كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)

كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع)
امور فرهنگي وهنري قرآني تربيتي اعتقادي
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) و آدرس canonemamhssan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





علامه طباطبایی نیز ذیل آیات می نویسد: کلمه" قاع" به معناى زمین صاف و تخت است، و کلمه" صفصف" نیز به معناى زمین تختى است که لیز و صاف باشد و معناى جمله این است که پس از خرد کردن کوه‏ها و پاشیدن ذرات آن، زمین را تخت و هموار مى‏کند، به طورى که هیچ چیز روى آن دیده نمى‏شود.پس وقتی پیامبر(ص) بهشت را قیعان معرفی می کند، به این معناست که زمینی هموار و تخت و صاف است. این صافی و همواری به سبب آن است که نه تپه و درختی است و نه ساختمان و چیز دیگری که مانع از دیدن دور دست ها شود.

این بدان معناست که بهشت لخت و خالی است و این انسان است که با اعمال خود بهشت را می سازد و در آن خانه و قصر ایجاد می کند و حوری و نهر های آب و عسل و شراب و مانند آن خلق می کند؛ چرا که بهشت سازه ای انسانی است هر چند که خداوند به فضل خود بر کمیت و کیفیت و گاه بر تنوع آن می افزاید، ولی اصل زیر ساخت های بهشت را خود انسان می سازد و طراحی و ایجاد می کند.ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﮐﺮم ﺻﻠﯽ اﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ و آﻟﻪ و ﺳﻠﻢ خود در تبیین این مساله در روایتی دیگر که از جمله روایات معراجی آن حضرت(ص) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: لَمَّا أُسْرِیَ بِی‌ إلَی‌ السَّمَآءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ فِیهَا قِیعَانًا یَقَقًا، وَ رَأَیْتُ فِیهَا مَلَٓئِکَةً یَبْنُونَ، لِبْنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لِبْنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ وَ رُبَمَا أَمْسَکُوا فَقُلْتُ لَهُمْ: مَا لَکُمْ رُبَمَا بَنَیْتُمْ وَ رُبَمَا أَمْسَکْتُمْ؟

فَقَالُوا: حَتَّی‌ تَجِیـٓئَنَا النَّفَقَةُ. قُلْتُ: وَ مَا نَفَقَتُکُمْ؟ قَالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فِی‌ الدُّنْیَا سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. فَإذَا قَالَ، بَنَیْنَا؛ وَ إذَا أَمْسَکَ، أَمْسَکْنَا؛ در آن‌ هنگامی‌ که‌ مرا در آسمان‌ معراج‌ دادند من‌ داخل‌ بهشت‌ شدم‌، دیدم‌ در آنجا زمین‌های‌ بسیاری‌ را که‌ سفید و روشن‌ افتاده‌ و هیچ‌ در آنها نیست‌. در ﺑﻬﺸﺖ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻧﯽ را دﻳﺪم ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﺸﺖ ﻫﺎﻳﯽ از ﻃﻼ و ﻧﻘﺮه ﻗﺼﺮی ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ . آﻧﻬﺎ ﮔﺎﻫﯽ دﺳﺖ از ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﺸﻴﺪﻧﺪ و ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﯽ دوﺑﺎره ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ . از آﻧﺎن ﭘﺮﺳﻴﺪم :ﭼﺮا ﻧﺎﮔﻬﺎن دﺳﺖ از ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﺸﻴﺪ؟

ﮔﻔﺘﻨﺪ :وﻗﺘﯽ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﻣﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﯽ ﺷﻮد، دﻳﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻴﻢ ﮐﺎر ﮐﻨﻴﻢ .ﭘﺲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻳﻢ ﺗﺎ دوﺑﺎره ﺑﺮای ﻣﺎ ﻣﺼﺎﻟﺤﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ.ﭘﺮﺳﻴﺪم :ﻣﺼﺎﻟﺢ ﮐﺎر ﺷﻤﺎ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ :ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻨﯽ در دﻧﻴﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر، اﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎت او در اﻳﻦ ﺟﻬﺎن ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﺧﺸﺖ ﻫﺎی ﻃﻼ و ﻧﻘﺮه می شود و ﻣﺎ ﺑﺮای او ﺑﺎ اﻳﻦ ﺧﺸﺖ ﻫﺎ ﻗﺼﺮ ﻣﯽ ﺳﺎزﻳﻢ و ﻫﺮﮔﺎه ﮔﻔﺘﻦ اﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎت را ﻗﻄﻊ ﮐﻨﺪ، مصالح ما نیز تمام می شود.(وسایل شیعه، ج ۷، ص ۱۸۸؛ تفسیر علی بن ابراهیم قمی، چاپ سنگی ،۱۳۱۳، ص ۲۰)از پیامبر گرامی(ص) هم چنین در روایت معراجی دیگر نقل شده که فرمودند: من‌ در شب‌ معراج‌ در حال‌ معراج‌ به‌ جماعتی‌ برخورد کردم‌ که‌ در جلوی‌ آنها سفره‌هائی‌ از گوشت‌های‌ پاکیزه‌ و طیّب‌ و سفره‌هائی‌ از گوشت‌های‌ خبیث‌ بود و آنها گوشت‌های‌ طیّب‌ را رها کرده‌ و از گوشت‌های‌ خبیث‌ میخوردند.

