كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





در دعاى جوشن كبير ضمن اسماء الله الحسنى مى‏خوانيد: اى كسى كه در مردن قدرت او نمايان است‏(21) قرآن يادتان مى‏آورد، آى مسلمانها مى‏آيد ساعتى كه در بستر افتاده‏اى حالت طورى است، آنهائى كه اطرافت نشسته‏اند مى‏گويند كه: قيل من راق آيا كسى هست بداد اين بدبخت برسد؟ مرض سخت است، حالت سكرات است و ظن انه الفراق ولى خود بدبختش مى‏فهمد كه نه دكتر به كار مى‏خورد نه كارى از دعا و توسل مى‏آيد، معلوم مى‏شود همه‏اش كار خداوند بوده آن حالى كه ساعت مرگ آدمى از همه مى‏برد مى‏بيند نه رفيق، نه پول به كارش مى‏خورد آيا به پول مى‏شود خريد؟ تا پول بدهم، رفيقها همه دست روى سرشان مى‏گذارند، تمام بستگان همه رها مى‏شوند، اين بيچاره محتضر در آن حالى كه حس مى‏كند از هيچ كس هيچ كارى نمى‏آيد چطور متوجه به مبدأش مى‏گردد، اى كاش آن حال، حالا پيدا مى‏شد بفهمد همه مشت خاكند. همه عاجز و ذليلند. همه لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا موتاً ولا حيوة ولا نشوراً(22) آن وقت خدا را به آن عظمت بشناسد خود و همه را به حقارت، متوجه مى‏شود كه من با اين حقارتم در برابر عظمت خدا چه گناهانى كه كردم.(23)
على (عليه السلام) مى‏فرمايد: نگاه به كوچكى گناهت نكن، نگاه كن به خدائى كه مخالفت او را كردى.
بى ادبيهايت، بى حرمتيهايت را بشمار، آيا نرسيده است وقتى كه خودت را به حقارت بشناسى، خودت را اقل اقلين، از ذره پست‏تر بدانى از خاك هم پست‏تر بدانى، يك ماه دو ماه كه مى‏گذرد اگر سر گورت را بردارند از بوى گندت چه مى‏گذرد بر كسانى كه سر قبرت هستند، مگر روحت عالى بشود، به زبان خودت اقرار بكن من با اين حقارت چه كسى‏0 هستم كه خداى عالم را معصيت كردم امر عظيم پروردگارم را مخالفت كردم، آى كسى كه واجبى از تو فوت شده، چقدر بايد بترسى. هر چه بترسى به مغفرت نزديكترى. بدبخت كسى است كه گناهش را كوچك مى‏شمارد مى‏گويد مگر من چكار كرده‏ام اين گناه، او را به دوزخ مى‏برد كسى كه گناهش را كوچك بداند اين گناه آمرزيدنى نيست اول افطار دعا مستجاب است حالا كه مستجاب است اين دو كلمه را بخوان پيش از اينكه لقمه به دهان بگذارى بگو: يا واسع المغفرة اغفرلى و لوالدى اى خدائى كه رحمت تو خيلى توسع دارد مرا و پدر و مادرم را بيامرز(24) .

خدايا رحمتت درياى عامست اگر آلايش خلق گنهكار نگردد تيره آن دريا زمانى

 

وز آنجا قطره‏اى ما را تمامست فرو شوئى در آن دريا بيك بار ولى روشن شود كار جهانى


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:ساعت مرگ, نمونه قدرت خداوندى, ] [ 10:57 ] [ اكبر احمدي ]

اگر فلان جاهل احمق بگويد خداى ناديده را چطور مى‏شود باور كرد؟ تو بينائى چشمت را نگاه كن. چشم تو محالست لطيف را ببيند. اين چشمى كه در صورت توست همان چشمى است كه در حيوانات است. چشم حيوانى، جسم كثيف را مى‏بيند، جسم لطيف را نمى‏تواند ببيند، آنقدر موجودات اخيراً كشف شده است، امواجها و اشعه‏هاى نامرئى در جوّ هوا فراوان است كه هيچ چشمى آنها را نمى‏بيند مگر با دستگاه و وسايل. بعضى از موجودات غيبى هستند كه حتى با وسائل هم نمى‏شود آنها را ديد، از بس، در نهايت لطافت است هوا يا آب پاكى را نمى‏توانى ببينى حالا هوا يا آب نيست هر چه به چشمت نديدى بايد گفت كه نيست خدا به اين چشم محالست ديده شود، جسم كه نيست خداى عالم آن كسى است كه لطيف و كثيف را او خلق كرده هر چه و هرچه كثيف است يعنى مشت پر كن است و هر چه لطيف است خلق كرده خدا جسم درست كن است ديگر خردش كه جسم نيست، آسمان است.(20) عقلت را كجا بردى.

دل از غير خدا بريده، بگو يا الله

آدمى خدا را به هستى مطلق و خود و همه را به نيستى مطلق بشناسد آنوقت بگويد يا الله.
روايتى دارد كه از رسول خدا خواستند آقا اسم اعظم را يادشان بدهد، همه دلشان مى‏خواهد (حاصل روايت شريفه منقوله از رسول الله در كتاب لوامع البينات) فرمود كه: اقطع‏ عن غيره و قل يا الله دل را از غير خدا ببر و بگو: يا الله، بدانى غير از خدا همه عاجزند باورت نمى‏شود! يك سرى به گورستان برو مال پانصد سال قبل، صد سال قبل دارالسلام از هزار سال قبل بوده است و از قبرستانهاى قديم شيراز است آنقدر كدخداها و سرهنگها خوابيده‏اند همه نوع و همه صنف، كسانى بودند كه دعويها داشتند، قدريها مى‏كردند، رفتند جاى اصلى، پس الان هم كه روى خاك هستى، گول نخور تو هم به زودى آنجا مى‏روى بالاخره اين عاريه و موقت است، اين همه من من نگو، ضعيف و ذليل هستى، دل ببر از همه و بگو: يا الله.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:كور باد چشم دلى كه تو را نبيند, ] [ 10:54 ] [ اكبر احمدي ]

ايمان مى‏خواهد، شوخى نيست، عمده اين است كه باء استعانت حقيقت مى‏خواهد، نه زبان بازى به مدد خدا. يعنى نه خودم نه ديگرى، فقط او. از هيچكس كارى نمى‏آيد مگر خدا. اين را تا آدمى خوب نفهمد، كجا بهره مى‏برد محتاج به اين است كه صفائى پيدا بكند به بركت ماه رمضان حجابها از پيش چشم دلش عقب رود، حجابهاى ظلمانى خودبينى از بين برود، كم كم نزديك گردد به بركت روزه‏هاى روزهايش، به بركت سحرها، افطارها، ذكرها، مناجاتها، خداى را نزديك مى‏بيند و همه هستيها را از هستى او مى‏داند، تمام قدرتها متلاشى در قدرت او، قدرت تنها مال خدا است. قدرت در مخلوق عاريه است، معنى باء كه واضح شد، بسم يعنى به نام، الله، الرحمن، الرحيم اين سه اسم مبارك كه اسم اعظم است. در روايت است بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديك‏تر است از سياهى چشم به سفيدى چشم، اعظم اسماى الهى الله است يعنى خدائى كه تمام هستيها از اوست. تحقق هر حادثه‏اى از اوست مقوم هر موجودى قيام هر شيئى به اوست القيوم قامت به السموات والارضون هر چه كمال است از اوست، مخلوق به خودى خود، هيچ چيز ندارد چنانكه اصل وجودش از خودش نيست، كمالاتش هم از خودش نيست. من كه يك مشت خاكى بيش نيستم. جوان عزيز مگر غير از خاكى؟ باورت نمى‏شود يك مشت خاك هستى! ان شاء الله بعد از صد و بيست سال ديگر سر قبرت را بردارند در قبرت چيست؟ قبلاً خاك صحرا بودى، كاهو شد، برنج شد، عدس و نخود شد، لوبيا و ماش شد، مرحوم پدرت خورد نطفه و اساس بدن مادى تو پيدا شد، باز همين قسم به بركت تغذيه رشد نموده تا مشت خاك به اينجاها رسيد:

اى همه هستى ز تو پيدا شده زير نشين علمت كائنات

 

خاك ضعيف از تو توانا شده ما به تو قائم چو تو قائم بذات

اين كارخانه‏هاى عظيم كبدت چه مى‏شود؟ دستگاه كارخانه قلب، تصفيه خون، اين لابراتوار محيرالعقول، اين كارخانه چشمت، گوشت، بينيت، ذائقه‏ات، شامه‏ات، ناطقه‏ات، حافظه‏ات، واهمه‏ات، چه بگويم! همين دو متر قامت چندين كارخانه كه هر كارخانه‏اى دستگاه عظيمى است، ميليونها دستگاه و ذرات دائما در حركت، از آن عجيب‏تر قلب و غيره.
خلاصه همه‏اش مى‏خواهم بگويم، عاقل! اين هستى تو، با اين فروعات، از خداى تعالى است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:عقيده به يارى خدا فقط, ] [ 10:50 ] [ اكبر احمدي ]

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید. آیه 41 سوره الرحمن به واسطه هشداری که می دهد، تاثیر عجیبی دارد.یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ... این آیه و آیات قبل و بعد از آن  روز حساب را وعده و هشدار می دهد.
روزی که مجرمان و بدکاران از روی چهره و سیمایشان شناخته می شوند...این وعده الهی در قرآن است و انَّ وعد الله الحق.
وقتی امیر المومنین این اسوه تقوا در مناجات مسجد کوفه با توجه به این آیه میفرماید
 
وَاَسْئَلُکَ الاْمانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ ...از تو امان خواهم در روزى که شناخته شوند بدکاران به سیما و رخساره شان...خداوند همه ما را عاقبت به خیر کند .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:شیطان و فرعون, ] [ 8:51 ] [ اكبر احمدي ]

 

امام راحل افزون بر آنکه خود همواره با قرآن مأنوس بود . تلاوت آن را پیوسته با درک و فهم به دیگران نیز توصیه می کرد و حتی انس ظاهری با قرآن را نیز اثر گذار و مفید دانست چنانچه در نامه ای خطاب به فرزندش حاج سید احمد نوشته است :«فرزندم با قرآن ، این کتاب معرفت آشنا شو ، اگر چه با قرائت آن ، و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است ، آخر این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب ، محبوب است اگر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دست گیرد .(2)

احترام به قرآن

قرآن کتاب بزرگی است که عظمت آن از عظمت خداوند نشأت گرفته است زیرا قرآن تجلی آشکار پروردگار است . امام علی (ع)می فرماید : خدای سبحان در کتابش خود را آشکار کرد بی آنکه او را ببیند . قرآن کریم به مقتضای آسمانی و الهی بودن ، شایسته احترام و تکریم است . امام ضمن بزرگ شمردن قرآن همواره آن را در ظاهر و باطن حفظ می کرد : «گاهی به دلایلی قرآن هایی را در کیف دستی به محضر امام می بردیم ، در دفعات اولیه اتفاق افتاد که بدون توجه قرآن را نیزهمراه با چیزهای دیگر از کیف بیرون آورده روی زمین می گذاشتیم . امام که مراقب بودند فرمودند : « قرآن را روی زمین نگذارید ! و بلافاصله دستشان را جلو آوردند آن را گرفتند و روی میز گذاشتند .(3)

مصداق کامل آیه ی قرآن :

مقام معظم رهبری می فرماید :«فردای آن شبی که امام عزیز به جوار رحمت الهی پیوسته بودند ، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت تفألی به قرآن زدم ، آیه 88 سوره ی کهف آمد "و اما من آمن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسرا " دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه همین بزرگوار است ؛ ایمان و عمل صالح و پاداش نیکو بهترین پاداش برای او است . (4)

پی نوشتها :

1)مجله حضور-ش 3-فاطمه طباطبایی.
2)
مجله حوزه-ش96-ص225.
3)
سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی -ج5-ص69.
4)
حدیث ولایت-ج1-ص6.

منبع:مجله ی راه قرآن(ش 21)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:سفارش بر تلاوت قرآن , ] [ 8:47 ] [ اكبر احمدي ]

روزی خاقانی،شاعر بزرگ وارد مجلس شد.حاضران،به قصد تخفیف خاقانی،او را زیر دست شخص بی‌فضل و دانشی نشاندند.خاقانی بی درنگ خطاب به صدر نشین مجلس گفت:

گر‌فروتن نشست خاقانی نه او را عیب ونه تو را ادب است

«قل هوالله» نیز در قرآن زیر «تبت یدی ابی لهب» است.

***
کودکی در مکتب‌خانه نزد معلم خود،درس پس می‌داد.چون به این آیه رسید:«و إن علیک اللعنة إلی یوم الدین» (یعنی تا روز قیامت بر تو لعنت باد)، آیه را تکرار کرد.معلم عصبانی شد و گفت:«و علیک وعلی والدیک»(یعنی بر تو و پدر و مادرت لعنت باد).کودک معصوم، بی خبر از آن که خشم معلم را دو چندان خواهد کرد، صادقانه پرسید:استاد! در مصحفی که من دارم فقط«علیک» هست، ولی «علی والدیک» نیست.اضافه کنم؟ نقی‌رحمانی

***
به بخیلی گفتند: چرا به فقیران نان نمی‌دهی؟ او در پاسخ، این آیه را خواند: «اَنُطْعِمُ مَن لَو یشاءَ اللهُ اَطْعَمَهُ»1؛یعنی این‌ها بندگان خدایند. اگر خدا می‌خواست، خودش سیرشان می‌کرد و این فضولی به من نرسیده است.

***
روزی ابوالعینا، یکی از ادیبان معروف، از خانه بیرون آمد تا نزد خلیفه‌ی وقت برود.دختر خردسالش پرسید: کجا می‌روی؟ گفت: نزد خلیفه. دختر گفت: از این رفتن چه سودی به دست می‌آوری و اگر نروی، چه زیانی خواهی دید؟ ابوالعینا گفت: هیچ! دختر گفت:«یا اَبَتِ لمَ تَعْبُدْ ما لا یسْمَعُ ولایبصِرُ ولایغنی عَنکَ شَیئا»2؛ بابا! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه نیازمندی‌های تو را تأمین می‌کند؟ ابوالعینا از این سخن دخترش متنبّه شد!!!




موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:خاقانی, ] [ 8:40 ] [ اكبر احمدي ]

و نكته لطيف ديگر، در ماه مبارك رمضان اضطرابات نفس كم مى‏شود روح را قوت مى‏دهد لذا كسالت و مرض كم مى‏شود، تعداد عمده از مرضهاى بدن مال گرفتارى روح است هر وقت آدمى اعصابش كوبيده مى‏شود در خوراكش هم ترش مى‏كند، در ماه رمضان ذكر خدا غذاى روح است، روح شاداب مى‏شود وقتى قرآن مى‏خواند العفو مى‏گويد اهل اطلاع نوشته‏اند كه حتى تصادفات ماشين در ماه رمضان كمتر مى‏شود راست است چون اعصاب كنترل مى‏شود.
ما مى‏خواهيم در اين ماه مقدارى حكمت و دانش در اصول عقائد، توحيد، عدل و نبوت، امامت و معاد، كه در سوره مباركه الحديد بيان شده تقديمتان كنيم و شما هم بايد آماده باشيد براى ياد گرفتن حكمت از قرآن مجيد.
اولين آيه از قرآن مجيد بسم الله الرحمن الرحيم است يكى از معانى باء در عربى استعانت است بسم الله (استعين باسم الله) يعنى به مدد و يارى خدا، هر كارى كه مسلمان مى‏كند وظيفه‏اش اين است كه بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم هر چه مى‏خواهد بخواند، هر چند يك سطر شعر باشد، اگر حرف مى‏زنى بگو بسم الله يعنى اگر خدا مدد بكند من مى‏توانم حرف بزنم، يا قلم دست گرفته مى‏خواهد چيز بنويسد، اگر مدد خدا نباشد يك كلمه نمى‏تواند بنويسد، از خانه مى‏خواهى بيرون بيائى، بگو بسم الله الرحمن الرحيم، آى آنهائى كه سوار اتومبيل مى‏شويد تا، پشت فرمان نشستى، بگو بسم الله - نه زبان خالى، بلكه ان شاء باشد يعنى به مدد خدا نه خودت، تكيه به خودت را كنار بگذار.

راننده خواب و ماشين در حركت

چند روز قبل راننده‏اى كه اهل تقوا است راجع به همين بسم الله مى‏گفت چند دفعه باى من پيش آمده پشت فرمان كه مى‏نشينم بسم الله مى‏گويم، يك مرتبه بسم الله گفتم نصف شب در ماشين بارى، در جاده سربالا مى‏رفتم خواب ناگهان بر من غالب شد رؤيايش را هم نقل مى‏كرد، يك وقت صداى بوق ماشين از پهلوى گوشم بلند شد بيدار شدم - حسب‏ كردم از آنجائى كه به خواب رفتم تا آنجائى كه بيدار شدم چند كيلومتر رفته‏ام و خواب بودم چه كسى او را نگهداشت؟ جاده آسفالت سربالا، فرمان هم در دست نباشد، پس آنكه از او مدد خواستى به مددت آمده است گفتى بسم الله به مدد خدا او هم ياريت مى‏كند. بشر امروزه غافل از خداست.

آثار بسم الله از روى حقيقت

اگر كسى باء بسم الله را از روى حقيقت و معرفت بگويد، اگر شنيدى روى آب رد مى‏شود، باور كن كه راست و درست است هر چه هست در باء بسم الله است، يعنى آدمى خودش را در برابر خدا در جميع امور نيازمند بداند، مثلاً مى‏خواهم حرف بزنم، بسم الله - يعنى به كمك خدا چه اشخاصى كه شروع كردند به حرف زدن يادشان رفت.
شنيده‏ايد يك روز بالاى منبر واعظى داشت حرافى مى‏كرد، اين حقيقت را گفت: قدر بسم الله را بدانيد، اگر بسم الله بگوئيد از روى آب رد مى‏شويد. پاى منبر يك نفر دهاتى كه از ده به سختى آمده بود در اثر اينكه نهر مفصلى در راهش بوده و اين بيچاره راههاى دور را طى مى‏كرد تا پلى پيدا كند و رد شود، تا شنيد خوشحال گرديد. وقتى كه مى‏خواست برگردد ما چرا خودبخود راه دور برويم، از همان راه نزديك مى‏رويم گفت بسم الله الرحمن الرحيم، پا گذاشت روى آب و رفت آن طرف آب، برايش هيچ مهم نبود. فردا صبح كه آمد، باز گفت: بسم الله الرحمن الرحيم و از روى آب رد شد. چند روزى گذشت يك روز به فكر رفت و گفت آقاى واعظ خيلى حق گردن ما دارد، چقدر راه ما را آسان و نزديك كرد. ما بايد اين واعظ را در برابر خدمتى كه كرده است ميهمان كنيم، با واعظ آمد تا لب آب رسيد، خود اين شخص بسم الله گفت و از آب رد شد بخيالش شيخ هم مى‏آيد آن طرف. ديد شيخ نيامد. گفت آقاى واعظ چرا نمى‏آئى؟ گفت نمى‏شود. گفت همان كه ياد من دادى، بخوان و بيا. گفت آنكه تو دارى من ندارم‏(19) .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:در ماه رمضان اعصاب راحت‏تر است, ] [ 9:3 ] [ اكبر احمدي ]

از بخشهاى جالب اين كتاب، قضا و قدر است كه به مناسبت آيه شريفه: ما اصاب من مصيبة ... مطلب به بهترين وجهى پرورانده شده است، همه حوادث در كتاب تكوين الهى ثبت و ضبط است كوچك و بزرگ از حوادث كه در آينده واقع مى‏گردد در لوح محفوظ نوشته شده است و در عين حالى كه با اختيار مكلفين منافاتى ندارد و به هيچ وجه جبر در كار نيست و مقدرات الهى با حفظ اختيار مكلفين در افعال ارادى است - آنگاه مى‏فرمايد خاصيت اين تقديرات اين است كه بر آنچه از كف داديد اندوه نخوريد و براى امور مادى از جهت دنيوى و زوال آن شادمان شدن غلط است.
براى اثبات وجود لوح محفوظ و ثبت مقدرات، به رؤياهاى صادقه گواه آورده مى‏شود چيزهائى كه در آينده بايد واقع گردد ممكن است بعضى اشخاص در خواب پيش ببينند و بعداً همانطور واقع گردد رؤياى صادقانه فراوان واقع شده و در كتاب داستانهاى شگفت اثر حضرت مؤلف تعدادى ثبت گرديده است.
همچنين به مناسبت اين بحث يادآور مى‏شود كه مرگ براى مرده و بازماندگان هر دو خير است زيرا مرده اگر نيكوكار باشد زودتر به ثواب خداوند نائل مى‏گردد و از زحمت دنيا راحت مى‏گردد و اگر گنهكار و بدكار است كمتر خود را سزاوار عقوبت مى‏نمايد.
براى بازماندگان نيز خوبست زيرا رحمت و صلوات و بخشش خداوند و هدايتش كه شامل حال مصيبت ديدگان مى‏شود(1) به مراتب از بودن آن شخص براىبازماندگان بهتر است. بذر تخم بر روى سنگ

روز گذشته ذكر شد: در ماه مبارك رمضان به بركت گرسنگى و صفاى دلها، لطافت روح پيدا مى‏گردد و بايد از داشنها و حكمتها بهره‏بردارى شود. تعبيرى است از عيسى بن مريم مى‏فرمايد: اگر روى سنگ تخم بريزند هيچ وقت ثمره‏اى پيدا نمى‏شود، همين طور دل شخصى كه پر خورده است حكمت در آن جا نمى‏گيرد تا نرم نشود لطيف نمى‏شود دانه حكمت كجا در مزرعه دل جا مى‏گيرد.
نكته ديگر عرض كرده‏ام آدمى كه گرسنه است خود اين گرسنگى دستگاه هاضمه‏اش را منظم مى‏كند و حقايق لطيف را درك مى‏كند به عكس اگر زيادى بخورد گيج‏تر مى‏شود نشنيده‏ايد! فكر سالم در بدن سالم است بدن سالم در ماه رمضان است صوموا تصحوا به بركت روزه بدنها سالم‏تر و دستگاه هاضمه فشار برويش نيست، دو روز قبل چه زحمتهائى كه معده داشت، اما امروز معده راحت است.
مجله‏اى نوشته بود ماه رمضان كه مى‏شود مراجعين به مطبهاى دكترها و بيمارستانها صدى بيست كم مى‏شود بلكه نوشته است كه در بعضى مواقع تجربه شده شصت درصد كم شده چون سالمترند مرض كمتر است. بيشتر مرض، مال پرخورى آدمى است به بركت ماه مبارك رمضان صحت بدن به دست مى‏آيد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:مقدرات با اختيار منافات ندارد , ] [ 9:0 ] [ اكبر احمدي ]

حقيقت دنيا؛ لعب يعنى كار پررنج ولى بيهوده است و لهو، سرگرمى و بازماندن از هدف مى‏باشد زينت، دلربائى در امور واهى و فخر به نسب يا مال، امور اعتبارى همه فريبكارى دنياى غدار را تشكيل مى‏دهند.
براى وضع دلربائى و در عين حال توخالى دنيا مثالى ذكر مى‏فرمايد: باران شديد مى‏بارد و گياه را از زمين سبز و خرم مى‏روياند (اما چند روزى بيش نيست) سپس خشك و زرد شده به عنوان خار و خاشاك يا هيزم سوزانده و از بين برده مى‏شود (خاكسترش را نيز باد به اطراف پراكنده مى‏نمايد) كسانى كه به دنيا دل ببندند وضعشان چنين است كه فريب‏ شكوفه چند روزه را خورده به آن سرگرم مى‏شوند و از حقيقت كه آخرت است باز مى‏مانند، لذا عذاب دردناكى به دنبال خواهند داشت.

پس، آخرت سزاوار دلبستگى است

بلافاصله راجع به آخرت و تشويق به عمل كردن براى آن مى‏فرمايد بشتابيد به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه عرض آن همچون عرض همه آسمانها و زمين است، آن بخشش خداوند براى اهل ايمان است، نه ديگران، به مناسبت اين مطلب از لذت ذكر خدا در حال روزه سخن مى‏رود و از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) به عنوان نمونه بارز اهل آخرت و سرمشق براى كار جهت آخرت السلام على ميزان الاعمال صحبت مى‏شود، سبب آمرزش خدا كه به آن امر شده‏ايم در اطاعات و توبه مى‏داند و مى‏فهماند كه مسابقه در خيرات نتيجه ايمان است و شتاب در كار آخرت پسنديده است چنانچه شتابزدگى در كار دنيا ناپسند مى‏باشد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:دنيا را بطور آشكار رسوا مى‏سازد , ] [ 8:57 ] [ اكبر احمدي ]

روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است ، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان ، و 360 رگ مى باشد.رگ ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى دارند، استخوان ها جسم را پايدار و ثابت مى دارند، گوشت ها نگه دارنده استخوان ها هستند، و عصب ها پى نگه دارنده گوشت ها مى باشند.سپس امام عليه السلام افزود:خداوند دست هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفريده است ، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه ، در مچ دو قطعه ، در بازو يك قطعه ؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است ، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران .و نشيمن گاه نيز داراى دو قطعه استخوان مى باشد.و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.و در هر يك از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است ، كه دو طرف 18 عدد مى باشد.و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست .و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجود است .و معمولا انسان ها تا سنين بيست سالگى ، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنين 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان ديگر كه به نام دندان هاى عقل معروف است ، روئيده مى شود.(2)

 مرثيّه شاعر و اهميّت گريه

يكى از اصحاب نزديك امام جعفر صادق عليه السلام به نام زيد شحّام حكايت كند:روزى به همراه عدّه اى در محضر پربركت آن حضرت بوديم ، يكى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و كنار خود نشانيد و فرمود: اى جعفر! شنيده ام كه درباره جدّم ، حسين عليه السلام شعر گفته اى ؟جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدايت گردم .حضرت فرمود: چند بيتى از آن اشعار را برايم بخوان .همين كه جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسين عليه السلام شد، امام صادق عليه السلام به قدرى گريست كه تمام محاسن شريفش خيس ‍ گرديد؛ و تمام اهل منزل نيز گريه اى بسيار كردند.سپس حضرت فرمود: به خدا قسم ، ملائكه مقرّب الهى در اين مجلس ‍ حضور دارند و همانند ما مرثيّه جدّم حسين عليه السلام را مى شنوند؛ و بر مصيبت آن بزگوار مى گريند.آن گاه خطاب به جعفر بن عفّان نمود و اظهار داشت : خداوند تو را به جهت آن كه بر مصائب حسين سلام اللّه عليه ، مرثيّه سرائى مى كنى اهل بهشت قرار داد و گناهان تو را نيز مورد مغفرت و آمرزش خود قرار داد.بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: آيا مايل هستى بيش از اين درباره فضيلت مرثيّه خوانى و گريه براى جدّم ، حسين عليه السلام ، برايت بگويم ؟جعفر بن عفّان شاعر گفت : بلى ، اى سرورم .حضرت فرمود: هركس درباره حسين عليه السلام شعرى بگويد و بگريد و ديگران را نيز بگرياند، خداوند او را مى آمرزد و اهل بهشت قرارش ‍ مى دهد.(3)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:يك جهان در يك جسم, ] [ 8:48 ] [ اكبر احمدي ]
صفحه قبل 1 ... 49 50 51 52 53 ... 74 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 84
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 1448
بازدید کل : 175010
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك