و ما ارسلنا فى قريه من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم يضرعون ? پيامبرى در قريهاى و شهرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن قريه را به سختى و گرفتارى و رنج مبتلا كرديم تا شايد آنها به خود بيايند و در مقابل خدا تضرع كنند. آيه 75 و 76 سوره مومنون نيز به اين مطلب تصريح دارد
و لو رحمنا هم و كشفنا ما بهم من ضر للجوا فى طغيانهم يعمهون. و لقد اخذناهم بالعذاب فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون
و اگر آنان را ببخشاييم، و آنچه از سختى بر آنان وارد آمده برطرف كنيم آنان در طغيان خود كوردلانه اصرار مىورزند.بنابراين فلسفه بعضى از عذابها و سختىهاى امتها بيدارى مردم و برگشت آنها به راه هدايت است، هر چند ممكن است اين سختىها و تنگناها و بلاها بعضى از امتها را بيدار نكند و آنان هم چنان در ضلالت و گم راهى اصرار ورزند؛ كه در آن صورت حجت بر آنها تمام مىشود و بايد منتظر نزول بلاهايى كه به حيات و زندگى آنها خاتمه دهد باشند.
قرآن در آيات 42 تا 43 سوره انعام خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمايد: (( ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند پيامبرانى فرستاديم و اسباب هدايت و تذكر و هشدار را در حق آنها تمام كرديم، اما آنها قدر ناشناس بودند، قساوت به خرج دادند و از شيطان فريب خوردند و به هشدارهاى ما توجه نكرده، آنها را فراموش كردند. ما چند صباحى آنها را در ناز و نعمت قرار داديم به نحوى كه مغرور و شاد گشتند و ناگهان گريبان آنها را گرفتيم. آنان يكباره نوميد گشتند و درهاى اميد را به روى خود بسته ديدند.)) بايد بدانيم كه اين سنت الهى است كه در امتهاى پيشين جارى بوده است و امت پيامبر آخرالزمان نيز از آن مستثنى نيست.
در هر صورت، براى صاحبان بصيرت و كسانى كه نگران سعادت و سرنوشت خويشند، وجود بلاها و مشكلات و مصايب، اسباب تذكر و هدايت است. در اين ميان، همچنان كه قرآن مىفرمايد، انسان هايى نيز هستند كه آن چنان دچار غفلت مىگردند كه با هيچ هشدار و بيدار باشى متذكر نگشته به هوش نمىآيند.
پس بلاها و سختىهايى كه به جهت هشدار و بيدار باش مردم براى جوامع و ملتها پيش مىآيد اختصاص به امم انبياى سابق نداشته، بلكه اين مساله از الطاف الهى است كه براى بيدارى و توجه امتها به خدا، رخ مىدهد. آنچه مهم است توجه به فلسفه اين گونه حوادث و عبرت گرفتن از گذشته و توبه و بازگشت به سوى خداست. با كمال تاسف در جامعه ما، كمتر كسى به اين مساله توجه مىكند و به خاطر همين غفلت، براى نجات از تنگناهاى اقتصادى، از جمله كم آبى و خشك سالى، برخى از مسئولين از سر بىتوجهى و غفلت يا به خاطر سستى ايمان و ضعف اعتقادى، دست به دامن غير خدا مىشوند و با صرف هزينههاى سنگين از بيتالمال مسلمين در صدد بر آيند تا با آبستن كردن ابرها بوسيله مواد شيميايى باران ايجاد كنند. زهى خيال باطل!مگر علت تامه بارش باران همين پيدايش ابر و انتقال آن به وسيله جريان باد و چند عامل محدود ديگر است كه با تشبث به تارهاى عنكبوتى خود ساخته، مغرور شود و بندگان خدا و عموم مردم مسلمان را به جاى اين كه به خدا و توسل به ذيل عنايت و احسان او متوجه كند، در نقاط مرتفع كوهها تكه ابرهايى را جستجو نمايد و آنها را شكار كرده، به اصطلاح با باردار كردن آنها باران بباراند!! به راستى جريان مذكور داستان حضرت نوح عليهالسلام بعد از 950 سال دعوت، از ايمان آوردن قومش به خدا مايوس شد و بعد از نااميدى از هدايت آنها و پديدار شدن نشانههاى عذاب، از فرزندش خواست تا ايمان آورد و بر كشتى سوار شود تا از عذاب حتمى نجات پيدا كند. او در جواب پدرش تفكر شرك آلود خود را چنين بيان كرد كه ساوى الى جبل يعصمنى من الماء؛ من به قله كوهى پناه ? مىبرم تا آن كوه مرا از غرق شدن نجات دهد. همان طور كه مىدانيم سرانجام هم ايمان نياورد و هلاك گرديد. خداوند متعال با بيان اين قصه جوهره تفكر شرك آلود را بيان مىكند و مردم را از آن برحذر مىدارد.
اكنون نيز اين تفكر شرك آلود در ميان بعضى و به خصوص روشن فكران غرب زده رايج است. آنها به جاى اين كه ايمان به خدا داشته باشند و با قلم و بيان مردم را به سوى خدا سوق دهند، براى رفع مشكلات چشم به دست دشمنان اسلام و مسلمين دوختهاند و از دشمن انتظار يارى دارند.
بر آگاهان پوشيده نيست كه ما در صدد مخالفت با پيشرفت علم و دستاوردهاى علوم بشرى نيستيم چرا كه دين و قرآن و تفكر توحيدى بيش از هر مكتبى انسانها را به فراگيرى علم و دانش و استفاده از محصول انديشه و تفكر بشرى فرا مىخواند. آنچه در اين جا بر نفى آن تاكيد مىشود و نسبت به عواقب وخيم آن هشدار داده مىشود اين تفكر شرك آلود است كه متاسفانه مبتلايان به آن در جامعه ما كم نيستند.
به هر حال بهترين و نزديكترين و مطمئنترين راه براى رفع مشكلات فردى و اجتماعى، برگشتن به در خانه خداست؛ زيرا برگزيدن راه خدا علاوه بر اين كه سعادت ابدى و اخروى ما را تأمين مىكند مشكلات و تنگناهاى زندگى دنيوى را نيز بر طرف مىسازد.
فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا ?
پس به مردم گفتم: استغفار كنيد تا خداى متعال گناهانتان را بيامرزد آن گاه آسمان را بر شما بباراند در نتيجه باغها به وجود بيايند و نهرها جارى شوند.بنابراين قرآن براى رفع كمبودها و گشايش در امور مسلمانان به پيروان خود راه حلهايى پيشنهاد مىكند و كارآيى آن راهها را تضمين نموده است. به علاوه، مسلمانان مىتوانند چنان كه بارها آزمودهاند باز نيز بيازمايند.
بى ترديد پيروزى انقلاب اسلامى ايران يكى از نمونههاى معجزه آساى نصرت الهى و امدادهاى غيبى خدا بر جامعه اسلامى ماست. آن گاه كه همه مردم با توكل بر خدا و قطع اميد از غير او خواهان حكومت اسلامى شدند خدا بنا به وعده خودش كه در قرآن مىفرمايد ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم، على رغم همه توان رژيم 2500 ساله شاهنشاهى با همه ? پشتيبانىهاى دشمنان اسلام، مردم را بر دشمنانشان پيروز گردانيد و نيز سنت الهى بر اين جارى خواهد بود كه تا مردم به خدا روى آورند خدا نيز آنها را يارى خواهد فرمود و آن گاه كه خدا را فراموش كنند و به غير خدا چشم يارى داشته باشند و از خدا روى گردان شوند عذاب و ذلت در انتظار آنها خواهد بود.در هر صورت، شكى نيست كه قرآن كريم نسخه شفابخش علم الهى است و سعادت و رستگارى بشر در دنيا و آخرت، در پيروى از دستورات حيات بخش آن نهفته است و راه حل مشكلات فردى و اجتماعى را بايد در آن جستجو كرد. بايد قرآن، اين تأمين كننده سعادت انسان، را شناخت و در تعظيم و تكريم آن كوشيد و بدان عمل كرد. البته در باب قرآن دو نوع تعظيم و تكريم مطرح است كه ذيلا بدان اشاره مىكنيم.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->