سیّدنا الاستاد امام خمینی(ره) با اندیشه بلندی که داشتند، می فرمودند: هم آن چیزهایی که وظایف شخصیه است و در ترقیات و تکامل انسان دخیل است، در سنّت و کتاب بیان شده است و هم چیزهایی که مربوط به اجتماع و امور سیاسی و تنظیم و تربیت اجتماع است. ما چنین کتابی داریم که مصالح شخصی، اجتماعی، سیاسی، کشورداری و... در آن هست.
آنهایی که اسلام را خلاصه می کنند در اینکه بخورند و بخوابند و نمازی بخوانند و روزه ای بگیرند و در گرفتاری ملّت و جامعه دخالت نکنند، به حسب روایت رسول اکرم(ص) مسلم نیستند. اسلام برای همه چیز؛ از طبیعت تا ماورای طبیعت و عالم الهیّت مراتب دارد.46اسلام برای تهذیب نفوس و تطهیر قلوب آمده است. همه سفیران الهی مأموریت داشتند که اخلاق و معنویات مردم و جامعه را اصلاح کنند. تردیدی نیست که انسان در زندگی و حیات خویش به علم محتاج است و از آموزش مستغنی نیست، اما همه کمالات او به علم محدود نمی شود، بلکه علاوه بر علم و آموزش، به پرورش نیز نیازمند است.
دانش، نقش ابزاری دارد و باید انسان را به سوی تعالی و ارتقاء سوق دهد نه اینکه مایه هلاکت و عامل انحطاط او گردد. تعالیم انبیا تنها راه برای تعالی و ارتقاست. انسان در پرتو تعالیم قرآن کریم و اهل بیت(ع) می تواند راه صواب و سعادت را بیابد. هر طریقی غیر از طریق ایشان، بیگانگی است و داعیه طبابت نمودن، بدون تهذیب نفس و طهارت قلب، دیوانگی است.
این توصیه همه اساتید و بزرگان ما بوده است که هر عرفانی غیر از قرآن و سنّت و سیره اهل بیت(ع) عرفان کاذب است و هر آنچه در مسیر آنان باشد، صادق است؛ چنان که حضرت علاّمه(ره) همچون امام خمینی(ره) معتقد بودند که تهذیب نفس، تکمیل ایمان و معرفت دینی در متن جامعه و با تشریک مساعی دیگران به دست می آید.
تربیت شدگان مکتب اهل بیت(ع) و خصوصاً رسول اکرم(ص) و حضرت امیرمؤمنان(ع) همچون ابوذر و اویس قرنی و سلمان فارسی چنین روشی داشتند؛ پس عرفان را نباید مذهبی دربرابر مذاهب دیگر شمرد، بلکه عرفان راهی است از راه های پرستش و راهی است برای درک حقایق ادیان دربرابر ظواهر دینی و راه تفکر عقلی است.47عارف چون خود را تسلیم حق کند و امراض خود را به واسطه طبیب واقعی درمان کند، حقایق را شهود خواهد کرد. درباره کسی که در ادای عباداتش تردید و در تبعیتش از تعالیم اهل بیت(ع) تشکیک است، نمی توان گفت که به عرفان، قریب و در علاج امراض نفسانی، طبیب است.پس درمان تمام دردها در تعالیم الهی منطوی است و معصوم(ع) که قرآن ناطق است و تالی تلو او که عارف و عالم ربّانی است، طبیب و پزشک واقعی است و آنکه از سیره نبوی و سنّت وحیانی منزوی است، نه عارف واقعی، بلکه از متلمذان مکاتب شیطانی است و حکم عقل در اجتناب از مسلک فریبنده ایشان متمشّی است.
پي نوشت ها:
1. اسفار، ج1، ص12.
2. ديوان حافظ، نسخة انجوي، ص118؛ رحيق مختوم، ج1-3، ص497-498.
3. اسفار، ج2، ص345.
4. همان، ج1، ص12 و 255.
5. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص40-41.
6. سرچشمه انديشه، ج5، ص69-71.
7. شرح چهل حدیث، ص90، با اندکی تصرّف.
8. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، "فص ايوبي"، ص201.
9. مائده/ 66.
10. ديوان حافظ، غزل 74.
11. مصباح الشريعه، ص16.
12. تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص201.
13. بنيان مرصوص امام خميني(ره)، ص97-100.
14. انشقاق/ 6.
15. مؤمنون/ 14.
16. اشاره است به آيات: "مَرَجَ البَحرَينِ يَلتَقيان ٭ بَينَهُما بَرزَخٌ لا يَبغيان"، الرحمن/20-19.
17. صورت و سيرت انسان در قرآن، ص83-84.
18. بقره/275.
19. بحار الأنوار، ج1، ص82.
20. احزاب/32.
21. صورت و سيرت انسان در قرآن، ص84-86.
22. بحارالانوار، ج67، ص239.
23. تفسیر انسان به انسان، ص73-75.
24. كافي، ج5، ص124، ح4.
25. صورت و سيرت انسان در قرآن، ص23-25.
26. ر.ک: ادب فناي مقربان، ج2، ص147.
27. صافات/84.
28. حج/46.
29. تفسیر تسنيم، ج2، ص229.
30. یوسف/94.
31. کهف/13.
32. ادب فناي مقربان، ج2، ص147-148.
33. علاّمه طباطبایی(ره)؛ جمال آفتاب، شرحی بر دیوان حافظ، ج2، مقدمه.
34. انفال/29.
35. تفسير انسان به انسان، ص186.
36. انفال/24.
37. حجر/3.
38. فرقان/44.
39. نهج البلاغه، خطبه1.
40. جلسات اخلاق، مورخ 23/7/1388.
41. اسراء/82.
42. مبادي اخلاق در قرآن، ص273-274.
43. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص153-154.
44. تسنيم، ج10، ص437-438.
45. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص153.
46. صحیفة امام، ج3، ص237 و ج4، ص9 و ج14، ص528 و ج18، ص423.
47. شیعه در اسلام، ص64.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->