كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
| ||
|
عیسی (علیهالسلام) با او به سیر خود ادامه داد تا به دریاچهای رسیدند. عیسی (علیهالسلام) دست آن همسفر را گرفت و روی آب حرکت نمود. در این هنگام عیسی(علیهالسلام) به او فرمود؛ تو را به آن خدایی که این معجزه را نیز به تو نشان داد بگو آن نان را چه کسی برداشت؟ او باز گفت نمیدانم! با هم به سیر خود ادامه دادند تا به بیابانی رسیدند. عیسی (علیهالسلام) با همسفرش در آنجا نشستند. عیسی (علیهالسلام) مقداری از خاک زمین را جمع کرد، سپس فرمود به اذن خدا طلا شو. خاک جمع شده طلا! عیسی (علیهالسلام) آن طلا را سه قسمت کرد و به همسفرش فرمود؛ یک قسمت از این طلا مال من و یک قسمت مال تو و یک قسمت دیگر مال آن کسی که نان باقی مانده را خورد. همسفر بی درنگ گفت؛ آن نان را من خوردم! عیسی (علیهالسلام) به او فرمود؛ همه این طلاها مال تو! تو به درد دنیا میخوری نه همسفری با من! عیسی (علیهالسلام) از او جدا شد و رفت. او در بیابان ناگهان دید دو نفر می آیند. تا آن دو نفر به او رسیدند و دیدند صاحب آن همه طلاست، خواستند او را بکشند تا دو نفری صاحب آن همه طلا گردند. او به آنها گفت مرا نکشید، این طلا را سه قسمت میکنیم. آنها پذیرفتند. پس از لحظاتی این سه نفر، یکی از افراد خود را برای خریدن غذا به شهر فرستادند. آن شخصی که به شهر میرفت با خود گفت؛ خوب است غذا را مسموم کنم و آن دو نفر بخورند و من تنها صاحب همه آن طلاها گردم! آن دو نفر که کنار طلاها نشسته بودند با هم گفتند؛ خوب است وقتی که غذا را آورد، او را بکشیم و این طلاها را دو نصف کنیم. هر دو این پیشنهاد را پذیرفتند. وقتی که آن شخص به شهر رفت و غذا را آورد، آن دو نفر او را کشتند! سپس با خیال راحت مشغول غذا خوردن شدند و طولی نکشید مسموم شده و به هلاکت رسیدند. هنگامی که عیسی (علیهالسلام) از سیاحت خود بازگشت، دید سه نفر کنار طلاها افتاده و مردهاند. به اصحابش فرمود؛ این است دنیا، از آن بر حذر باشید که فریبتان ندهد. با تصرف از : روزنامه رسالت، شماره 7211 به تاریخ 5/12/89، صفحه 7 (رنگین کمان) نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 10 دی 1391برچسب:عاقبت دروغگویی, ] [ 18:19 ] [ اكبر احمدي ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |