كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)

كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امین و امانتداری حضرت

امین بودن و امانتداری او آن چنان بود که در دوران جاهلیت او را به «امین» نامگذاری کرده بودند. و مردم هر امانتی که برایش خیلی اهمیت قایل بودند، دست او می سپردند و خاطر جمع بودند که این امانت به آنها سالم برخواهد گشت. حتی بعد از آن که دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نقار با قریش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمنها اگر می خواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند، می آمدند و به پیامبر می دادند! لذا شما شنیده اید که وقتی پیامبر اکرم به مدینه هجرت کردند، امیرالمؤمنین را در مکه گذاشتند تا امانتهای مردم را به آنها برگرداند. معلوم می شود که در همان اوقات هم مبالغی امانت پیش آن بزرگوار بوده است؛ نه امانت مسلمانان، بلکه امانت کفار و همان کسانی که با او دشمنی می کردند!

بردباری و تحمل حضرت

بردباری او به این اندازه بود که چیزهایی که دیگران از شنیدنش بی تاب می شدند، در آن بزرگوار بی تابی به وجود نمی آورد. گاهی دشمنان آن بزرگوار در مکه رفتارهایی با او می کردند که وقتی جناب ابی طالب در یک مورد شنید، به قدری خشمگین شد که شمشیرش را کشید و با خدمتکار خود به آن جا رفت و آن جسارتی که آنها با پیامبر کرده بودند، همان را با یکایک آنها انجام داد، گفت هر کدام اعتراض کنید، گردنتان را می زنم؛ اما پیامبر همین منظره را با بردباری تحمل کرده بود. در یک مورد دیگر با ابی جهل گفتگو شد؛ ابی جهل اهانت سختی به پیامبر کرد؛ اما آن حضرت سکوت کرد و بردباری نشان داد. یک نفر رفت به حمزه خبر داد که ابی جهل این طور با برادر زاده ی تو رفتار کرد؛ حمزه بی تاب شد و رفت با کمان بر سر ابی جهل زد و سر او را خونین کرد؛ بعد هم آمد تحت تاثیر این حادثه، اسلام آورد. بعد از اسلام، گاهی مسلمانان سر قضیه یی، از روی غفلت و یا جهالت، جمله ی اهانت آمیزی به پیامبراکرم(ص) می گفتند؛ حتی یک وقت یک نفر از همسران پیامبر- جناب زینب بنت جحش که یکی از امهات مؤمنین است- به پیامبر عرض کرد که تو پیامبری، اما عدالت نمی کنی! پیامبر لبخندی زدند و سکوت کردند. او توقع زنانه یی داشت که پیامبر آن را برآورده نکرده بود؛ که بعداً ممکن است به آن اشاره کنم. گاهی بعضیها به مسجد می آمدند و پاهای خودشان را دراز می کردند و به پیامبر می گفتند که ناخنهای ما را بگیر!- چون ناخن گرفتن وارد شده بود- پیامبر هم با بردباری تمام، این جسارت و بی ادبی را تحمل می کرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, ] [ 7:57 ] [ اكبر احمدي ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 674
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 696
بازدید ماه : 1675
بازدید کل : 162961
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك