به حق بايد گفت اينان در ميان ستمكاران جهان از همه ستمكارتر و در جمع ظالمان تاريخ از همه ظالمترند، و قطعاً مستحق خوارى در دنيا و عذاب عظيم در آخرتاند، و بايد گفت چنين طايفهاى يقيناً حزب شيطان و از گروه ابليس و بدترين مردماند.اميرمؤمنان دربارهى چنين گروهى مىفرمايد:«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِاءَمْرِهِمْ مِلَاكا وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اءَشْرَاكا، فَباضَ وَ فَرَّخَ فِى صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِى حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِاءَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِاءَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِى سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.» «14»شيطان را ملاك و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده كرد، در درونشان لانه گرفت، و در دامنشان رشد يافت، ديدنشان با ديده شيطان و زبانشان در گفتن زبان شيطان شد، بر مركب لغزشها سوارشان كرد، و امور فاسد را در ديدگانشان جلوه داد، كارشان كار كسى است كه شيطان او را شريك سلطنت خود قرار داده و با زبان او به ياوهسرائى پرداخته است.بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه «ظاهر آيه شريفه را نمىتوان ناظر به واقعه مخصوصى دانست، و هيچ قرينهاى براى چنين تطبيقى در ميان نيست، اين آيه بيان حقيقتى است كلى و شامل حوادث گذشته مانند خرابىهاى بيتالمقدس و زمان نزول آيه مانند منع مشركين از ورود مسلمين به مسجدالحرام در واقعه حديبيه و آينده مانند خرابىهاى صليبىها و قرامطه از مساجد، و همچنين بىرونق شدن معابد و مساجد امروز كه همه نتيجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبين به اديان است كه معابد و مساجد را سنگرى براى انشاء و ابراز اختلافات و تأمين هواها و منافع خود ساختهاند.
سبب مهم بىرونقى مساجد و معابد و رميدگى مردم از آئين، در آوردن آئين خدا و دعوت پيامبران به صورت انديشههاى بىپايه و آرزوهاى غير برهانى و نفى و اثباتها و تضادها مىباشد، يهود و نصارى نخست در برابر هم صفآرائى كردند و آئين و معابد يكديگر را بىپايه و ناحق شمردند، آنگاه هر دو دست در دست هم داده در برابر آئين اسلام و دعوت آن همصف و همصدا شدند.نتيجه اين شد كه در اثر پيشرفت دانش و بالا آمدن سطح عقول از مطالب محدود و خودساخته طرفداران اديان و تناقضگوئى و تحميل آنان، بيشتر مردم از دين رميدند و دست از هر آئينى برداشتند، تا آنجا كه در برابر همه اديان صف فشردهاى تشكيل دادند.» «15»راستى ظالمانهترين عمل نسبت به دين از طرف طرفداران جاهل اديان، و دشمنان عنود و كفرپيشه اين بود كه يا با ايجاد ارعاب و ساختن جوّ وحشت و ترس، و به ميدان آمدن اسلحه مردم را از ورود به مساجد منع كردند و در برابر ياد خدا در مساجد و عبادت عابدان ايستادند، يا با آميختن خرافات در اصول و فروع دين، و تحميل هواهاى نفس، بر معارف و مسائل دينى قلوب نسلهاى روشن ضمير و درس خوانده و بيدار شده را نسبت به مساجد بىميل و زمينه خرابى آن خانههاى خدا را از نظر معنوى فراهم، و گاهى چنان بلاى هولناكى بر سر معابد آوردند كه جز اندكى از كار افتاده و بىخاصيت در آن مكانها شركت نمىكنند.«مگر جز اين است كه غرائز و قواى حيوانى در آدمى منشأ هر ستم وتجاوز است؟و تنها محيطى كه اين غرائز را محدود و وجدان حقجوئى و عدالتخواهى را بيدار و فعال مىگرداند همان محيطهائى است كه به نام خدا و حق و عدل برپا گشته و بنام مسجد كه محل سجده براى خدا و اخضاع سركشىهاست ناميده شده است، اگر خودبينى و امتيازجوئى آدمى و صورتها و انديشههاى ناشى از آن در حريم مساجد راه يافت صورت و معناى خدائى مساجد را ويران مىكند و ظاهر آن را از رونق مىاندازد.چون مساجد ويران گرديد بند و حدى براى سركشى غرائز نمىماند و جلوى هر ستمى بازمىگردد.پس آنان كه ديگران را از مساجد ممنوع و به خود محدود مىسازند و نور فطرت خدائى را خاموش و نام غير خدا را بلند مىكنند از هر ظالمى ظالمترند.همه جا وجه خداست.اين هشدارى حكيمانه به اهل دين و ثابت قدمان در مسير الهى، و آراستگان به ايمان استوار و يقين عارفانه است كه اگر ستمكارترين ستمكاران به هر شكل و صورتى شما را از دخول در مساجد، و ياد خدا و عبادت و بندگى در آن مكانهاى مقدس بازداشتند، و درب اين پايگاههاى الهى را به روى شما بستند، و يا به تخريب ساختمان و ظاهر آن اقدام نمودند، نبايد شما از سلوك صحيح خود دست برداشته و از ياد حضرت حق غافل شده، و از انجام عبادات و فرائض الهيه باز بمانيد كه همه جا نقطه طلوع نور خداست و همه جا به عنوان عام مسجد و محل و عبادت است.از رسول بزرگوار اسلام روايت شده:«جعلت لى الارض مسجداً و ترابها طهوراً:» «16»همه روى زمين را براى من مسجد قرار دادهاند، و خاك زمين براى من عامل طهارت است.به هر جا به سوى خدا رو كنيد همانجا وجه خداست، و احدى نمىتواند شما را از توجه به خدا و عبادت او با توسعه داشتن اين حقيقت منع كند.براى ذات حضرت احديت جهت خاصى وجود ندارد، او خالق جهات است و خود جهتى ندارد، پس به هر كجا براى ياد او و براى بندگى او رو كنيد به خدا روى آوردهايد.گروهى از فقهاى بزرگ آيه شريفه را در مسئله نماز تطبيق بر نماز مستحب و نماز خوف و نماز كسى كه در شب بسيار تاريك يا در بيابان از يافتن قبله عاجز است نمودهاند، و رواياتى هم در اين زمينه در كتابهاى مهم روائى نقل شده است.در هر صورت «آنان كه مساجد و نام خدا را از ديگران ممنوع و به خود محدود ساختهاند مانند مردمى هستند كه در عمق درهاى همى روز و شب مىگذرانند و پا از آن فراتر نمىنهند، و چون همواره تابش و واتاب خورشيد عالمتاب را بر ديوارها و محل خود ديدهاند مىپندارند كه همواره آفتاب بر آنان مىتابد و تنها نور خورشيد ويژه آنان است با آن كه همه جا محل تابش و واتاب نور خداست و قدرت تصرف و مالكيتش درخور دو بزرگ جهان و سراسر آن هويداست، چون متصرف در همه است پس توجيه كننده و پديد آورنده جهات است و خود جهتى ندارد، چون جهتى ندارد هر كسى هر گاه در هر جهتى كه هست و روى دل به هر چه جز او دارد از آن روى گرداند به او روى آورده است.داستانى كه به نام قهوهخانه سورات يكى از نويسندگان آورده اين محدوديت نظر اهل مذاهب را مىنماياند.گويند قهوهخانه سورات در يكى از بنادر اقيانوس هند بوده و اهل مذاهب و ملل مختلف هميشه در آن رفت و آمد داشتند و گرد هم مىنشستند و به بحث مىپرداختند شبى در آنجا دانشمند متحير ايرانى، غلام بتپرست، برهمائى، يهودى، كشيش كاتوليك، پرتستانت، مسلمان سنى، شيعه، و اسماعيلى كه گرد هم جمع بودند به جدال برخاسته و هر يك مىكوشيد تا خدا و حقيقت را محدود به آئين و پيمبران و رهبران خود كند، تا آن كه حكيم چينى را به حكميت خواستند، او گفت: مثل متحير در وجود خدا مانند كسى است كه مىخواست حقيقت نور آفتاب را بشناسد، آن قدر در آن چشم دوخت تا كور شد پس از آن گمان مىكرد كه آفتابى وجود ندارد، و هر يك از شما مانند مردمى هستيد كه در جزائر دور افتاده و درههاى اطراف زمين به سر ميبرند و از آنجا هيچ بيرون نرفتهاند از اين رو چنين مىپندارند كه آفتاب تنها بر كوه و سرزمين آنان مىتابد و فقط از همانجا غروب مىكند، با آن كه پرتو آفتاب نه محدود به يك گوشه از زمين و نه سراسر زمين است، بلكه بر سيارات ديگر هم مىتابد، و هر جا مشرق و مغربى باشد و هر چه خود را در معرض تابش خورشيد گرداند و روى به آن آرد محل و مورد تابش آن است «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ.» «17»بس كه هست از همه رو و زهمه سو راه به توبه تو برگردد اگر راهروى برگرددخدا واسع است يعنى در فرمانروائى و علم، و حكمت و قدرت و تدبير و همه صفاتش كه بىنهايت است واسع است، يعنى با همه صفاتش نسبت به كل شيئ فراگير است.وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. «18»وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ. «19»وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ. «20»اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ. «21»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نمل، 62.
(2)- اسرار الصلاة 167.
(3)- بحار، ج 77، ص 58.
(4)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 62.
(5)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 63.
(6)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 62.
7)- بحار، ج 83، ص 384.
(8)- بحار، ج 76، ص 336.
(9)- وسائل، ج 3، ص 485.
(10)- بحار، ج 85، ص
(11)- بحار، ج 83، ص 385.
(12)- تفسير كبير، ج 4، ص 13.
(13)- تفسير كبير، ج 4، ص 16.
(14)- نهجالبلاغه، خطبه 7.
(15)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 274.
(16)- صافى، ج 1، ص 182.
(17)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 276.
(18)- بقره، 255.
(19)- انعام، 80.
(20)- اعراف، 156.
(21)- بقره، 115.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->