از جبرئیل‌ سؤال‌ کردم‌: اینها چه‌ کسانی‌ هستند؟جبرائیل‌ گفت‌: جماعتی‌ از امّت‌ تو هستند که‌ غذای‌ حلال‌ را رها نموده‌ و از غذای‌ حرام‌ میخورند.رسول‌ خدا فرمود: از آنجا عبور کردم‌ به‌ جماعتی‌ برخورد کردم‌ که‌ لب‌های‌ کلفتی‌ مانند لب‌های‌ شتر داشتند و گوشت‌های‌ بدن‌های‌ آنها را قیچی‌ کرده‌ و در دهانهایشان‌ قرار می دادند.من‌ گفتم‌: اینان‌ چه‌ دسته‌ای‌ هستند، ای‌ جبرئیل‌؟جبرائیل‌ گفت‌: افرادی‌ که‌ پیوسته‌ در صدد عیب‌جوئی‌ از مردم‌ برآمده‌ و با زبان‌ و اشاره‌ به‌ عیب‌ ظاهر و باطن‌ مردم‌ می‌پردازند.رسول‌ خدا فرمود: و از آنجا مرور کردم‌ به‌ گروهی‌ که‌ صورتهای‌ آنان‌ و سرهای‌ آنان‌ با سنگ‌ کوبیده‌ می‌شد.گفتم‌: ای‌ جبرئیل‌! این‌ گروه‌ چه‌ کسانند؟گفت‌: افرادی‌ که‌ نماز عشاء را ترک‌ می‌کنند.سپس‌ گذشتیم‌ از آنجا تا رسیدیم‌ به‌ جماعتی‌ که‌ آتش‌ در دهانهای‌ آنها فرو می رفت‌ و از دُبُرهای‌ آنان‌ خارج‌ می‌شد؛ پس‌ گفتم‌: ای‌ جبرئیل‌: اینان‌ کیانند؟گفت‌: اینان‌ افرادی‌ هستند که‌ اموال‌ یتیمان‌ را از روی‌ ظلم‌ و ستم‌ می خورند، اینان‌ در حقیقت‌ در شکمهای‌ خود آتش‌ می خورند و بزودی‌ به‌ آتش‌ سَعیر، آتش‌ گرفته‌ و در آن‌ سوخته‌ خواهند شد.

از آنجا عبور کرده‌ رسیدیم‌ به‌ اقوامی‌ که‌ از بزرگی‌ شکم‌ هرچه‌ می خواستند از زمین‌ برخیزند نمی‌توانستند.گفتم‌: ای‌ جبرئیل‌! اینان‌ چه‌ دسته‌ای‌ هستند؟جبرئیل‌ گفت‌: اینها کسانی‌ هستند که‌ ربا می خورند و نمی‌توانند از جای‌ خود برخیزند مگر مانند برخاستن‌ کسی‌ که‌ شیطان‌ زده‌ شده‌ و عقل‌ خود را به کلّی‌ از دست‌ داده‌ است‌؛ و اینها در راه‌ و روش‌ آل‌فرعونند و هر صبحگاه‌ و شبانگاه‌ بر آتش‌ عرضه‌ می‌شوند، و پیوسته‌ درخواست‌ می‌کنند که‌ ای‌ پروردگار ما! ساعت‌ قیامت‌ چه‌ موقع‌ میرسد و دیگر نمی دانند که‌ آن‌ ساعت‌ تلخ‌تر و دهشتناک‌تر است‌. و از آن‌ محلّ عبور کردیم‌ به‌ زنانی‌ که‌ به‌ پستان‌های‌ خود آویخته‌ شده‌ بودند.پرسیدم‌: ای‌ جبرئیل‌! اینان‌ چه‌ گروهی‌ از زنانند؟

