در قرآن مجید به کار رفته؛ صاحب نظران ،چهارعمل اصلی تربیت را به شرح زیر تعریف کرده اند :

الف - خانواده

خانواده ، نخستین و حساسترین پایگاه تربیت است .از اولین تماس عاطفی مادر با فرزند که هنگام شیردادن برقرار می شود تا، روابط اندیشه ای افراد خانواده ،همه و همه در نحوه تشکیل ساختار شخصیت کودک موثرند .خانواده پل ارتباط فرد با جامعه است . خانواده ای که جو معنوی و علمی در آن حاکم باشد و روابط میان اعضای آن محبت آمیز ،عادلانه و بر اساس درک متقابل ، نظم و وظیفه شناسی باشد ،فرزندانی پرورش خواهدداد که علاوه برسعادت خود ضامن سعادت جامعه نیز خواهند بود .موضوع نقش پذیزی و تقلید کودک باید بسیار جدی گرفته شود،زیرا رفتار و گفتار اعضای خانواده و گرایشها و باورهای آنان در ضمیر صاف و بی غبار کودک منعکس می شود.در مبحث وظایف والدین در تربیت فرزند، تذکرچند نکته لازم است:

1- والدین رفتار صحیح داشته باشند ،زیرا رفتار کودکان متأثر از رفتار آنهاست. آنها باید الگوهای دینی مناسبی برای کودکان خود باشند.

2- باید فرزندان خود را به عادتهای نیکو خو دهند و آنان را از عادات ناشایست برحذر دارند، البته نباید برای حذف رفتار نا مطلوب فرزند، از رفتار نادرستی چون، تنبه بدنی استفاده کرد. والدین باید رفتار دینی را خوب انجام دهند و از کودک و نوجوان خود بخواهند تا آن را تمرین وت جربه کند.

3- والدین باید مربیان شایسته ای را برای تربیت کودکانشان در نظر بگیرند. والدین و مربیان باید برای شکل دادن به رفتار کودک، از شیوه تشویق و تنبه صحیح استفاده کنند.

4- والدین باید فرزندان را به خواندن کتابهای مفید  ترغیب نمایند. اگر در خانواده ای پدر و مادر کتاب بخوانند و عادت به مطالعه داشته باشند، کودکان نیز خیلی زود با کتاب آشنا خواهند شد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:« اهمیت تربیت », ] [ 17:35 ] [ اكبر احمدي ]

ا

مام مهدى، عليه‏السلام، در بيان شهيد آوينى:

ما پيروان راه هزاران ساله انبيا هستيم و به عهد ازلى خويش با آفريدگار متعال لبيك گفته‏ايم و براى تحقق آن عصر موعود، عصر عدالت و حاكميت احكام خدا، قيام كرده‏ايم تا راه تاريخ را به سوى نور بگشائيم و اگر چشم دل باشد خواهد ديد كه اين راه با بالهاى ملائكه فرش شده است. امروز بعد از يازده قرن كه از تولد آخرين حجت‏خدا در كره زمين مى‏گذرد; نشانه‏هاى صدق وعده‏هاى قرآن و احاديث ظهور بيشترى يافته است، عصر جاهليت ثانى تاريكترين روزهاى خويش را نيز سپرى كرده و اين خود نشانه‏اى ديگر است مگر نه اينكه فجر صادق هنگامى فرا مى‏رسد كه شب كامل شده باشد؟ رايحه ظهور موعود، دل شيفتگان حق را بى‏تاب كرده و آنان را به صحنه حضور كشانده است. اما، مهدى جان! اين قرن قرنى است كه حق در كره زمين به حاكميت‏خواهد رسيد آينده در انتظار توست. در اين سالهاى نخستين قرن پانزدهم هجرى قمرى پيشگويى حضرت نبى اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، به تحقق پيوست و قوم سلمان فارسى، ايرانيان، طليعه‏دار نهضت آخرالزمانى اسلام، علم قيام انبيا را بر دوش گرفتند و وجودشان شمسى تازه شد كه در خلاصه ظلمانى جاهليت ثانى تولد يافت. در ميان بيداردلان سراسر كره ارض هستند بسا دلدادگانى كه اين عهد تازه را دريافته‏اند و به خيل منتظران موعود پيوسته‏اند. منتظران موعود اهل مبارزه‏اند و مى‏دانند خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولايت و اطاعتند و انتظار مى‏كشند تا فرمان چه در رسد. بسيجى خود را در نسبت ميان مبدا و معاد مى‏بيند و انتظار موعود و با اين انتظار هويت تاريخى انسان را باز يافته است و خود را از روزمرگى و غفلت ملازم با آن رهانده. او آسايش تن را قربانى كمال روح كرده است و خود را نه در روز و ماه و سال و شهر و كوچه و خيابان كه در فاصله ميان مبدا و موعود تاريخ باز شناخته است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 1 مهر 1391برچسب:بوی یار, ] [ 17:8 ] [ اكبر احمدي ]

ديديم كه مي شناسيمش .... و تصويرش را از اين پيش در خاطر داشته ايم. ديديم كه مي شناسيمش. نه آن سان كه ديگران را ... و نه حتي آن سان كه خود را. چه كسي از خود آشناتر ؟ ديده اي هرگز كسي نقش غربت در چهره خويش بيند و خود را نبشناسد ؟!

ديديم كه مي شناسيمش. بيشتر از خود ... تا آنجا كه خود را در او يافتيم. چونان نقشي سرگردان در آبگينه كه صاحب خويش را بازيابد و يا چونان سايه اي كه صاحب سايه را ... آن صورت ازلي را چه كسي بر اين لوح قديم نقش كرده بود ؟ مي ديديم كه چشمانش فاني است اما نگاهش باقي. مي ديديم كه لبانش فاني است اما كلامش باقي. چشمانش منزل عنايت ازلي بود و دهانش معبر فيض ازلي و دستانش ... چه بگوييم ؟ كاش گوش نامحرمان نمي شنيد!

ديديم كه مي شناسيمش و او همان است كه از اين پيش طلعتش را در آب و باد و خاك و آتش ديده ايم. درخورشيد آنگاه كه مي تابد. در ابر آنگاه كه مي بارد. در آب باران آنگاه كه در جستجوي گودال ها و دره ها بر مي آيد. در شفقت صبح در صراحت ظهر در حجب شب در رقت مه و در حزن غروب نخلستان در شكافتن دانه ها و در شكفتن غنچه ها .... در عشق پروانه و در سوختن شمع.

ديديم كه مي شناسيمش و دوستش مي داريم. آن همه كه آفتابگردان آفتاب را. آن همه كه دريا ماه را .... و او نيز ما را دوست دارد آن همه كه معنا لفظ را.

زمين مهبط است نه خانه وصل. در اينجا نور از نار مي زايد و بقاء در فناست و قرار در بيقراري. زمين معبر است و نه مقر .... و ما مي دانستيم. پروانه اي دوران دگرديسي اش را به پايان برد و بال گشود و پيله اش چون لفظي تهي از معنا از شاخه درخت فرو افتاد. رشته وحي گسست و ما مانديم و عقلمان. عصر بيّنات به پايان رسيد و آن آخرين شب ديگر به صبح نيانجاميد.

عزيز ما اي وصي امام عشق

آنان كه معناي ولايت را نمي دانند در كار ما سخت درمانده اند. اما شما خوب مي دانيد كه سرچشمه اين تسليم و اطاعت و محبّت در كجاست. خودتان خوب مي دانيد كه چقدر شما را دوست مي داريم و چقدر دلمان مي خواست آن روز كه به ديدار شما آمديم سر در بغل شما پنهان كنيم و بگرييم. ما طلعت آن عنايت ازلي را در نگاه شما باز يافتيم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزواي ما را شكست.

سر ما و قدمتان كه وصي امام عشق هستيد و نائب امام زمان

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 1 مهر 1391برچسب:مبشر صبح, ] [ 17:5 ] [ اكبر احمدي ]

