امروزه در غرب اين تفكر فلسفى رواج دارد كه حصول علم براى انسان غير ممكن است و بشر بايد در همه چيز شك داشته باشد و هرگز به مطلبى يقين پيدا نكند. طرفداران اين تفكر معتقدند اگر كسى بگويد من به مطلبى يقين دارم نشانه نفهمى و حماقت اوست، زيرا علم به چيزى ممكن نيست. آنان با افتخار به اين شك و جهل خويش مىگويند علامت علم و دانش و خردمندى اين است كه انسان به هيچ مطلبى اعم از دينى و غير دينى علم و يقين پيدا نكند. چنين سخنان سخيفى از حدود يكصد سال پيش در ميان اروپاييان مطرح شده و قبل از آن نيز مبناى فكرى شكاكان بوده است. امروزه در جامعه ما نيز كسانى با مبنا قرار دادن سخنان جاهلانه آنها در صددند تا با تشكيك در معتقدات دينى مردم، به بهانه اين كه ما در هيچ زمينهاى نمىتوانيم معرفت يقينى پيدا كنيم، آنها را در اعتقادات دينى خود سست كنند و به مقاصد و هواهاى نفسانى خود جامه عمل بپوشانند. جالب آن كه آنها اين سخنان را به اسم مطالب علمى بيان مىكنند و انتظار دارند مردم فهيم و نكته سنج ما آنها را بپذيرند.حضرت على عليهالسلام به وجود چنين انسانهاى شيطان صفت در طول تاريخ اشاره مىكنند و مىفرمايند:فاقتبس جهائل من جهال و اضاليل من ضلال ? آنان از يك دسته گمراه و نادان مطالب جهالتآميزى اقتباس مىكنند و آنها را به اسم سخنان علمى بيان مىكنند. سخن علمى آنها اين است كه در همه چيز بايد شك كرد و بشر نبايد به چيزى علم و يقين پيدا كند! در امور دينى هر كس هر چه مىفهمد، همان حق است! زيرا اصلا حق و باطل وجود ندارد! هيچ ملاكى براى حق و باطل، جز فهم شخصى هر كس وجود ندارد!و نصب للناس اشراكا من حبائل غرور و قول زور ?
اين دسته گمراه و نادان و اين جاهلان عالم نما دامهايى از ريسمانهاى فريب و گفتار دروغ براى مردم گسترانيدهاند و آنها را با گفتار و اعمال نادرست خود فريب مىدهند.قد حمل الكتاب على آرائه اينان قرآن كريم را به راى خويش تفسير و ? آيات آن را بر انديشههاى خود حمل مىكنند و حق را بر طبق خواهشها و اميال نفسانى خود قرار مىدهند.آن گاه حضرت شيوههاى تبليغاتى اين افراد را مورد توجه قرار مىدهند و مىفرمايند آنها براى جلب توجه مردم و جذب ديگران، مردم را از گناهان كبيره و پيامدهاى سوء اعمال و رفتارشان ايمن مىگردانند و هيبت و عظمت گناهان كبيره را در نظر مردم مىشكنند و مردم را به انجام آنهإ؛ضض0گ تشويق مىكنند و ارتكاب جرايم و معاصى را در نظر مردم بى اهميت و آسان جلوه مىدهند. اينان در واقع با اين حرمتشكنىها غيرت دينى و خداترسى را در مردم تضعيف مىكنند. حضرت مىفرمايند اين افراد در بحث و گفتگو چنين اظهار مىكنند كه ما از ارتكاب شبهات بر حذر هستيم و از گفتن سخنان و احكام مشكوك و مشتبه خوددارى مىكنيم؛ در حالى كه چون از احكام و موازين شرع و دين بى اطلاعند، در گرداب شبهات گرفتارند. در مقام سخن، چنين اظهار مىكنند كه ما از بدعتها و احكام خلاف دين كناره مىگيريم، و حال آن كه در ميان بدعتها آرميدهاند و هر سخنى كه در باب دين مبتنى بر راى خويش مىگويند، بدعت است. چنين انسانهايى هر چند به صورت انسانند لكن قلب و روح آنها قلب و روح حيوان است؛ چرا كه باب هدايت را نمىشناسند تا هدايت شوند و باب گمراهى و ضلالت را نيز نمىشناسند تا از آن بپرهيزند. اين افراد مردههايى در ميان زندهها هستند.آن گاه حضرت مردم را مورد خطاب قرار مىدهند و مىفرمايند بعد از روشن شدن حق و باطل و شناختن طرفداران هر يك، و در حالى كه پرچمهاى حق برپاست و نشانههاى آن آشكار و هويداست به كجا مىرويد؟! چرا در حالى كه صراط مستقيم هدايت و عترت پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان شماست و مىتوانيد از انوار هدايت ائمه عليهمالسلام بهرهمند شويد، خود را از علوم اهل بيت محروم كرده و حيران و سرگردانيد؟
قرآن كريم با بيانى بسيار شديدتر از بيان حضرت على عليهالسلام از اين جاهلان عالمنما نام مىبرد و مردم را از فريب كارى آنها برحذر مىدارد و مىفرمايد:و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شياطين الانس و الجن يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون ? و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب (يكديگر)، سخنان آراسته القا مىكنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.دشمنان پيامبران و مخالفان هدايت الهى هر چند در ظاهر و به صورت، انسانند، لكن از آن جا كه تمام فعاليتهاى آنها نتيجهاى جز گمراه كردن ديگران و محصولى جز القاى شبهات و در نتيجه تضعيف اعتقادات دينى مردم و مقابله با هدايت الهى ندارد قرآن آنها را شياطين انس معرفى مىكند و مردم را از پيروى آنها برحذر مىدارد.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->