جبرئیل‌ گفت‌: اینان‌ زنانی‌ هستند که‌ اموالی‌ را که‌ از شوهرهایشان‌ باقی‌ مانده‌ و متعلّق‌ به‌ فرزندان‌ آن‌ شوهران‌ است‌ به‌ فرزندان‌ غیر آن‌ شوهرها می دهند، و در حقیقت‌ ارثیّۀ یتیم‌های‌ آنها را صرف‌ غیر آنها می‌نمایند.( تفسیر علیّ بن‌ إبراهیم‌ُ چاپ‌ سنگی‌ (سال ۱۳۱۳ )، ص‌ ۳۷۰)

اگر انسان چشم برزخی داشت و می توانست از بصیرت خود بهره گیرد و در همین دنیا اعمال را به شکل تمثل و تجسم ببیند. چنان که به کرامتی از سوی امام باقر(ع) این مساله برای ابوبصیر آشکار شد. قالَ أبوبَصیرٍ لِلْباقِرِ عَلَیْهِ السَّلامُ: ما أکْثَرَ الْحَجیجَ وَ أعْظَمَ الضَّجیجَ! فَقالَ: بَلْ ما أکْثَرَ الضَّجیجَ وَ أقَلَّ الْحَجیجَ! أ تُحِبُّ أنْ تَعْلَمَ صِدْقَ ما أقولُهُ وَ تَراهُ عَیانًا؟ فَمَسَحَ عَلَی‌ عَیْنَیْهِ وَ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ بَصیرًا.فَقالَ: انْظُرْ یا أبا بَصیرٍ إلَی‌ الْحَجیجِ. قالَ: فَنَظَرْتُ فَإذًا أکْثَرُ النّاسِ قِرَدَةٌ وَ خَنازیرُ، وَ الْمُؤْمِنُ بَیْنَهُمْ کَالْکَوْکَبِ اللامِعِ فی‌ الظَّلْمآءِ، فَقالَ أبوبَصیرٍ: صَدَقْتَ یا مَوْلایَ، ما أقَلَّ الْحَجیجَ وَ أکْثَرَ الضَّجیجَ! ثُمَّ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ ضَریرًا.فَقالَ أبوبَصیرٍ فی‌ ذَلِکَ. فَقالَ عَلَیْهِالسَّلامُ: ما بَخِلْنا عَلَیْکَ یا أبا بَصیرٍ، وَ إنْ کانَ اللَهُ تَعالَی‌ ما ظَلَمَکَ وَ إنَّما خارَ لَکَ، وَ خَشینا فِتْنَةَ النّاسِ بِنا وَ أن‌ یَجْهَلوا فَضْلَ اللَهِ عَلَیْنا، وَ یَجْعَلونا أرْبابًا مِنْ دونِ اللَهِ وَ نَحْنُ لَهُ عَبیدٌ لا نَسْتَکْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا نَسْأَمُ مِنْ طاعَتِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمونَ.

أبوبصیر به‌ حضرت‌ امام‌ محمّد باقر علیه‌ السّلام‌ عرض‌ کرد: چقدر حاجی‌ زیاد است‌ و چقدر ناله‌ و فریاد بسیار است‌! حضرت‌ فرمود: بلکه‌ چقدر ناله‌ و فریاد بسیار است‌ و چقدر حاجی‌ کم‌ است‌! آیا دوست‌ داری‌ که‌ راستی‌ گفتار مرا دریابی‌ و آنچه‌ را که‌ گفتم‌ با دیدگان‌ خود ببینی‌؟حضرت‌ دست‌ به‌ چشمان‌ او مالیدند و دعائی‌ خواندند، چشمان‌ أبوبصیر که‌ سابقاً نابینا بود بینا شد. حضرت‌ فرمودند: ای‌ أبوبصیر نگاه‌ کن‌ به سوی‌ حاجی‌ها!أبوبصیر می گوید: من‌ نگاه‌ کردم‌ و دیدم‌ که‌ اکثر مردم‌ از میمون‌ها و خوک‌ها هستند و مؤمن‌ در میان‌ آنها همچون‌ ستارۀ تابان‌ در شب‌ تاریک‌ می درخشید. أبوبصیر گفت‌: راست‌ گفتی‌ ای‌ مولای‌ من‌ چقدر حاجی‌ کم‌است‌ و چقدر ناله‌ و فریاد بسیار است‌! و پس‌ از آن‌ حضرت‌ دعائی‌ خواندند و چشمان‌ أبوبصیر به‌ حالت‌ اوّلیه‌ درآمد و نابینا شد. أبوبصیر از علّت‌ نابینائی‌ خود سؤال‌ کرد. حضرت‌ فرمودند: ما بر تو بخیل‌ نیستیم‌ و خدا به‌ تو ستم‌ ننموده‌ است‌، و این طور دربارۀ تو پسندیده‌ است‌ و ما ترسیدیم‌ که‌ مردم‌ در فتنه‌ بیفتند و فضل‌ خدا را بر ما نادیده‌ گیرند و ما را ارباب‌ خود شمرند و خدا را فراموش‌ کنند؛ و حال‌ آن که‌ ما بندگان‌ خدا هستیم‌ و از عبادت‌ او استکبار نداریم‌ و از اطاعت‌ او ملول‌ نمی‌شویم‌ و سر تسلیم‌ فرود آورده‌ایم‌.»(بحار الانوار، ج‌ ۴۶، ص‌ ۲۶۱ ؛ «مناقب‌» ابن‌ شهر آشوب‌، چاپ‌ سنگی‌، ج۲، ص‌ ۲۷۶ )

البته همین روایت را ابوبصیر درباره خودش و امام صادق(ع) نیز نقل می کند. محمّد بن‌ حسن‌ صفّار در کتاب‌ «بصآئر الدَّرجات‌» روایت‌ کرده‌ است‌ از محمّد بن‌ حسین‌ از عبدالله‌ بن‌ جَبَلة‌ از علیّ بن‌ أبی‌ حمزه‌ از أبوبصیر که‌ گفت‌: در خدمت‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ حجّ مشرّف‌ شدیم‌ و در هنگامیکه‌ در حال‌ طواف‌ بودیم‌ عرض‌ کردم‌: فدایت‌ شوم‌ ای‌ فرزند رسول‌ الله‌! یَغْفِرُ اللَهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟ «آیا خداوند تمام‌ این‌ خلق‌ را می‌آمرزد؟حضرت‌ فرمود: ای‌ أبوبصیر اکثر افرادی‌ را که‌ می‌بینی‌ از میمون‌ها و خوک‌ها هستند!أبوبصیر می گوید: به‌ محضرش‌ عرض‌ کردم‌: به‌ من‌ نیز نشان‌ بده‌.أبوبصیر می گوید: حضرت‌ به‌ کلماتی‌ تکلّم‌ نمود و پس‌ از آن‌ دست‌ خود را بر روی‌ چشمان‌ من‌ کشید، من‌ دیدم‌ آنها را که‌ به‌ صورت‌ خوک‌ و میمون‌ بودند، و این‌ امر موجب‌ دهشت‌ من‌ شد و لذا آن‌ حضرت‌ دوباره‌ دست‌ بر چشم‌ من‌ کشید و من‌ آنها را به‌ همان‌ صورت‌های‌ اوّلیّه‌ مشاهده‌ کردم‌.

البته ایشان از خواص شاگردان هر دو امام (ع) بوده و ممکن است که این عمل برای او تکرار شده باشد؛ البته بعید نیست که ایشان صادقین (ع) را نام برده باشد که مخاطب آن را گاه بر امام باقر(ع) و گاه صادق(ع) حمل کرده باشد؛ زیرا ایشان در بسیاری از موارد از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به صادقین(ع) یاد کرده و از ایشان نقل روایت می کرد.

به هر حال، انسان خود بهشت و دوزخ آفرین است و همه مصالح آخرتی آن زندگی ابدی را خودش در دنیا با اعمال و نیات خود فراهم می آورد. در حقیقت انسان خود را برای ابدیتی آماده می کند که مرگ در آن به فرمان الهی مرده است و خداوند همان طوری که مرگ و زندگی را آفریده است(ملک، آیه ۲)، روزی به مرگ فرمان می دهد که بمیرد: یا موت مت؛ ای مرگ بمیر. از آن روست که دیگر مرگی برای کسی نخواهد بود و حتی دوزخیان که خواهان مرگ می شوند، در آن جا حالتی دارند که نه مرگ و نه زندگی است.(اعلی، آیه ۱۳)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:بهشت بیابانی خالی, ] [ 8:7 ] [ اكبر احمدي ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

اين وبلاگ متعلق به كانون فرهنگي وهنري امام حسن مجتبي (ع) شهر سلامي است ؛ اين وبلاگ در خصوص انعكاس فعاليت هاي ( فرهنگي وهنري ؛ قرآني ؛ اعتقادي ديني مذهبي ؛ وتربيتي راه اندازي شده است
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





اك
اك

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 126
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 148
بازدید ماه : 1127
بازدید کل : 162413
تعداد مطالب : 733
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

اك

اك اك اك اك