اميد به جوانان

اكثر جوان‌هايي كه در جنگ نقش‌هاي موثر ايفا كردند، از قبيل دانشجوها بودند و خيلي‌هايشان هم جز نخبه‌ها بودند. دليل نخبه بودنشان هم اين بود كه يك جوان بيست و دو سه ساله فرمانده‌ي يك لشكر شد؛ آن‌چنان توانست آن لشگر را هدايت كند و آن‌چنان توانست طراحي عمليات را كه هرگز نكرده بود، بكند كه نه فقط دشمناني را كه مقابل ما بودند يعني سربازان مهاجم بعثي عراق متعجب كرد بلكه ماهواره‌هاي دشمنان را هم متعجب كرد.
ما والفجر هشت را كه حركت نشدني و باورنكردني است، داشتيم در حالي كه ماهواره‌هاي آمريكايي براي عراق لابد اين موضوع را شنيدند و مطلعيد كار مي‌كردند؛ اطلاعات به آن كشور مي‌دادند؛ يعني دائماً قرارگاهي‌هاي جنگي رژيم بعثي با دستگاه‌هاي خبري آمريكايي و با ماهواره‌هايشان مرتبط بودند و آن ماهواره نقل و انتقال و تجمع نيروهاي ما را ثبت مي‌كردند و بلافاصله به آن، اطلاع مي‌دادند كه ايراني‌ها كجا تجمع كرده‌اند و كجا ابزار كار گذاشته‌اند.
حتماً‌ مي‌دانيد كه اطلاعات در جنگ نقش بسيار مهم و فوق‌‌العاده‌اي دارد اما زير ديد اين ماهواره‌ها، ده‌ها هزار نيرو رفتند تا پاي اروندرود و دشمن نفهميد! با شيوه‌هاي عجيب و غريبي كه مي‌دانم شماها چيزي از آن‌ها نمي‌دانيد؛ البته آن وقت براي ماها روشن بود بعد هم براي مردم آشكار شد؛ منتها متأسفانه معارف جنگ دست به دست نمي‌شود. يكي از مشكلات كار ما اين است لذا شماها خبر نداريد اين‌ها با كاميون يا وانت، به شكل‌هاي گوناگون مثل اين‌كه گويا هندوانه بار كرده‌اند، توانستند ده‌ها هزار نيروي انساني را با پوشش‌هاي عجيب و غريب و در شب‌هاي تاريكي كه ماه هم در آن شب‌ها نبود، به كناره‌ي اروند منتقل كنند و از اروند كه عرض آن از زير آب در بعضي از قسمت‌ها به دو سه كيلومتر مي‌رسد، اين نيروهاي عظيم را عبور بدهند به آن طرف از زير آب و با آن وضع عجيبي كه اروند دارد كه شماها شايد آن را هم ندانيد. اروند دو جريان دارد: يك جريان از طرف شمال به جنوب است كه آن جريان اصلي اروند است و رودخانه‌ي دجله و فرات هم در همين جريان به اروند متصل مي‌شوند و با هم به طرف خليج‌فارس مي‌روند. جريان ديگر عكس اين جريان است و آن در مواقع مدّ دريا است. در اين مواقع آب دريا به قطر حدود دو سه يا چهار متر از طرف دريا يعني از طرف جنوب مي‌آيد به طرف شمال يعني دريا سرريز مي‌شود در رودخانه.
با اين حساب يعني اروند دو جريان صد و هشتاد درجه‌اي كاملاً مخالف همديگر دارد. به هر حال با يك چنين وضع پيچيده‌اي آن زمان ما در جريان جزييات كار قرار مي‌گرفتيم و آن دلهره‌ها و كذا و كذا رزمندگان اسلام توانستند به آن‌جا بروند و منطقه‌اي را فتح كنند و كار شگفت‌آوري را انجام دهند اين كار، كار همين دانشجوها و همين جوانان و همين نخبه‌هايي دارد كه در بسيج و سپاه بودند.

(
بيانات در ديدار با جوانان نخبه و دانشجويان 5/7/1383 )

منبع: خبرگزاري فارس

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 1 مهر 1391برچسب:اميد به جوانان, ] [ 16:43 ] [ اكبر احمدي ]

 

از تو به يك اشاره ...

 

يك روز در شهريور 1320 چند لشگر از شرق و چند لشگر از غرب وارد كشور شدند و چند تا هواپيما در آسمان‌ها پيدا شدند؛ نيروهاي نظامي آن روز كشور از پادگان‌ها هم گريختند! نه فقط در جبهه‌ها نماندند،‌ بلكه آن‌هايي هم كه در پادگان بودند، خزيدند تو خانه‌ها و خود را مخفي كردند. يك روز هم همين ملت ساعت 2 بعدازظهر امام اعلام كرد كه مردم بروند پاوه را از دست دشمنان خارج كنند. مرحوم شهيد چمران به خود من گفت: به مجرد اين‌كه پيام امام از رادیو پخش شد، ما كه آن‌جا در محاصره‌ي دشمن بوديم، احساس كرديم كه دشمن دارد شكست مي‌خورد. بعد از چند ساعت هم سيل جمعيت به سمت پاوه راه افتاد. من ساعت چهار و پنج همان روز در خيابان به طرف منزل امام مي‌رفتم، ديدم اصلاً‌ اوضاع دگرگون است. همين‌طور مردم در خيابان‌ها سوار ماشين‌ها مي‌شوند و از مراكز سپاه و مراكز مربوط به اعزام جبهه، به جبهه‌ها مي‌روند، اين همان مردمند؛ اما فكر و محتواي ذهن تغيير پيدا كرده است؛ آرمان پيدا كردند؛ به هويت خودشان واقف شدند، خود را شناخته‌اند، همين‌طور بايد پيش برود.

(‌بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار خانواده‌هاي شهدا و ايثارگران استان سمنان 18/8/1385) منبع: خبرگزاري فارس راوي: مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي


 

اشغال خرمشهر

آن روز وضع نيرو‌هاي مدافع ما در اهواز خيلي نابسامان بود، لذا ما از اهواز نمي‌توانستيم نيرو بفرستيم و بايد از دزفول مي‌فرستاديم يا از هر جاي ديگري كه فرمانده‌ي نيروي زميني مي‌فرستاد كه آن هم در دزفول مستقر بود. هر چه ما گفتيم اعتنايي نكردند. من نامه‌اي نوشتم به بني‌صدر در آن اتمام حجت كردم و گفتم كه من از كي به شما اين مطلب را مي‌گفتم، و امروز خرمشهر، خونين شهر شده است و هنوز هم سقوط نكرده است كه اين نامه را نوشتم. اين نامه در مركز اسناد سري مجلس شوراي اسلامي و هم‌چنين در بايگاني شوراي عالي دفاع موجود است.همان وقت به همه سپردم كه اين نامه جزو اسناد تاريخي بماند. گفتم من اتمام حجت مي‌كنم و شهر سقوط خواهد كرد و نوشتم اين واحدهايي كه من مي‌گويم بايد بفرستيد، ولي اعتنايي نشد و در نتيجه خرمشهر با وجود مقاومت دليرانه عناصر رزمنده داخل مسجد جامع، تاب نياورد و عراقي‌ها از چند سو وارد شهر شدند. آخرين نيروهاي ما از مسجد جامع بيرون آمدند و از زير پل، خودشان را به طرف آبادان كشيدند. من قبل از سقوط خرمشهر پيشنهاد كردم كه ما يك واحد منظم به خرمشهر بفرستيم كه راه مابين خرمشهر_ شلمچه را ببندد و نگذارد دشمن را كه مرتباً به وسيله‌ي نيروهاي ما رانده مي‌شد و تا شلمچه پس مي‌نشست، بازگردد. اين پيشنهاد من بود، بني‌صدر اين حرف‌ها را نه فقط نشنيده مي‌گرفت بلكه تحت تأثير اظهار نظرهاي چند نفري كه دوروبرش بودند، مسخره مي‌كرد. براي پرستيژ سياسي عراق، گرفتن خرمشهر بسيار ارزشمند بود و براي پرستيژ سياسي ما، از دست دادن آن بخش از خرمشهر بسيار خسارت بار. ما مي‌توانستيم از خسارت جلوگيري كنيم بني‌صدر مسأله را نديده مي‌گرفت. فريادهايي را كه از داخل خونين شهر بلند بود، همان طور كه به گوش ما مي‌رسيد و ما مي‌دانستيم، نشنيده گرفت. حتماً كساني را هم كه از آنجا فرياد مي‌كشيدند و طلب كمك مي‌كردند، به تشر و با تمسخر ساكت مي‌كرد و خلاصه حرفش اين بود كه شما كه در جريانات سياسي، در آن جريان ديگر قرار داريد، حالا هم از خرمشهر دفاع كنيد. به اين‌كه فرمانده كل قوا بود و مسئول كار او بود و ارتش در اختيارش بود. اين كه در روز سوم خرداد خرمشهر از دست رفته و غصب شده‌ي ما برگشت و به اعتقادمان يك سال دير برگشت، چون مي‌توانست خرمشهر در سال گذشته يعني يك سال پيش آزاد شود، اما اين كه چرا نشد، علتش همين عدم محاسبه و محاسبه‌هاي غلط بود. در آن وقت سپاه پاسداران جدي گرفته نمي‌شد و وجود سپاه در صحنه رزم فرض نمي‌شد... آن چه نداشتيم اجازه ورود اين‌ها به ميدان جنگ به طور شايسته بود. مثلاً براي يك خمپاره يا براي يك پشتيباني آتش يا براي اجازه ورود در صحنه‌ي نبرد به صورت جدي بايستي به هر دري مي‌زديم و اين را مي‌ديديم كه در آخر هم ممكن بود كاري انجام نشود يا به صورت ناقص انجام شود. مصاحبه‌ها سال 61 _62، صفحه 47 _ 48 منبع: ماهنامه وصال راوي: مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 1 مهر 1391برچسب:لاله های عاشق, ] [ 16:22 ] [ اكبر احمدي ]

پروانه ها، بال زنان و شادی کنان، شاعرانه ترین پروازشان را بر گرد شمع شبستان هشتم دنیا، آغاز می کنند. خورشید، شور و التهاب شگفتی را در وجود خویشتن احساس می کند. ماه، از همیشه زیباتر می شود و نگاهش را میهمان سرور و سرسبزی می سازد. درختان با خرسندی به سیمای آفتاب می نگرند و به شادمانی می پردازند. کاینات غرق نورند. فرشته ها و آدمیان مسرورند. همگان مشتاق طلوع روی اویند. همه می خواهند سیب خوشبوی وجود او را ببویند. همه می خواهند شکفتن گل والای وِلا را در دنیا ببینند و گلبرگی از نور و نوازش و شفاعت او بچینند. آری، ای سید گل ها، ای مولا، ای سبزه زار سر زندگی و صفا، ای علی بن موسی الرضا علیه السلام ، قدوم پاک تو، حضور همه زیبایی ها را بیمه می کند. دست های مهربان لطف تو، برترین سایه بان دل ها و دیده های ماست. ای امام، خجسته میلاد روشنایی بخش تو، بر همه هستی مبارک و فرخنده باد

سلام و صلوات خالصانه

سلام بر امام رضا علیه السلام پیشوایی که چشمه سار عطوفت او، ما را به زندگی امیدوار می کند و میوه شیرین ولایش، آبادانی سرای دیگرمان را تضمین می نماید. ای عالم آل محمد صلی الله علیه و آله ، سلام و صلوات خالصانه همه مؤمنان به پیشگاه پاک تو ارزانی و همه جان ها و دل ها و لب های دوستداران تو، در سالروز میلادت، پرخنده باد. ای پناهگاه، گریزِ آهوانه ما را به دامان پر مهر خود بپذیر و هماره دست دل های ما را به یاری بگیر

دیداری عاشقانه

زیارت، دیداری است عاشقانه با اولیاء اللّه . زائر با تشرف باطنی، می تواند زندگانی حقیقی را ببیند و در پرتو این فیض، روحش را صیقل داده، تا حریم ملکوت پرواز نماید. اگر آدمی با تأمل بیشتر به این قضیه بیندیشد، در خواهد یافت که زیارت، تجدید میثاق با اولیاءاللّه است و به یقین، در سایه این حضور، سود فراوانی نصیب او می گردد، که با هیچ سود مادی در دنیا قابل قیاس نیست. بدین جهت است که ائمه معصوم علیهم السلام ، خودْ مشتاقان خویش را به زیارت فرا می خوانند. احادیث فراوانی از امام رضا علیه السلام نیز به ما رسیده که ایشان پیش از شهادت، همواره از شیعیانش دعوت می کرد که به زیارت ایشان بروند تا هدایت شوند و به خطا نروند.

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:خجسته میلاد, ] [ 9:27 ] [ اكبر احمدي ]

 

الف) امام رضا(ع) احساس کرد نپذیرفتن ولایت عهدی، تنها به قیمت جان او تمام نمی شود، بلکه جان تمام شیعیان و علویان هم به خطر می افتد. اگر در آن شرایط برای امام(ع) جایز بود جان خود را به خطر اندازد، امام برای علویان و شیعیان چنین روا نمی دانست.
چنانچه امام با رد مقام ولایت عهدی،خود و پیروانش را به نابودی می کشاند، کفر و الحاد همه جا را فرا می گرفت و در نتیجه مأمون به اهداف شوم خود دست می یافت؛
ب) امام دریافت پذیرش ولایت عهدی، یک اعتراف ضمنی از طرف عباسیان است که علویان هم در این حکومت سهم شایسته ای دارند؛
ج) انگیزه دیگر اینکه عموم مردم تلاش اهل بیت را برخلاف شایعات، در صحنه سیاست ببینند و گمان نکنند که آنان عالمانی هستند که فقط درگوشه ای به عبادت می نشینند و در امور سیاسی دخالت نمی کنند؛
د) دیگر اینکه امام فرمود: همان انگیزه ای که جدم امیرالمؤمنین علیه السلام را وادار به شرکت در شورای شش نفره نمود، مرا نیز به پذیرش ولایت عهدی واداشت.
در پذیرش شروط ولایت عهدی، امام به خوبی به توطئه ها و هدف های پنهان و آشکار مأمون آگاهی داشت. گفتار و رفتار حضرت حکایت از اجبار و عدم رضایت او در این پذیرش نمادین می کرد و به همین جهت ولایت عهدی را با شرایط خاص زیر پذیرا شد:
امام به هیچ وجه در کار امر و نهی و عزل و نصب و کارهای حکومتی دخالت نکند؛
به امر قضاوت و داوری نپردازد؛
هیچ رسم و سنتی را جا به جا و نقض نکند؛
بدیهی است، این شرایط خط بطلان بر اهداف مأمون کشید و این امر موجب شد تا حکومت نتواند کارها را به نام امام پیش ببرد و امور را به صورت شرعی و دینی جلوه دهد.
از طرف دیگر، چون موضع امام (ع) عدم اعتراف به قانونی بودن نظام حکومتی او بود، به همین دلیل و با چنین شرایطی دیگر مأمون قادر به اجرای نقشه هایش به نام امام (ع) نبود.
پس از اینکه مأمون به عظمت معنوی امام در جامعه پی برد و از طرفی با اعتراض عباسیان بغداد درمورد واگذاری ولایت عهدی به حضرت مواجه گردید،
تصمیم گرفت امام (ع) را از سر راه خود بردارد.
مأمون برای شکستن شخصیت علمی حضرت، اقدام به تشکیل مجالس مناظره و مباحثه با دانشمندان ادیان مختلف نمود که با حضرت رضا(ع) به مناظره و مباحثه بنشینند، شاید از این رهگذر بتواند در مباحثات علمی که بین آنها به وجود می آید شکستی برای حضرت ایجاد کند و از محبوبیت آن وجود مقدس در بین مردم بکاهد.
سرانجام توفیق نیافت و دانشمندان برجسته تمام ادیان و مذاهب از مراکز علمی جهان با امام (ع) به بحث و گفتگو نشسته و همه عالمان مذاهب و صاحبان افکار و آرای مختلف به بزرگواری و احاطه علمی آن حضرت اقرار و اعتراف نمودند. حضرت در تمام مباحثات و مناظرات با دلایل قاطع علمی و منطقی و با زبان خودشان جواب داده و همه را محکوم و مجاب نموده اند.
پاسخ امام (ع) به مسائلی علمی و فلسفی با بیانی رسا و منطقی قوی در حضور مأمون، چنان موجب شگفتی وی شد که لب به سخن گشود و گفت: یا اباالحسن! در روی زمین کسی جز شما نیست که این گونه سخن نیکو بگوید.
پیروزی های حضرت در مباحثات، مأمون را نا امید کرد، وی خود را در تحقق اهدافش شکست خورده و ناکام دید. در حالی که روز به روز بر عظمت امام رضا(ع) افزوده می شد و حقانیت فرزند پیامبر(ص) روشنتر می گردید سرانجام بعد از گذشت دو سال از ورود امام به خطه خراسان ، مأمون در روز جمعه آخر صفر سال 203 هـ ق. اقدام به جنایتی هولناک نمود و آن امام همام را که حدود پنجاه و پنج سال از عمر پر برکتش سپری شده بود در توس بوسیله انگور زهرآلود مسموم کرد و به شهادت رساند. آنگاه از باب عوام فریبی ، خود را عزادار نشان داد و امر کرد تا پیکر مطهر امام(ع) را در سرای حاکم عباسی (بقعه هارونی) به خاک بسپارند.
پس از شهادت حضرت رضا علیه السلام و دفن در بقعه هارونی(حرم فعلی) ، بنا به پیشگویی آن حضرت ، خراسان ، مطاف فرشتگان الهی و قبله نیاز و زیارتگاه شیعیان جهان شد و تا انقراض عالم چنین خواهد بود.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:علل پذیرش ولایت عهدی, ] [ 9:21 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 ... 46 47 48 49 50 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 192
بازدید دیروز : 84
بازدید هفته : 192
بازدید ماه : 1582
بازدید کل : 175144
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك