كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
پيوندهای روزانه |
نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده وبه لشکر عمربن سعد می پیوندند. عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر به سوی کربلا بایستند واز حرکت کسانی که به قصد یاری امام حسین (ع) از کوفه خارج می شوند ، جلوگیری کنند .چون گروهی از مردم می دانستند جنگ با امام حسین (ع) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده وفرار می کردند کربلا ****** زمان : دوشنبه ششم محرم الحرام 61 هجری عمر بن سعد نامه ای را از عبیدالله دریافت می دارد که مضمون آن چنین است : من از لشکر سواره و پیاده چیزی را از تو فرو گذار نکردم ، وتوجه داشته باش که مأمورانی سپرده ام هرروز وضعیت را به من گزارش کنند حبیب بن مظاهر از حضرت اجازه می گیرد تا نزد طایفه ای از بنی اسد _ که در آن نزدیکی ها زندگی می کردند _ رفته وآنان را به یاری فر خواند ، حضرت اجازه دادند . حبیب نزد آنها رفت وگفت : « امروز از من فرمان برید و به یاری حسین بشتابید تا شرف دنیا وآخرت از آنِ شما باشد » تعداد 90 نفر بپاخواستند وحرکت کردند ، اما در میان راه با لشکر عمر بن سعد برخورد کردند وچون تاب مقاومت نداشتند ، پراکنده شده وبرگشتند . حبیب به نزد حضرت رسید وجریان را تعریف نمود حسین (ع ) گفت :« لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ »نامه امام حسین (ع) از کربلا به برادرش محمد بن حنفیّه وبنی هاشم : .... مثل اینکه دنیا اصلاً وجود نداشته ( این گونه دنیا بی ارزش ونابود شدنی است ) وآخرت همیشگی ودائم بوده وهست.
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:کربلا, ] [ 15:33 ] [ اكبر احمدي ]
|
درباره وبلاگ
موضوعات وب
برچسب ها
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |